دنیای کسب و کارها تغییر کرده. بالطبع، دنیای مدیران کسب و کارها هم دچار تغییرات زیادی شده است. دیگر روشهای قدیمی مدیریت جواب نمیدهد. دیگر دوره آن گذشت که یک مدیر خوب، بدون ارتقای مهارتها، بتواند کسب و کار را در دنیای رقابتی و پیچیده امروز، رهبری کند.
امروزه، یک کسب و کار خوب فقط به کارمندان خوب بستگی ندارد. بلکه مهمتر از آن، به مدیران خوب نیاز دارد تا مسیر درستی برای کسب وکار و آینده آن طراحی و اجرا کنند. در حقیقت بدون حضور یک مدیر خوب، حتی بهترین کارمندان هم ممکن است تحت فشار قرار گیرند، کم تحرک و کم انگیزه شوند و تمایلی به فعالیت نداشته باشند.
مدیران باید به مهارتهای مختلفی مجهز باشند تا بتوانند کارمندان و کسب و کار را مدیریت کنند. مهارتهای مختلفی مثل دانش لازم در ایجاد تیم، بیان بازخورد مناسب به کارمندان، برقراری ارتباطات، سیستم سازی و غیره…
اکنون اما، مهارتی مهمتر در دنیای تجارت باب شده که میگویند هر مدیری که میخواهد کسب و کارش حسابی رشد کند، باید این ابزار مهم را در جعبه ابزار مهارتهایش داشته باشد. مهارتی به نام کوچینگ در مدیریت!
در این مقاله به شما یاد می دهیم که «کوچینگ در مدیریت و کوچینگ در رهبری چرا انقدر مهم است؟».
کوچینگ اصلا چه چیزی است؟
در دو مقاله «کوچینگ چیست؟» و «آموزش کوچینگ به زبان ساده اما عملی» تلاش کردیم به شما به زبان ساده و عملی بیاموزیم که چرا کوچینگ این همه مهم است. اینکه زیاد واژه کوچینگ به گوشتان آشنا نیست، شاید به دو دلیل عمده باشد:
- اول اینکه این مهارت، به تازگی در دنیای تجارت، نقش مهم و حیاتی پیدا کرده است و جایگاهش را هنوز در ایران پیدا نکرده.
- و دومی اینکه دوره های قابل اطمینان یا به صرفه کوچینگ وجود ندارد که با آن، مهارتهای مدیریتی خودتان را تقویت کنید.
البته اینکه هنوز مهارت کوچینگ در ایران خودمان فراگیر نشده، هم نقطه ضعف است و هم میتواند نقطه قوت شما به عنوان یک مدیر باشد. چون موقعی در حال فراگیری این مهارت بسیار مهم هستید که هنوز سایر مدیران از فواید زیاد آن مطلع نیستند و این میتواند شما را یک سر و گردن بالاتر از سایر مدیران بنشاند.
در مقاله «کوچینگ کسب و کار چیست؟» گفتیم که یکی از بهترین راهحلها برای مواجه شدن با چالشهای سازمان یا کسب وکار، استفاده از کوچینگ است.
در مقاله «کوچینگ سازمانی چیست؟» هم از مهمترین فواید کوچینگ برای هر سازمان و کسب وکاری گفتیم. فوایدی مثل: «افزایش بازدهی نیروهای سازمان، افزایش فروش سازمان و افزایش انگیزه نیروی انسانی»
کوچینگ در مدیریت برای چه کسبوکارهایی مناسب است؟
فرقی نمی کند چند نفر پرسنل داشته باشید، اگر مدیر یا رهبر یک سازمان هستید، مهارتهای کوچینگ را برای ارتباط بهتر با دیگران و بازدهی بالاتر کارشان، نیاز دارید.
شما چه یک سوپرمارکت کوچک با 3 نفر زیردست، چه یک کسب و کار با 40 کارمند و چه یک سازمان بزرگ با صدها کارمند داشته باشید، اگر بتوانید آنها را «کوچ» کنید، به شدت بر بازدهی کارتان افزوده میشود و به چشم میبینید که چطور بازدهی افراد بالاتر میرود.
کوچینگ، برتر از مدیریت و حتی رهبری!
از یک مدیر مدرن و قرن بیست و یکمی، انتظار میرود کارکنان خود را کوچ کنند نه مدیریت! چون با به کارگیری یک رویکرد کوچینگی و تغییر دادن سبک مدیریتی خود، میتوانند بر روی عملکرد تیمها و کارکنان سازمان اثرگذارتر باشند.
کوچینگ را میتوانیم یک سبک مدیریتی بنامیم. یک رویکرد کاملاً متفاوت از شیوههای سنتی دستور دادن و کنترل کردن. تفویض اختیار و محول کردن وظایف به دیگران یکی از تفاوتهای مهم کوچینگ با سبکهای مدیریت دستوری است. پس از حضور کوچینگ در سازمان؛
- مدیران کمتر سخن میگویند و بیشتر گوش میدهند.
- کمتر دستور میدهند و بیشتر سؤال میپرسند.
- قضاوت نمیکنند و در عوض بازخوردهای سازنده و واقع گرایانه ارائه میدهند.
آیا کوچینگ در مدیریت تاثیر منفی دارد؟
به هیچ وجه!
مدیر در نقش کوچ سوال نمیپرسد تا داده و اطلاعات جمعآوری کند، او سؤال میپرسد تا ایدهها و افکار جدید را کشف کند، به احساسات کارمندان خود پی ببرد و آنها را تشویق کند تا خودشان به راهکار برسند.
اگر هدف از کوچ کردن کارکنان رشد و توسعه فردی و سازمانی آنها باشد، مدیر در نقش کوچ با استفاده از مهارت پرسشگری قدرتمند، کارکنان را به چالش میکشد تا عمیقتر فکر کنند و نسبت به مسائل دیدگاهی همه جانبه و بازتر داشته باشند. از این طریق میتوان مهارتهای استدلالی کارکنان را تقویت کرد و چشمانداز آنها را وسعت بخشید.
در مواقع تصمیمگیری میتوان از مهارتهای کوچینگ استفاده کرد تا به راهکارهای بهتری دست یافت. هنر کوچینگ در این است که بتوان به دیگران کمک کرد تا صریح و بیپرده صحبت کرده و ایدهها و افکار بیشتری را مدنظر قرار دهند.
جان ویتمور، در کتاب خود با عنوان کوچینگ عملکرد، مسئله مسئولیت و قدرت مدیریتی را مطرح میکند و میپرسد:
آیا یک مدیر میتواند کوچ خوبی برای کارکنانش باشد؟
برای آن که مدیر بتواند در نقش یک کوچ ظاهر شود، باید به مهارتهای جدیدی دست یابد، مهارتهایی از قبیل همدلی، داشتن گوششنوا، اشتیاق برای کوچ کردن کارکنان، قضاوت نکردن و…. مدیر در نقش کوچ باید شک و تردیدهایش را کنار بگذارد، به کارکنان خود اطمینان داشته باشد، فرهنگ استقلال را در میان آنها رواج دهد و همواره برایشان انگیزهبخش و الهامبخش باشد.
اهمیت وجود کوچینگ در مدیریت چیست؟
در دنیای کسب و کاری امروز، ما با دو دسته مدیر روبهرو هستیم:
مدیرانی که کارمندانشان را کوچ میکنند و آنهایی که این کار را نمیکنند. افرادی که در دسته دوم قرار دارند، لزوماً مدیران بدی نیستند، اما آنها از ابزار موثری چشمپوشی میکنند که میتواند استعدادها را پرورش دهد. مدیرانی کهاز کوچ بهره میبرند، کوچینگ را بخشی طبیعی از جعبهابزار مدیریتی خود میدانند. این افراد کوچهای حرفهای نیستند؛ آنها رهبران گروهی از افراد و انسانهایی پرمشغله و سختکوش هستند، و آماده هستند که به کوچینگ اهمیت بدهند.
این مدیران:
کوچینگ را ابزاری ضروری برای رسیدن به اهداف کسبوکار میبینند
از کمک کردن به رشد دیگران لذت میبرند
کنجکاو هستند و علاقه زیادی به درک جزئیات و نحوه کارکرد امور دارند، اینکه مردم با چه نوع مشکلاتی سروکار دارند، اینکه فرصتها و خلاها کجا هستند و اینکه لازم است چه کارهایی را بهتر انجام داد.
آنها علاقهمند به ایجاد ارتباط هستند
مزایای یادگیری کوچینگ در مدیریت و رهبری
یادگیری کوچینگ مدیران و کوچینگ رهبران، مزایای عمده زیر را در پی دارد:
- نقاط قوت مدیران و نقاط قابل بهبود را کاملاً مشخص میکند.
- سطح نقاط قوت و بهبود عملکرد را در مدیران، بالا میبرد.
- ایجاد استراتژی اجرایی همراه با برنامه عملی و ایجاد تعهد و مسئولیتپذیری برای کمک به حفظ روند
- منجر به تقویت مهارتهای ضروری مدیریت میشود.
- تغییرات رفتاری مثبت و پایدار در کارکنان به وجود میآورد.
- برنامهریزی و توسعه حرفهای مدیر را در بر دارد.
- منجر به ایجاد توازن بیشتر میان کار و زندگی میشود.
- گرفتن پشتیبانی و بازخورد مداوم و منظم از طریق کوچینگ مدیران، که رشد حرفهای را قطعی میکند.
نتایج یک تحقیق در مورد کوچینگ در مدیریت و رهبری
کوچینگ مدیران و رهبران، همواره یکی از موضوعاتی بوده که مؤسسه توسعه فردی CIPD درباره آن تحقیقها و پژوهشهایی انجام داده است. چرا؟ چون کوچینگ یک شیوه کلیدی و مهم برای:
- انگیزه دادن به کارکنان
- کمک کردن به تیمها
- یافتن بهترین راهکار برای حل کردن مشکلات
- بهبود عملکرد
- ارتقای مهارتهای توسعه محور
- و افزایش اعتماد به نفس در محیط کار است.
این مؤسسه در یکی از تحقیقاتش بر روی 600 مدیر منابع انسانی و سایر رشتههای مدیریت مطالعه کرد و از آنها پرسید:
«برای آن که یک مدیر بتواند در نقش کوچ ظاهر شود، به چه مهارتهایی نیاز دارد و رویکرد کوچینگی چه تأثیری بر مدیریت آنها دارد؟»
نتایج حاصل شده، دو ویژگی مرتبط با سبک مدیریت کوچینگی را مشخص کرد؛ ویژگیهای ابتدایی و پایه کوچینگ که بر روی عملکرد تمرکز دارد و ویژگیهای تکامل یافته کوچینگ که بر روی قدرت بخشیدن و تفویض اختیار تأکید دارند.
به سراغ هرکدام از این دو ویژگی برویم:
ویژگیهای پایه و ابتدایی کوچینگ موارد زیر را در بر میگیرند:
- توسعه فردی و سازمانی
- بهبود عملکرد
- بازخورد مؤثر
- برنامهریزی موفق
- مشخص کردن هدف و اقداماتی که باید برای رسیدن به این اهداف صورت داد.
ویژگیهای تکمیلی کوچینگ با سبک مدیریت مشارکتی مرتبط بوده و موارد زیر را در بر میگیرند؛
- استفاده کردن از ایدههای اعضای تیم
- پرسشگری قدرتمند
- بهرهگیری از قدرت تیم و گروه برای حل کردن مسائل
- تصمیمگیری اشتراکی و گروهی
دستیابی به ویژگیهای تکمیلی کوچینگ برای مدیران ارشدی امکانپذیر است که برای تصمیمگیری در مورد کارهایشان زمان بیشتری در اختیار دارند و کمتر درگیر چالشهای اجرایی هستند، چالشهایی که زندگی برخی از مدیران را کاملاً به خود اختصاص میدهد.
آیا میشود هم مدیریت کرد و هم کوچ؟
ایده مدیر و کوچ بودن به شکل همزمان میتواند مشابه آماده کردن اعضای یک تیم ورزشی برای حضور در یک بازی باشد. شاید شما هم فکر کنید که کسبوکار، کسبوکار است و این داستان چندان شوخیبردار نیست (به قول معروف این مسخرهبازیها را ندارد!) و بین مدیریت و کوچینگ ارتباطی وجود ندارد. اما با کمی دقت، میبینید که کسبوکار و ورزش آنقدرها هم که در نگاه اول به چشم میخورد، دور از هم نیستند.
خودتان را بهعنوان یک کوچ یا مربی تیم ورزشی تصور کنید. از زمان کودکی ورزش میکردید و در آن مهارت کسب میکردید، همهچیز را درباره مسابقات و رقابتها میدانید زیرا سالها خودتان در آن بازی کردهاید. شما دقیقاً میدانید که قصد دارید به کجا بروید و وقتی رسیدید چه انتظاراتی دارید. آیا هفته آینده یک مسابقه در پیش دارید یا نه؟ شما در حال حاضر همه نقاط قوت و ضعف خود را میدانید و یک استراتژی سرسختانه برای برد را در نظر گرفتهاید.
برای مدیریت تیم با ابزار کوچینگ باید بدانید چه افرادی در تیم شما حضور دارند؟ بازیکنان شما ممکن است چند سالی بازی را کنار گذاشته باشند یا تازهکار باشند. ممکن است درباره مسابقات لیگ چیزهایی خوانده یا شنیده باشند، اما در آن حضور نیافته باشند.
همچنین ممکن است با نقاط قوت و ضعف تیم مقابل آشنایی چندانی نداشته باشند. تنها چیزی که این افراد میدانند این است که درون یک تیم هستند، ورزش خاصی را بازی میکنند و همگی میخواهند برنده باشند.
برای اینکه بتوانید به شکلی مؤثر تیم خود را رهبری کنید نیاز دارید بازیکنان خود را هدایت و تشویق کنید و انگیزه لازم را به آنها بدهید و از آنها حمایت کنید، درواقع لازم است که افراد تیم خود را کوچ کنید.
شما برای اینکه به شکلی مؤثر تیم کسبوکار خود را مدیریت کنید، نیاز به انجام کارهایی مشابه کارهای یک کوچ یا مربی ورزشی دارید، اما در یک بستر و زمینه متفاوت. (زمینه کسب و کاری به جای زمینه ورزشی).
شما بهعنوان یک کوچ کسبوکار (همزمان با مدیر بودن) چندین وظیفه مهم به عهده دارید و همینطور ابزار استراتژیکی برای انجام این وظایف؛ بنابراین بسیار مهم است که این ابزارها را درست و حسابی بشناسید.
همچنین در این زمینه بهتر است در مورد دروغ های کوچینگ فردی بخوانید تا در دام آنها نیفتید.
چند ابزار کوچینگ برای مدیریت بهتر کسب وکار
با ادامه مقاله کوچینگ رهبری و کوچینگ مدیران همراه ما باشید.
برای اینکه در جایگاه مدیریت، کوچ بهتری باشید و صلاحیتهای کوچینگ را کسب کنید، از ابزارهای خوب زیر، استفاده کنید:
ابزار اول: شناخت درست کارکنان
برای مدیریت تیم با ابزار کوچینگ لازم است بدانید هر فردیَ چه ارزشافزودهای به تیم اضافه میکند؟ نقاط قوت این افراد کجاست؟ آنها با چه چالشهایی روبرو هستند؟ چه چیزی به آنها انگیزه میدهد و چه چیزی اعتمادبهنفسشان را از آنها میگیرد؟ آیا این افراد تحتفشار روانی و استرس بهتر کار میکنند یا بهترین کارکرد خود را زمانی دارند که همهچیز آرام و تحت کنترل است؟
خب حالا چطور کارکنان را بهتر بشناسیم؟
ابزارهای زیادی برای شناخت اعضای تیم در دسترس شما است. از برداشت عمومی تا آزمونهای رسمی.
شما در بخش برداشت عمومی بهعنوان مثال میدانید «فردی که بهتازگی از دانشگاه دانشآموخته شده، تجربه چندانی در زمینه صنعت ندارد» و بنابراین شاید یکی از مهمترین چالشهای او فقدان دانش کافی درباره این صنعت باشد
آزمونهای شخصیتی رسمی نیز مشخص میکند که فلان عضو تیم بیشتر فردی هیجانی است و از توجه دیگران است که انگیزه بیشتری میگیرد و ممکن است دریابید که کار کردن با این فرد در شرایط آرام با دشواریهایی روبهرو است.
ابزار دوم: هدف گذاری
در یک تیم ورزشی، هدف هر بازی بردن است. اما میدانیم این هدف همیشه ممکن نیست. بنابراین داشتن اهداف کوچکتر برای بازیکنان تیم میتواند حجم تلاش افراد را تعدیل کند.
ممکن است هدف شما رسیدن به امتیازی خاص یا به انجام رساندن پیروزمندانه یک استراتژی خاص باشد. حتی اگر شما در بازی برنده نشوید، با داشتن اهداف ریزتر میتوانید روحیه و اعتمادبهنفس اعضای تیم را حفظ کنید.
خب حالا چطور هدفگذاری کنیم؟
برای «داشتن هدف و مقصد» باید استراتژی داشت. برنامهریزی استراتژیک یک فرآیند ارزشمند است که ابزارهای متعددی برای کسب آن وجود دارد.
شما ممکن است برحسب صنعتی که در آن فعالیت دارید یا نقشهایی که اعضای تیمتان در آن فعالیت دارند به ابزارهای متفاوتی برای تنظیم اهداف فروش افزایشی، اهداف مالی یا سایر اهدافی که حس موفقیت را به اعضای تیم میرساند، دسترسی پیدا کنید.
در این زمینه به شما توصیه میکنم به محصول رایگان و فوقالعادهای که هدفگذاری را به شکلی مدرن به شما یاد میدهد، توجه کنید. کافی است روی تصویر زیر کلیک کنید:
ابزار سوم: ایجاد محیط مناسب برای موفقیت
بازهم مثال ورزشی: اگر تیم شما در حال تمرین در زمینی پر از پستیوبلندی است و تیمهای دیگر در یک زمین با کیفیت و هموار بازی میکنند، شما با مشکل روبهرو هستید. تیم شما به ابزارها و منابعی برای موفقیت احتیاج دارد و این منابع و موفقیت میتواند به معنای فراهم کردن آموزش، نرمافزار، مواد بازاریابی، نمونه یا استراتژی باشد.
خب محیط مناسب را چطور فراهم کنیم؟
شما میدانید که اعضای تیم شما برای موفقیت به چه چیزهایی نیاز دارند. چون کسبوکار و بازار رقابتی خاص خود را میشناسید. برخی مواقع ممکن است این ابزارها را از درون ساختار خودتان تأمین کنید و بعضی وقتها هم ممکن است لازم باشد با مدیران دیگر یا سایر بخشها هماهنگیهایی را انجام دهید تا مطمئن شوید هر آنچه به آن احتیاج دارید، میتوانید به دست آورید.
ابزار چهارم: ارائه بازخورد
اگر تجربه کوچینگ را داشته باشید، میدانید که بازخورد گرفتن، بخشی حیاتی برای پیشرفت کار است. شما چهکارهایی را درست و چهکارهایی را ضعیف انجام دادهاید؟ چطور میتوانید عملکرد خود را تقویت کنید؟ البته که دادن و گرفتن بازخورد به نوبه خود نوعی هنر است. آن هم با کلمات مناسب.
خب حالا چطور بازخورد بگیریم؟
هدف اصلی بازخورد دادن و حتی بازخوردهای منفی، سازندگی است و قوانین بازخورد دادن ساده و خلاصه است:
* بازخوردها را در لحظه اما به تدریج ارائه کنید. با فن بیان خوب
* صحبتهای کارمند خود را با گوشی شنوا و فعالانه پذیرا باشید.
* گامهای واضح و مشخصی را برای بهبود پیشنهاد دهید.
* راهی برای بررسی و دنبال کردن تغییرات مثبت و حمایتکننده به کار بگیرید.
ابزار پنجم: واکنش نسبت به بازخوردها
هیچ کوچی کامل و بدون عیب نیست و زمانهایی وجود دارد که شما نیاز به شنیدن و پاسخ دادن به اعضای تیمتان دارید. به خصوص زمانهایی که آنها به شما میگویند چیزی بهدرستی کار نمیکند. اعضای تیم شما اغلب با شما درباره مشکلات صحبت میکنند و همچنین ایدههای موثری برای رفع موانع دارند، اگر شما بهدرستی گوش دهید.
خب حالا چطور واکنش نشان دهیم؟
انعطافپذیری، داشتن مهارت دیدن از زوایای مختلف و داشتن ذهنی باز و احساس ارزشمندی، همگی ابزارهای مهمی برای شنیدن و واکنش مثبت نشان دادن به بازخوردهای کارکنان و مدیریت تیم با ابزار کوچینگ هستند.
بازخورد در بیشتر موارد بسیار کمککننده است و فرصتی است تا دریابیم که چگونه ایدهها در عمل (یعنی همانجایی که کارمندان شما مشغول به کار هستند و شکل واقعیت به خود میگیرند) از آب درمیآیند. برخی مواقع بازخورد میتواند منفی باشد و اینجا همانجایی است که چشمانداز یا زاویه دید مهم میشود. اگر میتوانید به شنیدن ادامه دهید سعی کنید موضوع را از زاویه دید کارمند خود ببینید و بدون عصبانیت به آن واکنش نشان دهید؛ بهاینترتیب است که راهی فراسوی یک بازی دوطرفه را برای خودتان بازخواهید کرد.
ابزار ششم: تعارضات بین اعضای تیمتان را مدیریت کنید
بین اعضای هر تیمی ممکن است برخورد و تضاد و تعارض پیش بیاید. نهتنها بعضی از اعضا تمایل به زورگویی دارند بلکه بعضی از این افراد دوست دارند کاری کنند که اعضای تیم کار آنها را به دوش بکشند.
شما برای مدیریت تیم با ابزار کوچینگ و روابط بین فردی اعضای تیم چه کاری میتوانید انجام دهید در حالیکه میدانید بسیاری از روابط به شما بستگی دارد، آنها را درک کنید و فرآیندهایی را توسعه دهید که روابط را استحکام میبخشد و از برخوردهای آتی جلوگیری میکند.
خب حالا چطور تعارضات را کنترل کنیم؟
هیوستون کرونیکل (Houston Chronicle) یکی از معتبرترین سایتها در این زمینه روشهای متعددی را برای مدیریت تضادها پیشنهاد میکند که هرکدام از این روشها جایگاه خود را دارا هستند. شما برای مدیریت تیم با ابزار کوچینگ میتوانید از این روشها استفاده کنید:
استقرار: در برخی از موارد مهمترین اقدامی که میتوانید انجام دهید دادن همان چیزی است که کارمند شما آن را میخواهد. برای نمونه یک نفر از سروصدای یک نفر دیگر شکایت دارد؛ شاید بهترین راه تغییر دادن محل کار آن فرد به جایی دیگر باشد.
همکاری: شما میتوانید بهجای آنکه به سخنرانی درباره درست و غلط برای کارکنانتان بپردازید، از آنها بخواهید با یکدیگر کار کنند و همه نقاط قوت خود را در کنار هم بگذراند.
اجتناب: برخی مواقع وارد نشدن به موضوع میتواند بهترین راهحل باشد. زیرا موضوع بدون دخالت و خودبهخود حل خواهد شد. در مواردی که به زمان وابسته است و در گذر زمان حل خواهد شد یا راهحلهایی در راه هستند، بهترین راه انتظار است.
مصالحه: آیا شما میتوانید با دادن چیزهای دلخواه به هر کدام از طرفین، مناقشه را حل کنید؟ برای نمونه ممکن است هر دو نفر تقاضای استفاده از یک منبع خاص را داشته باشند؛ آیا این امکان وجود دارد که اجازه دسترسی به هر دو نفر در دو زمان متفاوت را بدهید؟ پس این کار را بکنید!
رقابت: ایده چه کسی واقعاً بهترین ایده است؟ برخی از مدیران برای رسیدن به این پاسخ از افراد تقاضا میکنند تا از ایده خود دفاع کرده و بهترین ارائه را به نمایش بگذارند. بهطوریکه بتوان بهترین ایده را برای رسیدن به موفقیت انتخاب کرد.
ابزار هفتم: انگیزه تیم خود را تقویت و از آنها حمایت کنید
در یک تیم ورزشی صحبت در اتاقهای دربسته همراه با رهبران به اعضای تیم کمک میکند تا آنها نسبت به بازی خود پرانگیزه و هیجانزده باشند. در کسبوکار هم اعضای تیم میتوانند چنین رویکردی را اتخاذ کنند. فردی که با موفقیت تیم خوشحال میشود، تیم را روبهجلو نگه میدارد و در موفقیت آنها سهمی را از آن خود میکند.
شما همان فردی هستید که میتوانید تیم خود را به سطوح بالاتر هدایت و برای رسیدن اعضای تیم بهحق و حقوقشان از آنها دفاع کنید.
حالا چطور این کار را کنیم؟
تفاوت آشکاری میان خوشبینی کاذب و پشتیبانی واقعی و اصیل وجود دارد، مطابق نظرات مجله اینترپرنر (entrepreneur) «بازخورد مثبت، عملکرد را تقویت میکند. افراد زمانی که احساس قدردانی و ارزشمندی میکنند، به شکلی طبیعی قدمهای بعدی را هم برمیدارند.» شما در جایگاه فردی که انگیزه میبخشد و روحیه افراد را تقویت میکند، چندین ابزار برای ارتقای سطح بازخورد در اختیار دارید که بسیار ساده هستند:
◾️ جلسات خود را با تشکر و قدردانی از اعضای تیمتان که به اهداف مشخصی رسیدهاند، شروع کنید.
◾️ مطمئن شوید که دستاوردهای اعضای تیم در خبرنامههای شرکت انعکاس پیدا میکنند.
◾️ با جشنهای کوچک یا بزرگ از اعضای تیمتان برای رسیدن به اهداف قدردانی به عمل آورید. این عمل میتواند شامل یک دعوت به ناهار یا مراسمهای بزرگتر باشد.
علاوه بر این تلاش کنید از مسائل تیم آگاهی داشته باشید و به آنها واکنش مناسب نشان بدهید و از تیم خود در برابر تهدیدهای احتمالی از سوی مدیران بالاتر، خواستههای غیرواقعی و چیزهایی مانند فقدان منابع حمایت کنید و مدیریت تیم با ابزار کوچینگ را به بهترین شکل به سرانجام برسانید.
چطور به عنوان یک مدیر، کوچینگ را به صورت حرفهای یاد بگیریم؟
دورههای مختلف کوچینگ در ایران برگزار میشود. در بینشان، بدون شک دورههای خیلی خوبی هم پیدا میشود. اما یکی از بهترینِ این دورهها، «کوچینگ LTOB» است. منیر چگینی که سالها در کشور ایتالیا تحصیل کرده و در دورههای بین المللی کوچینگ شرکت کرده، حالا با همراهی جمعی از بهترین مدرسین بین المللی کوچینگ (که نامشان را در صفحه زیر خواهید دید) یک دوره فوق العاده 24 هفتهای کوچینگ که تقریباً تمام نیازهای شما را پوشش میدهد، طراحی و منتشر کرده.
کافی است سری به صفحه زیر بزنید تا اطلاعات تکمیلی ثبت نام کوچینگ را در اختیارتان قرار دهیم: (هزینه دوره کوچینگ، معمولاً هزینه بالایی است. اما ما محصولی را با بالاترین کیفیت و بهترین قیمت برای شما تهیه کرده ایم).
نمونه کیفیت محصول و توضیحات کوتاه منیر چگینی را ببینید: