سوالی که اکثر والدین دارند این است که چگونه با فرزند خود گفتگو کنیم؟. چراکه متاسفانه این روزها ارتباط خوب و صمیمی میان والدین و فرزندان به یک مشکل بزرگ تبدیل شده است.
مطالعات نشان میدهد که میانگین زمان گفتوگوی روزانه والدین ایرانی با فرزندانشان تنها بین ۱۷ تا ۲۰ دقیقه است، در حالی که برقراری ارتباط مؤثر میتواند نقش مهمی در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی ایفا کند.
این ارتباط نهتنها به ایجاد حس امنیت و اعتماد در کودکان کمک میکند، بلکه تأثیر مستقیمی بر رشد عاطفی و روانی آنها دارد. کودکانی که در محیطی سرشار از محبت و توجه رشد میکنند، از سلامت روانی بهتری برخوردار بوده و در مواجهه با چالشهای زندگی، مقاومتر عمل میکنند. بنابراین، یادگیری مهارتهای ارتباطی مؤثر با فرزندان، گامی اساسی در پرورش نسلی سالم و متعادل است.
در این مقاله به بررسی کامل تکنیکهای صحبت والدین با فرزندان میپردازیم و یاد میگیریم که چگونه با فرزند خود گفتگو کنیم.
چگونه با فرزند خود گفتگو کنیم؟ | تکنیکهای موثر برای نحوه گفتگو با فرزند
برای اینکه کودکمان احساس امنیت، اعتماد و علاقه به گفتگو داشته باشد، لازم است با دقت، صمیمیت و احترام با او صحبت کنیم. 7 تکنیک ساده ولی کاربردی که در ادامه با آنها آشنا خواهیم شد، به ما کمک میکنند تا رابطهای صمیمیتر و مؤثرتر با فرزندمان بسازیم و فضای گفتگو را برای او دلنشینتر کنیم.
عنوان تکنیک | توضیح کوتاه |
---|---|
ایجاد ارتباط چشمی و توجه کامل به کودک | با نگاه کردن در چشمهای کودک و توجه کامل، احساس ارزشمندی را در او تقویت میکنیم. |
استفاده از زبان ساده و قابل فهم برای کودک | با استفاده از واژههای ساده و قابل فهم، کودک راحتتر منظور ما را درک میکند. |
گوش دادن فعال و نشان دادن علاقه به صحبتهای کودک | با واکنشهای علاقهمندانه و گوش دادن فعال، کودک احساس میکند شنیده میشود. |
اجتناب از قضاوت و سرزنش در هنگام گفتگو | با پرهیز از قضاوت و سرزنش، فضای امنی برای گفتگوی صادقانه فراهم میکنیم. |
طرح سؤالات باز برای تشویق کودک به بیان احساسات | سؤالات باز به کودک کمک میکند احساساتش را بهتر بشناسد و بیان کند. |
استفاده از مثالها و داستانها برای توضیح مفاهیم | داستانها و مثالهای ساده، مفاهیم پیچیده را برای کودک قابل فهمتر میکنند. |
تأیید و تقویت رفتارهای مثبت کودک از طریق کلام | تشویقهای کلامی مشخص، باعث تقویت رفتارهای مثبت و افزایش عزتنفس کودک میشود. |
1. ایجاد ارتباط چشمی و توجه کامل به کودک
وقتی با کودک خود صحبت میکنید، مهم است که تمام حواستان پیش او باشد. یکی از سادهترین ولی مؤثرترین راهها برای نشان دادن این توجه، نگاه کردن در چشمان کودک است. ارتباط چشمی به کودک این پیام را میدهد که “تو برای من مهمی” و “دارم به حرفت گوش میدهم“.
اگر هنگام صحبت کردن با کودک، مشغول کار با گوشی، تلویزیون یا کارهای دیگر باشید، ممکن است کودک احساس کند که حرفهایش اهمیت ندارد. این احساس میتواند باعث شود کمتر صحبت کند یا احساس ناامنی کند. پس حتی اگر وقتتان کم است، چند دقیقه فقط برای او وقت بگذارید، نگاهش کنید و به حرفهایش گوش دهید. این کار ساده، پایهی اعتماد و رابطهی قویتری را میسازد.
2. استفاده از زبان ساده و قابل فهم برای کودک
کودکان هنوز تجربه و دایره واژگان محدودی دارند، به همین دلیل باید با آنها طوری صحبت کنیم که حرفهایمان را خوب بفهمند. استفاده از واژههای پیچیده یا جملههای طولانی ممکن است کودک را گیج یا سردرگم کند. وقتی کودک حرف ما را درست نفهمد، ممکن است برداشت اشتباهی داشته باشد یا اصلاً نتواند با ما ارتباط برقرار کند.
مثلاً به جای گفتن “تو باید مسئولیتپذیر باشی“، میتوانیم بگوییم: “بیا با هم وسایلت رو جمع کنیم چون هر کسی باید از وسایل خودش مراقبت کنه.” این جمله هم سادهتر است و هم به کودک کمک میکند منظورمان را بهتر بفهمد و یاد بگیرد.
همچنین باید با توجه به سن کودک صحبت کنیم. حرفی که برای یک کودک ۴ ساله ساده است، ممکن است برای یک کودک ۱۰ ساله خیلی ابتدایی باشد. پس لازم است سطح زبانمان را با سن و توانایی درک فرزندمان هماهنگ کنیم.
یادگیری مهارتهایی مانند چگونه روان و شمرده حرف بزنیم، به والدین کمک میکند تا الگوی بهتری برای فرزندان خود در گفتگوهای روزمره باشند.
3. گوش دادن فعال و نشان دادن علاقه به صحبتهای کودک
بچهها وقتی حرف میزنند، دوست دارند حس کنند واقعاً کسی به آنها گوش میدهد. “گوش دادن فعال” یعنی فقط ساکت ماندن کافی نیست، بلکه باید با تمام توجه به حرفهای کودک گوش بدهیم و با رفتار و واکنشمان نشان دهیم که برای صحبتهایش ارزش قائل هستیم.
مثلاً وقتی کودک چیزی تعریف میکند، بهتر است با سر تکان دادن، نگاه کردن، لبخند زدن یا گفتن جملههایی مثل «آهان!»، «جدی؟»، «بعدش چی شد؟» علاقهمان را نشان بدهیم. این کارها باعث میشود کودک احساس کند شنیده میشود و حرف زدن با شما برایش لذتبخش باشد.
همچنین وسط حرف کودک نپرید، قضاوت نکنید و عجله نداشته باشید جواب بدهید. گاهی فقط کافی است شنونده باشید. وقتی کودک میبیند که با دل و جان به او گوش میدهید، بیشتر تمایل پیدا میکند احساسات و فکرهایش را با شما در میان بگذارد.
4. اجتناب از قضاوت و سرزنش در هنگام گفتگو
یکی از مهمترین نکاتی که باید در صحبت با کودک رعایت کنیم، این است که او را قضاوت یا سرزنش نکنیم. وقتی کودک احساس کند که قرار است بهخاطر حرفهایش مورد انتقاد یا تنبیه قرار بگیرد، کم کم یاد میگیرد که سکوت کند یا واقعیت را پنهان کند.
مثلاً اگر کودکتان بگوید که با دوستی دعوا کرده، خیلی مهم است که بلافاصله نگویید: «همیشه تو مقصری!» یا «باز کار بد کردی؟». این جملات باعث میشوند کودک احساس بیارزشی یا ترس کند. در عوض، میتوانید بپرسید: «چه اتفاقی افتاد؟ دوست دارم بدونم چرا ناراحت شدی؟» با این روش، کودک با خیال راحتتر ماجرا را تعریف میکند و آمادگی بیشتری برای شنیدن راهنمایی شما خواهد داشت.
کودکان، درست مثل بزرگترها، نیاز دارند احساس امنیت کنند. اگر بدانند که حتی وقتی اشتباه میکنند، باز هم میتوانند بدون ترس با شما صحبت کنند، رابطهای صمیمیتر و صادقانهتر بینتان شکل میگیرد.
5. طرح سؤالات باز برای تشویق کودک به بیان احساسات
یکی از بهترین راهها برای اینکه کودک راحتتر حرف بزند و احساساتش را بیان کند، این است که از او سؤالاتی بپرسیم که جوابشان فقط «بله» یا «نه» نباشد. به این نوع سؤالها میگویند «سؤال باز». این سؤالات باعث میشوند کودک فکر کند، احساساتش را بشناسد و راحتتر آنها را بیان کند.
مثلاً به جای اینکه بپرسیم: «روزت خوب بود؟» که جوابش معمولاً فقط «آره» یا «نه» است، میتوانیم بپرسیم: «امروز توی مدرسه چه چیزی بیشتر از همه خوشت اومد؟» یا «اگه بخوای روزت رو برای من تعریف کنی، از کجا شروع میکنی؟». این سؤالات کودک را به حرف زدن بیشتر وادار میکند.
همچنین وقتی کودک ناراحت یا نگران است، پرسیدن سؤالهایی مثل «الان چی باعث شده ناراحت باشی؟» یا «میخوای دربارهش برام بگی؟» کمک میکند احساساتش را بهتر بشناسد و بفهمد که شما واقعاً به او اهمیت میدهید.
سؤالات باز پلی هستند بین دنیای درونی کودک و ارتباطی که با شما دارد. پس تا میتوانید از آنها استفاده کنید تا فرزندتان بیشتر احساس کند شنیده میشود و درکش میکنید.
6. استفاده از مثالها و داستانها برای توضیح مفاهیم
کودکان معمولاً با مفاهیم انتزاعی مثل «مسئولیتپذیری»، «احترام»، یا «همدلی» بهراحتی ارتباط برقرار نمیکنند، چون این کلمات برایشان خیلی کلی و مبهم هستند. اما وقتی همین مفاهیم را با یک داستان ساده یا مثالی از زندگی روزمره برایشان توضیح بدهیم، هم بهتر متوجه میشوند و هم بیشتر در ذهنشان میماند.
مثلاً اگر میخواهید درباره کمک کردن به دیگران با فرزندتان صحبت کنید، میتوانید داستانی کوتاه تعریف کنید: «یادته دیروز توی پارک اون پسر کوچولو زمین خورد؟ وقتی رفتی دستش رو گرفتی، چقدر خوشحال شد؟ اون کاری که کردی اسمش همدلیه. یعنی وقتی کسی ناراحته، ما با دلش همراه میشیم و کمکش میکنیم.»
همچنین میتوانید از قصههای کودکانه، کتابها، یا حتی اتفاقات روزمره استفاده کنید تا پیامهایی مثل صداقت، مهربانی یا نظم را منتقل کنید. وقتی کودک در قالب داستان یا مثال با یک مفهوم آشنا میشود، هم بهتر درکش میکند، هم احتمال بیشتری دارد که آن را در زندگی خودش به کار بگیرد.
داستانها به کودک این فرصت را میدهند که بدون احساس فشار، یاد بگیرد، فکر کند و خودش را جای شخصیتهای مختلف بگذارد. این یعنی آموزش همراه با لذت.
7. تأیید و تقویت رفتارهای مثبت کودک از طریق کلام
کودکان تشنه توجه و تأیید والدین هستند. وقتی ما رفتار خوب و مثبت آنها را با کلمات ساده و صمیمی تأیید میکنیم، به آنها این پیام را میدهیم که مسیر درستی را رفتهاند و همین باعث میشود بیشتر آن رفتار را تکرار کنند.
مثلاً اگر کودک اسباببازیهایش را بعد از بازی جمع کرد، خیلی مؤثرتر است که بگوییم: «آفرین که وسایلت رو خودت جمع کردی، خیلی خوشحال شدم» تا اینکه فقط ساکت از کنار موضوع بگذریم. این نوع تأیید باعث میشود کودک یاد بگیرد کارهای خوبش دیده میشود و ارزش دارد.
اما توجه داشته باشید که تشویق باید واقعی و مشخص باشد. به جای اینکه فقط بگوییم «باریکلا!» بهتر است دقیقاً بگوییم بابت چه چیزی خوشحال شدیم: «خوشحال شدم که امروز با خواهرت مهربون بودی.» این کار باعث میشود کودک دقیقاً بداند چه رفتاری درست بوده و چرا تحسین شده است.
با تشویقهای کلامی درست، ما به کودک کمک میکنیم عزتنفس پیدا کند و یاد بگیرد خودش را دوست داشته باشد. این یکی از سادهترین ولی مؤثرترین روشها برای تربیت فرزندی شاد و مسئولیتپذیر است.
تقویت فن بیان کودکان نقش مهمی در افزایش اعتماد به نفس آنها و تواناییشان در بیان احساسات در گفتگوهای روزمره با والدین دارد.
موانع رایج در گفتگو با کودکان و راهکارهای مقابله با آنها
گاهی دلیل خوب گوش نکردن یا پاسخ ندادن کودک، نه لجبازی او، بلکه نوع برخورد ماست. با دوری از جملات منفی، کنترل احساسات در لحظات حساس و شناخت روحیات خاص هر کودک، میتوانیم موانع گفتگو را کنار بزنیم و ارتباطی سالمتر بسازیم. در ادامه شما را بیشتر با موانع گفتگو با کودک و همچنین راهکارهای آنها آشنا خواهیم کرد.
۱. پرهیز از استفاده از جملات منفی و دستوری
وقتی همیشه با جملات منفی یا دستوری با کودک صحبت میکنیم مثل: «نکن»، «نگو»، «برو تو اتاقت»، یا «چند بار بگم؟»، او کم کم احساس میکند مورد پذیرش نیست یا فقط باید اطاعت کند. این نوع صحبت کردن، ارتباط را یک طرفه میکند و باعث میشود کودک گوش ندهد یا مقابله به مثل کند.
راهکار: به جای جملههای منفی، از جملات مثبت و راهنماییکننده استفاده کنید. مثلاً به جای گفتن «نریزه غذا رو»، بگویید «اگه قاشقت رو درست نگه داری، غذا نمیریزه». این روش باعث میشود کودک احساس نکند دائم در حال اشتباه کردن است و بهتر یاد میگیرد.
۲. مدیریت احساسات والدین در هنگام گفتگو
گاهی والدین به دلیل خستگی، عصبانیت یا استرس، ناخواسته با لحن تند و ناراحتکننده با فرزندشان صحبت میکنند. در چنین شرایطی ممکن است گفتگو به جای حل مشکل، باعث رنجش و فاصله شود.
راهکار: اگر احساس میکنید کنترل احساساتتان سخت شده، بهتر است کمی فاصله بگیرید و بعد از آرام شدن، گفتگو را شروع کنید. یک نفس عمیق، چند لحظه سکوت یا گفتن جملهای مثل «الان خیلی ناراحتم، اجازه بده بعداً صحبت کنیم» میتواند از بحثهای بیفایده جلوگیری کند.
۳. شناخت و درک تفاوتهای فردی کودکان در ارتباط
همه بچهها مثل هم نیستند. بعضیها زود حرف میزنند، بعضیها زمان میخواهند؛ بعضیها پرشورند و بعضیها آرام و درونگرا. اگر بدون توجه به ویژگیهای شخصیتی کودک با او حرف بزنیم، ممکن است نتیجه دلخواه را نگیریم.
راهکار: سعی کنید فرزندتان را بهتر بشناسید. ببینید چه زمانی راحتتر صحبت میکند؟ به چه نوع جملاتی بیشتر واکنش نشان میدهد؟ وقتی با توجه به شخصیت او حرف بزنید، راحتتر به دلش مینشینید و گفتگو مؤثرتر خواهد بود.
تأثیر رفتار والدین بر یادگیری مهارتهای ارتباطی کودک
کودکان، بیش از آنکه با حرفها تربیت شوند، با رفتار والدینشان یاد میگیرند. آنها مثل آینه هستند؛ هرچه از ما ببینند، همان را در رفتارشان بازتاب میدهند. اگر ما در خانه با احترام حرف بزنیم، گوش بدهیم، صادقانه احساساتمان را بیان کنیم و برای نظر دیگران ارزش قائل شویم، کودک هم کمکم همین مهارتها را در خودش پرورش میدهد.
مثلاً اگر والدین همیشه حرف کودک را قطع کنند، انتظار نداشته باشید که او در جمع با ادب حرف بزند یا خوب گوش بدهد. اما اگر ببیند که مادر یا پدرش با آرامش حرف میزنند، وسط صحبت کسی نمیپرند، و اختلافها را با گفتوگو حل میکنند، خودش هم یاد میگیرد که گفتگو راه بهتری از فریاد یا سکوت است.
پس قبل از آنکه از کودک بخواهیم خوب حرف بزند یا گوش بدهد، باید ببینیم خودمان چطور حرف میزنیم و گوش میدهیم. والدین، مهمترین الگوی ارتباطی زندگی کودک هستند.
اگر چیزی بگوییم اما برعکسش عمل کنیم، کودک دچار سردرگمی میشود و کم کم حرفهای ما را جدی نمیگیرد. هماهنگ بودن گفتار و رفتار والدین، پایهی اعتماد کودک به آنهاست.
برای مثال اگر به کودک بگوییم که “داد زدن کار بدیه” اما خودمان وقتی عصبانی میشویم داد بزنیم، او این رفتار را یاد میگیرد، نه آن حرف را. یا اگر به فرزندمان بگوییم “راستگو باش”، ولی خودش ببیند که ما گاهی دروغ میگوییم (حتی شوخی یا برای راحتی کار)، یاد میگیرد که دروغ گفتن هم گاهی اشکالی ندارد.
کودکان رفتار واقعی ما را خیلی سریعتر از چیزی که فکر میکنیم، میبینند و تقلید میکنند. وقتی گفتار و رفتارمان با هم هماهنگ باشد، کودک یاد میگیرد که ما قابل اعتماد هستیم و میتواند به گفتههایمان تکیه کند.
نکات مهم در ارتباط با کودکان خردسال
کودکان خردسال (زیر ۷ سال) دنیای ساده، خیالانگیز و پر از احساس دارند. برای اینکه بتوانیم با آنها ارتباط خوبی برقرار کنیم، باید وارد دنیای آنها شویم، نه اینکه از بالا به آنها نگاه کنیم. حرف زدن با کودک خردسال فقط انتقال پیام نیست؛ نوع حرف زدن، لحن، نگاه و حتی زبان بدن ما، همه برای او معنا دارد.
1. با چشمهایش صحبت کنید: ارتباط چشمی، خیلی مهم است. وقتی با او حرف میزنید، همسطح او بنشینید، به چشمهایش نگاه کنید و با آرامش صحبت کنید. این کار باعث میشود کودک احساس امنیت و توجه کند.
2. لحن آرام و مهربان داشته باشید: بچههای کوچک خیلی به لحن حساس هستند. اگر حرفی را با لحن تند بگویید، حتی اگر منطقی باشد، ممکن است باعث ترس یا ناراحتی شود. اما اگر با صدای آرام و پر از محبت حرف بزنید، بهتر گوش میکنند.
3. کوتاه و ساده حرف بزنید: جملههای طولانی و سخت برایشان گیجکننده است. بهتر است از جملههای کوتاه، روشن و با واژههای قابل فهم استفاده کنید.
4. با بازی و تصویر حرف بزنید: بچههای خردسال با بازی، قصه، نقاشی و مثالهای تصویری خیلی راحتتر ارتباط برقرار میکنند. مثلاً به جای گفتن «باید وسایلت رو جمع کنی»، میتوانید بگویید: «بیا بازی کنیم که اسباببازیها برن تو خونهشون!»
5. احساساتش را جدی بگیرید: ممکن است چیزی که او را ناراحت کرده، از نظر ما ساده باشد، ولی برای خودش خیلی مهم است. به احساساتش احترام بگذارید و نگویید: «این که چیزی نیست!» بلکه بگویید: «میفهمم ناراحت شدی. بگو ببینم چی شد؟»
روشهای مؤثر در گفتگو با کودکان مدرسهای
کودکان مدرسهای (تقریباً بین ۷ تا ۱۲ سال) در مرحلهای هستند که کمکم دنیای اجتماعیشان گستردهتر میشود، سؤالهای بیشتری در ذهنشان شکل میگیرد و نیاز به درک، احترام و همراهی بیشتری از طرف والدین دارند. در این سن، گفتوگو نقش مهمی در شکلگیری اعتماد به نفس، مهارتهای حل مسئله و یادگیری ارزشهای اخلاقی دارد.
1. به حرفهایشان با دقت گوش بدهید: در این سن، کودکان دوست دارند حرفهایشان جدی گرفته شود. وقتی از مدرسه یا دوستهایشان چیزی تعریف میکنند، به جای عجله یا بیتوجهی، با دقت گوش بدهید و واکنش نشان دهید. مثلاً بگویید: «واقعاً؟ چطور تونستی اون مسئله رو حل کنی؟»
2. با احترام نظر بدهید، نه با تحکم: اگر از رفتاری ناراضی هستید، به جای گفتن «نباید این کار رو میکردی»، بگویید: «فکر میکنی راه بهتری هم بود؟» این روش باعث میشود کودک خودش به اشتباه فکر کند و از شما یاد بگیرد، نه اینکه صرفاً اطاعت کند.
در گفتگو با کودکان، بهتر است از لفظ قلم حرف زدن خودداری کنیم تا ارتباطی صمیمیتر و قابلدرکتر برای آنها شکل بگیرد.
3. به دغدغههای ذهنیشان احترام بگذارید: ممکن است موضوعی که برای ما خیلی ساده یا بیاهمیت به نظر برسد، برای او کاملاً جدی باشد. مثلاً نگرانی درباره نمره امتحان یا ناراحتی از رفتار یک دوست. قضاوت نکنید، بلکه همراهی کنید.
4. تشویق به فکر کردن و بیان نظر شخصی: از کودک بخواهید نظرش را درباره مسائل مختلف بگوید. مثلاً بپرسید: «اگه جای معلمت بودی، با این موضوع چطور برخورد میکردی؟» این کار باعث میشود حس مهم بودن پیدا کند و قدرت تحلیلش تقویت شود.
5. گفتگو را بخشی از برنامه روزانه کنید: زمانهایی مثل قبل از خواب، بعد از مدرسه یا هنگام غذا خوردن میتوانند فرصتهای خوبی برای گفتوگو باشند. عادت صحبت روزانه باعث میشود ارتباطتان پیوسته و صمیمی باقی بماند.
چالشها و راهکارهای ارتباط با نوجوانان
دوران نوجوانی، دورهای پُر از تغییرات ذهنی، جسمی و احساسی است. در این سن، نوجوان به دنبال استقلال، هویت و گاهی فاصله گرفتن از والدین است. طبیعی است که والدین در این دوران با چالشهایی در گفتگو روبرو شوند، اما اگر با درک و صبوری همراه باشد، میتواند پایهگذار یک رابطه عمیقتر و سالمتر شود.
1. نوجوانان کمتر حرف میزنند یا احساساتشان را پنهان میکنند
در دوران نوجوانی، یکی از طبیعیترین تغییرها این است که فرزند شما کمتر از قبل صحبت میکند. شاید قبلاً وقتی از مدرسه برمیگشت، با شوق همه چیز را تعریف میکرد، اما حالا بیشتر توی اتاقش میماند، کمحرف شده یا فقط جوابهای کوتاه میدهد. این تغییر، نشانهی سردی یا بیاحترامی نیست، بلکه بخشی از فرآیند رشد و مستقل شدن اوست.
نوجوان در این سن در حال کشف دنیای جدیدی از احساسات، افکار و نگرانیهاست. گاهی خودش هم نمیداند دقیقاً چه حسی دارد. بعضی وقتها هم از اینکه مورد قضاوت قرار بگیرد یا درست درک نشود، میترسد. برای همین ترجیح میدهد ساکت بماند یا با هم سن و سالهایش درد و دل کند. این موضوع برای بسیاری از والدین دردناک است، ولی باید بدانید که این فاصله گرفتن موقتی است، اگر درست با آن برخورد شود.
راهکار:
فضای امن، بدون فشار و بدون قضاوت ایجاد کنید: در این دوران، نقش شما بهعنوان پدر یا مادر بیشتر از «آمر» به «همراه» تغییر میکند. شما باید مثل پناهگاه باشید؛ نه کسی که بخواهد کنترل کند، بلکه کسی که بشود به او پناه آورد.
چند نکته مهم برای ایجاد این فضا:
1. فشار نیاورید: اگر فرزندتان حال صحبت ندارد، اصرار نکنید. هر بار پرسوجو نکنید که “چی شده؟ چرا حرف نمیزنی؟” چون این کار نتیجه برعکس میدهد.
2. در لحظههای بیبرنامه وارد شوید: گاهی بهترین گفتگوها زمانی شکل میگیرد که برنامهریزی نشدهاند؛ مثلاً وقتی با هم در ماشین هستید، ظرف میشویید، یا قدم میزنید. در این لحظهها معمولاً نوجوان حس نمیکند زیر ذرهبین است و راحتتر باز میشود.
3. جملات امن و محبتآمیز به کار ببرید:
جملههایی مثل:
- میدونم بعضی وقتا حرف زدن سخت میشه. اگه خواستی، من همیشه هستم.
- لازم نیست همین الان بگی، هر وقت راحت بودی، با هم حرف میزنیم.
- شنوندهی واقعی باشید: اگر روزی خودش شروع به صحبت کرد، وسط حرفش نپرید، سوال باز نپرسید که انگار بازجوییاش میکنید، و زود قضاوت نکنید. فقط گوش بدهید. همین شنیدن صادقانه، خودش یک دنیا اعتماد ایجاد میکند.
انجام تست آنلاین هوش هیجانی میتواند به والدین کمک کند تا درک بهتری از وضعیت احساسی خود و فرزندشان داشته باشند و گفتگوهای مؤثرتری را شکل دهند.
2. لحن تند یا رفتار مقابلهای نوجوان
در دوران نوجوانی، خیلی از بچهها ممکن است با پرخاشگری، بیاحترامی، سکوت، یا حتی بیتفاوتی به حرفهای والدین واکنش نشان دهند. این رفتارها معمولاً نشانهی بد بودن یا بیادبی نیستند؛ بلکه بیشتر به خاطر فشارهای درونی، تغییرات هورمونی، سردرگمیهای ذهنی و نیاز شدید به استقلال است.
نوجوان در این سن گاهی احساس میکند که هیچکس او را نمیفهمد؛ نه پدر و مادرش، نه معلمهایش. گاهی از خودش هم سر درنمیآورد. در همین شرایط اگر ما با او با لحن تند، سرزنشآمیز یا تحقیرکننده صحبت کنیم، او به جای باز شدن، بیشتر خودش را میبندد یا حالت دفاعی میگیرد. اینجا همانجایی است که رابطه والد و فرزند ممکن است به جای نزدیکی، به سمت دوری برود.
راهکار: سعی کنید آرام و بدون عصبانیت پاسخ دهید. به جای دعوا کردن، بگویید: «میفهمم الان ناراحتی، ولی دوست دارم بدون دعوا حرف بزنیم.» با احترام متقابل، نوجوان یاد میگیرد که راه حل مشکلات، گفتوگو است نه مقابله.
چند نکته مهم برای حل این چالش:
1. احساس پشت رفتار را ببینید: وقتی نوجوانتان با صدای بلند جواب میدهد یا بیمحلی میکند، به جای تمرکز روی ظاهر رفتارش، سعی کنید پشت آن رفتار را ببینید. ممکن است خسته باشد، تحقیر شده باشد، یا با خودش درگیر باشد. به جای اینکه فوراً او را تنبیه کنید، بپرسید: «اتفاقی افتاده که ناراحتت کرده؟»
2. آرام باقی بمانید (حتی وقتی سخت است): واکنش تند به رفتار تند، فقط تنش را بیشتر میکند. اگر شما هم لحن بالا ببرید، او بیشتر مقابله میکند. ولی اگر با لحن ملایم بگویید:
میفهمم الان عصبانیای، اما من هم دوست دارم بدون دعوا حرف بزنیم»، او به مرور یاد میگیرد احساساتش را کنترل کند و بداند حتی وقتی ناراحت است، میشود محترمانه حرف زد.
3. قانون “حمله نکردن” را در خانه جا بیندازید: در خانوادههایی که احترام دوطرفه وجود دارد، حتی در زمان اختلاف، گفتگو سالمتر پیش میرود. فرزندتان باید بداند حتی اگر مخالفت دارد، میتواند آن را با آرامش بیان کند. اما این یادگیری فقط با حرف زدن نیست، با دیدن رفتار شما اتفاق میافتد.
4. بعد از آرام شدن، گفتوگو کنید: اگر بحث بالا گرفت و دیدید هیچکدام آرام نیستید، بهتر است بگویید: «الان هردومون ناراحتیم. بعداً که آروم شدیم، حرف میزنیم.» این کار نهتنها از بدتر شدن فضا جلوگیری میکند، بلکه به فرزندتان یاد میدهد کنترل احساسات، یک مهارت ارزشمند است.
3. احساس کنترل شدن یا از بین رفتن حریم شخصی
نوجوانی دورانی است که در آن فرد نیاز شدیدی به «استقلال» پیدا میکند. نوجوان میخواهد حس کند که حالا دیگر مثل قبل یک کودک وابسته نیست و برای خودش حریم و دنیای شخصی دارد. اگر والدین این حس را نادیده بگیرند و بخواهند مدام او را چک کنند یا وارد فضای خصوصیاش شوند، نوجوان ممکن است احساس خفگی یا بیاعتمادی کند.
مثلاً اگر پدر یا مادری بدون اجازه سراغ وسایل شخصی نوجوان برود، پیامهایش را بخواند، یا مدام سؤالهای ریز و پشت سر هم بپرسد مثل «کجا رفتی؟ با کی بودی؟ چرا جواب ندادی؟»، نوجوان احساس میکند که هیچ حریمی برای خودش ندارد. نتیجه؟ یا سکوت میکند، یا پنهانکاری میکند، یا حتی سر والدینش فریاد میزند.
راهکار: به حریم شخصی او احترام بگذارید. به جای بازجویی، سؤالهای باز بپرسید. مثلاً بگویید: «امروز چه خبر بود؟ اگه دوست داشتی، برام تعریف کن.» و اگر نخواست، اصرار نکنید.
چند نکته مهم برای حل این چالش:
1. احترام گذاشتن، بهجای دخالت کردن: به فرزندتان نشان دهید که حریمش برای شما مهم است. مثلاً برای ورود به اتاقش در بزنید، وسایلش را بدون اجازه برندارید، و به گوشی یا دفتر شخصیاش دست نزنید. این رفتارها پیام بسیار روشنی به او میدهند: “من به تو اعتماد دارم.”
2. به جای بازجویی، گفتوگوی دوستانه داشته باشید: سؤالهای باز و محترمانه خیلی مؤثرتر از بازخواستهای تند هستند. مثلاً بپرسید:
«امروز روزت چطور گذشت؟ دلت میخواد برام تعریف کنی؟» و اگر جواب نداد یا گفت “هیچی نبود”، اصرار نکنید. صبوری در این لحظه، پایهی اعتماد در آینده است.
3. مرز مشخص ولی منطقی تعیین کنید: احترام به حریم شخصی نوجوان به معنای بیقیدی نیست. شما هنوز والد هستید و حق دارید نگران باشید، اما شیوهتان باید محترمانه باشد. مثلاً بگویید: «من بهت اعتماد دارم، اما چون نگرانتم، خوبه که درباره بعضی چیزا با هم حرف بزنیم.»
4. اعتماد، نتیجه رفتار شماست، نه فقط حرفتان: اگر نوجوان ببیند که وقتی با شما صادق است، قضاوتش نمیکنید یا با عصبانیت واکنش نشان نمیدهید، آرامآرام به شما نزدیکتر میشود. اما اگر احساس کند صداقتش باعث دردسر میشود، ترجیح میدهد سکوت یا پنهانکاری کند.
آموختن مهارتهایی مثل چطور راحت حرف بزنیم، به کودکان کمک میکند بدون ترس یا خجالت احساسات و نیازهای خود را با والدین در میان بگذارند.
4. اختلاف نظرهای فکری و فرهنگی بین والدین و نوجوان
نوجوانان در این دوره از زندگی، کمکم شروع به ساختن شخصیت، باورها و هویت خودشان میکنند. به همین خاطر ممکن است دیدگاهها، سلیقهها و حتی ارزشهایی داشته باشند که با باورها یا سبک زندگی والدینشان فرق دارد. مثلاً ممکن است نوع پوشش، موسیقیای که گوش میدهند، عقاید مذهبی یا حتی نگاهشان به آینده با آنچه والدین انتظار دارند، متفاوت باشد.
این اختلاف نظرها اگر با واکنشهای تند، تحقیر یا تحمیل روبهرو شود، تبدیل به درگیری، لجبازی و فاصله گرفتن میشود. نوجوان در این شرایط احساس میکند که شنیده نمیشود، پذیرفته نیست یا مجبور است خودش را پنهان کند.
راهکار: به جای رد کردن یا تمسخر عقایدشان، وارد گفتوگو شوید. بپرسید: «چرا این نظر رو داری؟ برام جالبه بدونم.» این کار هم به رشد فکری نوجوان کمک میکند، هم احترام بین شما حفظ میشود.
چند نکته مهم برای حل این چالش:
1. شنوندهی واقعی باشید، نه فقط منتقد: اگر نوجوانتان نظری دارد که با باور شما فرق دارد، بهجای اینکه سریع بگویید «این اشتباهه» یا «تو چی از دنیا میفهمی؟»، سعی کنید بفهمید پشت این نظر چه فکری هست. بپرسید: «چی باعث شده اینطور فکر کنی؟ دوست دارم بیشتر بدونم.» این جمله ساده، گفتوگویی سازنده را شروع میکند، نه یک بحث بینتیجه.
2. احترام متقابل را حفظ کنید: شما میتوانید با نظر فرزندتان مخالف باشید، اما میتوانید مخالفت را محترمانه بیان کنید. مثلاً بگویید: «من دیدگاهم فرق داره، اما خوبه که در موردش حرف بزنیم. شاید منم چیز جدیدی یاد بگیرم.»
3. فرصت تفکر بدهید، نه فقط دستور: وقتی به نوجوان حق انتخاب و فکر کردن داده شود، خودش به تدریج میتواند بعضی دیدگاهها را بررسی کند، تغییر دهد یا حتی با دلایل قویتری پشت عقایدش بایستد. این یعنی رشد فکری واقعی، نه فقط تقلید یا مقاومت از روی لجبازی.
4. از تفاوتها نترسید، از سکوت و قطع ارتباط بترسید: تفاوت بین نسلها طبیعیست. آنچه خطرناک است، نداشتن پل ارتباطیست. اگر نوجوان حس کند که حتی با تفاوت دیدگاهش، باز هم میتواند با والدینش حرف بزند و دوستشان داشته باشد، رابطهای قویتر شکل میگیرد.
یاد دادن مهارتهایی مثل چطور نه بگوییم به کودکان، به آنها کمک میکند در روابط اجتماعیشان مرزهای سالمی داشته باشند و احساساتشان را بدون ترس بیان کنند.
نقش بازی در ایجاد فضای صمیمی برای گفتگو
برای یک کودک، بازی فقط سرگرمی نیست؛ بازی زبان دنیای اوست. وقتی با کودک بازی میکنیم، وارد دنیای او میشویم، کنارش قرار میگیریم، نه بالاتر از او. در این فضا، کودک احساس امنیت، نزدیکی و صمیمیت میکند و همین باعث میشود راحتتر احساسات و فکرهایش را بیان کند، بدون اینکه احساس کند مورد بازخواست یا قضاوت قرار گرفته است.
حتی کودکانی که معمولاً کمحرف هستند یا در شرایط عادی حرف دلشان را نمیزنند، ممکن است در حین یک بازی ساده، چیزهایی را بگویند که در حالت معمول نگفتهاند. مثلاً در حین نقاشی کشیدن یا خالهبازی ممکن است از مدرسه، دوستها، یا نگرانیهایشان صحبت کنند.
چند نکته برای استفاده مؤثر از بازی در گفتگو:
1. خودتان را وارد بازی کنید، نه فقط ناظر باشید: وقتی پدر یا مادر همراه کودک بازی میکنند، نهتنها رابطهشان نزدیکتر میشود، بلکه زمینه گفتوگو هم طبیعیتر و صمیمیتر پیش میرود.
2. بازی را ابزاری برای نصیحت کردن نکنید: قرار نیست در وسط بازی، شروع به آموزش مستقیم یا تذکر دادن کنید. فقط گوش بدهید، مشارکت کنید و اگر فرصتی برای صحبت پیش آمد، با آرامش واردش شوید.
3. بازیهایی را انتخاب کنید که گفتگو را تشویق میکنند: مثل نقاشی کشیدن، خمیر بازی، قصهسازی، نمایش عروسکی، یا بازیهای وانمودی (مثلاً خالهبازی یا دکتر و بیمار). این بازیها کودک را تشویق میکنند که حرف بزند، تخیلش را به کار بگیرد و احساساتش را نشان دهد.
4. در بازی، کودک را قضاوت نکنید: حتی اگر حرفی زد که از نظر شما اشتباه بود، اجازه بدهید آزادانه بیانش کند. بعداً میتوانید درباره آن صحبت کنید، ولی در همان لحظه، فقط شنونده باشید.
انجام بازی برای تقویت هوش کلامی به والدین کمک میکند تا در قالبی شاد و سرگرمکننده، مهارتهای گفتاری فرزند خود را تقویت کنند.
پیشنهاد فعالیتهای مشترک برای افزایش تعامل
همیشه لازم نیست برای گفتوگو با کودک یا نوجوانتان “جلسه رسمی” بگذارید. گاهی همین کارهای ساده و روزمره، بهترین فرصت برای نزدیک شدن، شنیدن و گفتن هستند. وقتی در کنار هم کاری انجام میدهید، گفتگو هم راحتتر و طبیعیتر شکل میگیرد.
1. قدم زدن دو نفره (حتی کوتاه): یک پیادهروی ساده در پارک یا حتی توی کوچههای اطراف، فضای خوبی برای گفتوگو ایجاد میکند. بیرون بودن از فضای خانه، هم حال و هوای ذهن را باز میکند و هم فشارها را کمتر میکند.
2. آشپزی یا درست کردن میانوعده با هم: مثلاً با هم کیک ساده بپزید، سالاد درست کنید یا حتی نان بپزید! حین کار میشود درباره اتفاقات روز، خاطرهها یا موضوعهای ساده حرف زد، بدون اینکه گفتگو حالت بازجویی بگیرد.
3. تماشای فیلم و بعد حرف زدن دربارهاش: یک فیلم یا انیمیشن مناسب سن فرزندتان انتخاب کنید، و بعد از تماشا، درباره شخصیتها، داستان و احساساتش صحبت کنید. این روش، هم تفریح است و هم بهانهای برای یک گفتوگوی عمیق و غیرمستقیم.
4. نقاشی کشیدن یا کاردستی درست کردن: مخصوصاً برای کودکان کوچکتر، این فعالیتها بهانهای عالی برای حرف زدن، خیالپردازی و باز کردن احساسات است. نیازی به استعداد هنری هم نیست، فقط کنار هم بودن مهم است.
5. بازیهای فکری و خانوادگی (مانند پانتومیم، اسم و فامیل، دومینو و…): این بازیها هم سرگرمکننده هستند و هم باعث خنده و تعامل بیشتر میشوند. در جریان بازی، کودک شما احساس میکند کنار شما راحت است، و همین فضا بستر خوبی برای گفتگو فراهم میکند.
6. رسیدن به یک هدف مشترک ساده: مثلاً تصمیم بگیرید با هم گل بکارید، یک گوشه اتاق را بچینید یا حتی یک دفترچه برای نوشتن خاطرات خانوادگی درست کنید. این پروژههای کوچک، حس همکاری و باهمبودن را تقویت میکند.
سخن پایانی
گفتوگو با فرزند، فقط صحبت کردن نیست؛ نوعی رابطهسازی عمیق و ماندگار است. اگر یاد بگیریم با گوش دادن، احترام، صبوری و همراهی وارد دنیای کودک یا نوجوانمان شویم، نهتنها از دل بسیاری از چالشها عبور میکنیم، بلکه پایههای اعتماد و آرامش را در خانهمان محکمتر میسازیم. ارتباط صمیمی، چیزی نیست که یکروزه بهدست آید، اما با تمرین، توجه و عشق، میشود آن را روزبهروز تقویت کرد و به یکی از زیباترین تجربههای زندگی تبدیلش کرد.
19 دیدگاه دربارهٔ «چگونه با فرزند خود گفتگو کنیم؟ از کودکی تا نوجوانی، مهارتهای لازم برای هر سن»
عالی بود
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که تو این روزای شلوغ نوروز, شما به فکر رشد فردی هستید؛ موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
بسیاری از والدین در حال حاظر زبان محبت ندارند
متاسفانه یاد گرفتن این مسائل کم دیده میشه
واقعا با حرفتون موافقم
رفتار ماست که تعیین کننده اینده بچمونه
تشکر مطالب عالی بود
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که تو این روزای شلوغ نوروز, شما به فکر رشد فردی هستید؛ موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
ای کاش مادر پدر ما هم این مقاله رو میخوندن:(
عالی بود
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که تو این روزای شلوغ نوروز, شما به فکر رشد فردی هستید؛ موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
ای کاش قبل از به دنیا اوردن بچه همه پدر مادر ها این مسائل رو اموزش میدیدن
چگونگی صحبت والدین با فرزندشون خیلی در اینده اونها تاثیر داره
تشکر بابت اراعه مقالات کاربردیتون
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که تو این روزای شلوغ نوروز, شما به فکر رشد فردی هستید؛ موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
درود و عرض ادب
مقالتون خیلی جذاب بود تشکر
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که تو این روزای شلوغ نوروز, شما به فکر رشد فردی هستید؛ موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
مقاله خیلی خوبی بود
تمامی والدین باید یاد بگیرن که چگونه با کودکشون صحبت کنن
این در شخصیت بچه خیلی تاثیر داره
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که تو این روزای شلوغ نوروز, شما به فکر رشد فردی هستید؛ موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
با خوندن مقابتون فهمیدم چطور با فرزندم صحبت کنم
خیلی ممنون اژ شما و تیم خوبی که دارید
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که تو این روزای شلوغ نوروز, شما به فکر رشد فردی هستید؛ موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
لذت بردیم
خسته نباشید
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که تو این روزای شلوغ نوروز, شما به فکر رشد فردی هستید؛ موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
سلام
وقت بخیر
یکی از نکاتی که عموما بهش توجه نمیشه چگونه صحبت کردن با کودک هست
ممنون بابت مقاله خوبتون
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که تو این روزای شلوغ نوروز, شما به فکر رشد فردی هستید؛ موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.