امروز روغن کمیاب میشود و فردا مرغ و پس فردا تخم مرغ و بعد از آن نوبت به سیب زمینی و پیاز و گوجه فرنگی میرسد!
شاخص بورس بنا به دلایل نامعلوم به صورت افسار گسیختهای تخته گاز بالا میرود و ناگهان با همان سرعت در سرپایینی قرار میگیرد و با سر به زمین میخورد!
یک دهه فرزند کمتر به زندگی بهتر منجر میشود و چندین سال بعد، فرزند بیشتر به زندگی بهتر منجر میشود!
چندین سال رتبه های یک رقمی کنکور به سمت رشته عمران دانشگاه شریف حمله ور میشوند، چند سال بعد به سمت رشته برق و چند سال بعد از آن هم به سمت رشته کامپیوتر!
یک سال قیمت سیب زمینی و پیاز و گوجه فرنگی به نزدیکیهای عرش الهی میرسد و سال بعد خوراک چارپایان میشود!
مدتهای مدیدی به خواب زمستانی فرو میرویم به صورت ناگهانی از خواب غفلت بیدار میشویم و تصمیم میگیریم “طرح تشدید” برگزار کنیم: طرح تشدید مقابله با خودروهای آلاینده، طرح تشدید برخورد با موتورسیکلتهای متخلف، طرح تشدید مبارزه با قاچاق کالا و ارز، طرح تشدید مبارزه با گرانفروشی، طرح تشدید جمع آوری معتادان، طرح تشدید برخورد با اراذل و هزاران طرح تشدید عجیب و غریب ولی نام آشنا! بعد از دو سه هفته همه چیز به حالت عادی بر میگردد و روز از نو و روزی از نو!
در کنار مراکز معاینه فنی، با کسب و کارهای جالبی روبرو میشویم:
اجاره لاستیک برای دریافت معاینه فنی!
اجاره کاتالیست اگزوز برای دریافت معاینه فنی!
هر از چند گاهی در گوشه و کنار شهر میبینیم که در اوج آلودگی هوای شهر، زباله های جمع آوری شده در طی روز، در نیمه های شب سوزانده میشود و هوا باز هم آلوده تر میشود.
در سطح جامعه زرنگ بازی بیداد میکند و هر روز بسیاری از ما شاهد جولان بچه زرنگها هستیم.
امروز قصاب گوشت را به بقال گران میفروشد و سود بیشتری به جیب میزند و فردا بقال روغن را گرانتر به قصاب میفروشد و سود بیشتری به جیب میزند! این به آن در! و این داستان ادامه دارد!
امسال ما به روستای زیبایی در شمال میرویم و زبالههایمان را در آنجا رها میکنیم و سال بعد آنها به شهر ما می آیند و زبالههایشان را در شهر ما رها میکنند! این به آن در!
در سازمانهایمان امروز این معاون در کار آن معاون اخلال ایجاد میکند و فردا آن معاون در کار این معاون اخلال ایجاد میکند. این به آن در!
در سطح کشور، امروز این قوه به آن قوه حملهور میشود و فردا آن قوه به این قوه حملهور میشود. این به آن در!
و این به آن درهای متعددی که همه ما اگر کمی فکر کنیم موارد زیادی را بخاطر خواهیم آورد.
◾️ فرزندم درس نمیخواند.
◾️ کارمندم کار نمیکند.
◾️ مدیرم نالایق است.
◾️ پدر و مادرم مرا درک نمیکنند.
◾️ مسئولان بی کفایت هستند.
◾️ همسایهام انسان بی ملاحظهای است.
◾️ همه در بزرگراه بد رانندگی میکنند.
آیا یکبار از خودمان پرسیدهایم که من کجای این ماجراها هستم!؟ آیا من هم جزئی از این سیستم هستم؟ اصولا آیا جامعه را به عنوان یک سیستم میبینم یا خیر؟ اگر جامعه را به عنوان سیستم میبینم، این سیستم چه اجزائی دارد؟ رابطه این اجزا با یکدیگر چیست و چه اهمیتی دارد؟
تاثیر رفتار این اجزا بر روی یکدیگر و روی رفتار کل سیستم چیست؟ آیا اگر همه اجزای جامعه از نظر خودشان درست رفتار کنند رفتار کل جامعه بهبود خواهد یافت؟ برای اینکه بتوانم به عنوان یک جزء از جامعه، سیستمی رفتار کنم چه کاری باید انجام بدهم؟ تفکر سیستمی چیست؟ در جامعه و در زندگی چه اهمیتی دارد و رابطه آن با رفتار سیستمی چیست؟ و هزاران سوال که باید یک به یک به آنها پاسخ بدهیم.
به نظرم بهتر است قبل از اینکه بحث را ادامه بدهم، کمی در مورد سیستم صحبت کنم. اما از آنجاییکه قصد ندارم از واژههای عجیب و غریب و پیچیده و فنی استفاده نمایم، بنابراین تعاریف سادهای ارائه خواهم داد و به دنبال تعاریف تاریخی و فنی و پیچیده از سیستم نیستم.
با وجودی که تقریباً همهی ما میتوانیم به صورت حسی، مفهوم سیستم را درک کنیم، اما عملاً نمیتوانیم یک روایت مشترک از تعریف سیستم در میان محققان و متفکران سیستمی بیابیم.
با اینکه توجه به جزئیات مهم است اما از سوی دیگر، بسیار مهم است که در دام بحثهای غیرسازنده گرفتار نشویم. بنابراین به جای تلاش برای ارائهی یک تعریف جامع از سیستم و تفکر سیستمی در زندگی، صرفاً برخی از ویژگیهای مهم سیستمها که اکثر نویسندگان و تحلیلگران بر روی آنها اتفاقنظر دارند را با هم مرور میکنیم:
به عنوان یک سیستم بسیار ساده، خانواده را در نظر میگیریم. این خانواده شامل پدر، مادر و فرزندان است. اگر بخواهیم میتوانیم مرزهای سیستم خود را بازتر کنیم و اقوام درجه یک را نیز به عنوان اجزای سیستم در نظر بگیریم. با این توسعه مرز، پدر بزرگ، مادر بزرگ، عمو و عمه، خاله و دایی را نیز میتوان داخل سیستم خانواده جای داد.
باز هم این مرز قابل گسترش است. مثلا فرض کنید فرزندان اقوام درجه یک را نیز به سیستم اضافه کنیم. این توسعه سیستم را تا جایی میتوان ادامه داد که واقعا بتوان یک رابطه موثر بین اجزا تعریف کرد که در راستای هدف سیستم با یکدیگر تعامل دارند. مثلا پسر همسایه خاله من، عملا هیچ ارتباطی به خانواده من نخواهد داشت و در اهداف خانواده من اثری نخواهد داشت.
در سطح کلانتر سازمانها و ارگانها نیز یک سیستم هستند و در فراتر از آنها، عملا جامعه یک سیستم است که اجزای متعددی دارد که روی یکدیگر تاثیر گذار هستند و به دنبال اهداف مشترکی هستند و مرزهای مشخصی در زمینه های مختلف برای خود تعریف کردهاند.
در خصوص رفتار سیستمها باید تاکید کنم که هر یک از اجزا روی رفتار کلی سیستم تاثیرگذار هستند و با حذف هر یک از اجزای سیستم، رفتار کلی سیستم تغییر خواهد کرد.
مثلا فرض کنید در یک خودرو که نمونهای از یک سیستم است، چرخ خودرو را حذف نماییم بدیهی است که رفتار خودرو یا همان سیستم تغییر خواهد کرد. یا در یک خانواده، مثلا پدر را حذف نماییم. یا در یک سازمان، یک معاونت را حذف نماییم. یا در سطح جامعه، یکی از قوای سهگانه را حذف نماییم. در تمامی این مثالها کاملا واضح است که رفتار کلی سیستم دچار تغییر خواهد بود.
علاوه براین موضوع، میتوان یک رفتار کلی برای هر سیستم تعریف کرد که ناشی از عملکرد تمامی اجزای سیستم و تاثیرات متقابلی است که بر روی یکدیگر میگذارند.
این گوشی موبایل، به درد نخور است.
این ماشین خسته است.
این آدم تنبل یا جسور یا … است.
این خانواده بی در و پیکر است.
این سازمان فشل و تنبل است.
این کشور پیشرفته است، یا در حال توسعه است، یا عقب مانده است و ….
بنابراین:
اگر خانوادهای بی در و پیکر است نه به خاطر رفتار یک نفر بلکه بخاطر برآیند رفتار همه اعضای خانواده و تاثیرات تو در تو و چند لایهای است که بر روی یکدیگر گذاشتهاند.
اگر یک سازمان فشل و تنبل است، نه بخاطر عملکرد یک معاونت بلکه بخاطر برآیند عملکرد همه واحدهای آن سازمان و تاثیرات تو در تو و چند لایهای است که بر روی یکدیگر گذاشتهاند.
اگر یک کشور عقب افتاده است، نه بخاطر عملکرد یک قوه یا نهاد بلکه بخاطر برآیند عملکرد همه اجزای کشور و تاثیرات تو در تو و چند لایهای است که بر روی یکدیگر گذاشتهاند.
بنابراین برای اینکه بتوانیم عملکرد یک سیستم را بشناسیم و برای آن نسخه بپیچیم باید نگرش سیستمی در زندگی داشته باشیم.
سیستمها را نمیتوان با تفکر خطی شناخت. در تفکر خطی، هر معلولی فقط و فقط یک دلیل مستقیم دارد. تفکر خطی فقط برای تحلیل موضوعات بسیار ساده و پیش پاافتاده کاربرد دارد. مثلا میتوانیم بگوییم امروز احساس خستگی و خواب آلودگی میکنم چون دیشب به اندازه کافی استراحت نکردهام. یا الان احساس تشنگی میکنم چون امروز هوا خیلی گرم است. اما نمیتوان به راحتی استدلال کنیم که فرزند خانواده دچار اعتیاد شده است چون پدر خانواده تا دیروقت به فعالیت بیرون از خانواده مشغول بوده است. ممکن است این موضوع هم یکی از دلایل موثر باشد اما لزوما علت اصلی موضوع نیست
یا مثلا نمیتوان گفت که علت اختلاسهای متعدد در کشور بخاطر ضعف قوه قضاییه است. ممکن این علت هم یکی از علل باشد اما لزوما علت اصلی موضوع نیست.
در موضوعی به پیچیدگی اعتیاد فرزند خانواده و یا اختلاسهای متعدد در کشور، عوامل دور و نزدیک زیادی دخیل هستند که باید به دقت و موشکافانه مورد بررسی قرار بگیرند.
بنابراین برای اینکه در تحلیلهای خود دچار کوتهبینی نشویم ضرورت دارد که به ابزاری به نام تفکر سیستمی در زندگی مجهز شویم. طبعا در تحلیلهای خود اگر از این ابزار استفاده نماییم میتوانیم تحلیلهای درستتری ارائه نماییم و اگر از این ابزار استفاده ننماییم، تحلیلهایمان به تحلیلهای کوچه بازاری که هر روز همه ما در تاکسی و مترو و اتوبوس و شبکههای اجتماعی بطور مکرر میشنویم، نزدیک خواهد شد.
تاکید میکنم که این نوع تفکر، یک ابزار است. شما به شرطی میتوانید انتظار خروجی از یک ابزار را داشته باشید که از آن ابزار، درست و بجا استفاده نمایید.
از اینرو برای اینکه بتوانید از این ابزار به درستی استفاده نمایید در ادامه برخی از قوانین تفکر سیستمی در زندگی را با یکدیگر مرور مینماییم:
⭕️ علت و معلول لزوما نزدیک یکدیگر نیستند!
یکی از نکات بسیار بااهمیت در تفکر سیستمی این است که ما باید باور کنیم که مشکلات امروز ما ناشی از راهحلهای دیروز ما هستند و مشکلاتی که فردا با آن دست به گریبان خواهیم بود، ناشی از راهحلهایی است که امروز به مسائل ارائه میکنیم و این یکی از اصول مهم تفکر سیستمی است. به نظر میرسد که سالهاست که ما برای حل مسائل خود از ابزارهای غلطی استفاده کردهایم و اگر میخواهیم در آینده با مشکلات کمتری مواجه باشیم باید امروز از ابزارهای درست استفاده نماییم تا بتوانیم راهحلهای بهتری به مسائل پیشروی خود ارائه نماییم و آن ابزار درست، چیزی نیست جز تفکر سیستمی.
به نظر میرسد که اگر در حال حاضر در کشور بحرانی به نام ” دهه شصتیها” وجود دارد شاید بهتر باشد ریشههای آن را در سیاستهای دهه شصت پیدا کنیم. اگر در حال حاضر با خیل عظیم فارغالتحصیلان بیکار رشتههای دانشگاهی خصوصا در رشتههای مهندسی روبرو هستیم، شاید بهتر باشد ریشههای آنرا در سیاستهای سیستم آموزشی کشور خصوصا وزارت علوم در دهههای قبل دنبال نماییم.
در تفکر سیستمی باید همیشه به یاد داشته باشیم که علت و معلول لزوما نزدیک یکدیگر نیستند و ممکن سالها و یا کیلومترها بایکدیگر فاصله زمانی و مکانی داشته باشند.
⭕️ لزوما تقسیم یک فیل بزرگ به دو قسمت، به دو فیل کوچک منجر نمیشود!
در تفکر سیستمی باید همواره به یاد داشته باشیم که تقسیم یک فیل بزرگ به دو قسمت، به دو فیل کوچک منجر نمیشود.
متاسفانه در بسیاری از مواقع، تلاش داریم که همه چیز را خرد کنیم و بشناسیم. ولی فراموش کردهایم که رویکرد “تجزیه و تحلیل” و “خرد کن و بشناس”، همیشه و در همه جا جواب نمیدهد. رویکرد “خرد کن و بشناس” شاید در بسیاری از علوم مهندسی، بخوبی پاسخگو باشد اما در سیستمهای انسانی که با محیط پیرامونی نیز در ارتباط هستند معمولا با خطاهای فاحشی رو به رو میشود.
به عنوان مثال شما افسردگی یک فرد را فقط و فقط نمیتوانید به شرایط جسمی یا روحی یا ذهنی یا روابط فرد نسبت دهید و فقط بر روی یکی از آنها متمرکز شوید. چون تک تک این موضوعات بر یکدیگر و بر افسردگی فرد اثرگذار هستند. بنابراین اگر فقط و فقط یکی از این موارد را مستقل از موارد دیگر مدنظر داشته باشید و تلاش کنید از آن طریق مشکل افسردگی فرد را حل نمایید نه تنها به جواب نخواهید رسید بلکه ممکن است مشکلات دیگری را نیز ایجاد نمایید. بنابراین گاهی اوقات ضرورت دارد که مشکل همان فیل بزرگ را با تمام اجزا و با مدنظر قرار دادن وابستگیهای درونی متقابل اجزای سیستم، حل نماییم.
⭕️ دیگران هم مشغول کار هستند!
این یک واقعیت است که هرگز نمیتوان عملکرد ضعیف دستگاههای دولتی را فقط به دولت نسبت داد. دولت و مجلس و قوه قضاییه و بسیاری از ارگانهای دیگر در عمل در هم تنیده هستند و در بسیاری موارد نمیتوان عملکرد آنها را مستقل از یکدیگر تحلیل کرد. در موضوعات خانوادگی نیز در بسیاری موارد اینگونه است. مثلا رفتار پرخاشگرانه یک فرزند واقعا ممکن است بخاطر تاثیرات رفتار پدر یا مادر یا سایر اعضای خانواده روی آن فرزند باشد.
بنابراین اگر یک روانشناس در خصوص درمان این فرزند، اصرار داشته باشد که فقط و فقط روی خود فرزند متمرکز شود، احتمالا به نتیجه نخواهد رسید و تلاشهای او بیهوده خواهد بود. در بسیاری از موضوعات سازمانی نیز اینگونه است. احتمالا برای شما نیز این موضوع پیش آمده است که وقتی یک موضوعی را پیگیری میکنید و هر چه تلاش میکنید به نتیجه نمیرسید. بعد از مدتی پرس و جو، متوجه میشوید که افراد دیگری نیز پیگیر این موضوع هستند اما در جهت عکس نتیجه دلخواه شما.
بنابراین به عنوان یکی دیگر از اصلهای تفکر سیستمی در زندگی همواره باید به یاد داشت باشیم که “دیگران هم مشغول کار هستند!” به عبارت دیگر باید نقش سایر اجزای سیستم و تاثیر آن بر روی رفتار سیستم را همواره مد نظر داشته باشیم.
از یک منظر دیگر و بر مبنای قانون عمل و عکسالعمل همواره باید به یاد داشته باشیم که اعمال فشار به سیستم، به اعمال فشار متقابل از سیستم به شما منجر خواهد شد و از این جهت بسیار اهمیت دارد که نقش دیگران را فراموش نکنیم و آنها را دست و پا بسته فرض نکنیم. به عنوان مثال فرض کنید مدیر یک سازمان مدام قوانینی را وضع میکند و کارکنان را بدون هیچگونه اقناع و توجیه، مجبور به انجام آنها مینماید. در کوتاهمدت ممکن است کارکنان در ظاهر به این قوانین تن در بدهند اما در عمل علاوه بر اینکه بسیاری از کارکنان در برابر این قوانین به طرق مختلف مقاومت خواهند کرد، آنها نیز از طرق دیگر دست به کار شده و به مدیر سازمان فشار وارد خواهند کرد و بسیاری از قوانین او را خنثی خواهند کرد.
⭕️ سریعتر کندتر است!
اغلب اوقات راه حل های سریع و ضربتی منجر به رفتارهای کند و لَختی سیستم میشود. همانگونه که در ابتدای مقاله نیز بیان گردید طرحهای ضربتی و طرحهای تشدید از آنجاییکه معمولا حالت تسکیندهنده دارند و در اکثر موارد کاری با ریشه مشکلات ندارند و فقط موضوعات ظاهری را مدنظر قرار میدهند ممکن است در کوتاه مدت پاسخگو باشند، اما چون استمرار ندارند و ریشه اصلی مسئله را به حال خود رها کردهاند، غالبا پس از مدتی با یک کندی و لَختی همراه خواهند بود.
در ضمن چون این موضوع هر چند از گاهی تکرار میشود، به مرور نوعی بی انگیزگی و تخریب اعتماد به نفس ایجاد میکند. شاید یکی دیگر از مثالهای کلاسیک این موضوع، افرادی هستند که بدون هدفگذاری درست برای زندگی شخصی، برای کنکور مدام و با قدرت مطالعه میکنند و پس از عبور از سد کنکور، دیگر توان و انگیزهای برای ادامه تحصیل ندارند. در خصوص انواع و اقسام طرحهای ضربتی مرغ و تخم مرغ و پیاز و سیب زمینی هم مردم دیگر چندان اعتمادی به ثبات قیمتها و کارآمدی این طرحها ندارند و این بخاطر ماهیت سریع و بدون ریشهیابی اینگونه طرحهای ضربتی است.
مثال دیگر این موضوع در سطح سازمانها، مدیرانی هستند که با زور و فشار بی حد و اندازه از کارکنان و زیردستان خود خروجی میگیرند. در بهترین حالت این سازمان حداکثر تا زمانی که این مدیر را در اختیار دارد میتواند این سطح از خروجی را از کارکنان دریافت نماید، اما بلافاصله پس از آن، یک حالت لَختی و بیحالی وارد سیستم خواهد شد. مدیر بعدی با کارکنانی مواجه است که دیگر رمقی برای کار کردن ندارند! بنابراین از منظر تفکر سیستمی پیدا کردن نقطه تعادل در سازمان بسیار بااهمیت است.
⭕️ درمان میتواند بدتر از مرض باشد
بسیاری از ما، این مطلب را بارها شنیدهایم که دادن ماهی به یک فرد میتواند او را برای یک روز زنده نگه دارد اما یاد دادن ماهیگیری او را برای یک عمر زنده نگه خواهد داشت. در واقع اگر مرض را گرسنگی در نظر بگیریم، دادن ماهی به عنوان درمان مرض، آن فرد را وابسته و تنبل و تنپرور میکند و اگر چند روز به او ماهی نرسد از گرسنگی خواهد مرد. اما اگر یاد دادن ماهیگیری را به عنوان درمان مرض در نظر بگیریم عملا راهحلی دادهایم که مرض را نه برای یک روز بلکه برای یک عمر درمان کرده است.
به عنوان یک مثال دیگر، در موارد متعددی افراد برای فرار از فشارهای روحی به اعتیاد پناه میبرند. این افراد در ظاهر درمانی یافتهاند که مرض آنها را درمان کرده است اما در اصل، این درمان بدتر از مرض اولیه است و در نهایت مرض را تشدید خواهد کرد یا مرض بدتری را ایجاد خواهد کرد.
در دنیای سیاست و در زمان جنگ سرد بین شوروی و آمریکا، برخی درمان را تولید بیشتر سلاح بصورت متقابل میدانستند و این موضوع با ایجاد یک سیکل معیوب به این نتیجه ختم شد که دو ابرقدرت تا دندان مسلح در برابر یکدیگر صفآرایی کرده بودند. در واقع برتریجویی و احساس متقابل تهدید، ساختاری را به وجود آورد که در آن هر یک از طرفین، امنیت خود را در برتری تسلیحاتی نسبت به دیگری در نظر بگیرد و این یک درمانی بود که هر روز مرض را بدتر از قبل مینمود.
اگر به اطراف خود نگاه دقیق تری داشته باشیم این موضوع مصادیق بسیار زیادی دارد که درمان ارائه شده برای یک مرض، یک سیکل معیوب ایجاد کرده است که مدام یا مرض را بدتر میکند یا مرضهای دیگری ایجاد مینماید.
⭕️ در کوتاه مدت رفتار و خروجی سیستم بهتر میشود و پس از آن رفتار بدتر خواهد شد
شاید یکی از مثالهای آشنای این مورد افرادی هستند که برای به دست آوردن حال خوب، یا بالاتر رفتن انرژی و یا هردلیل دیگر، به مصرف مواد مخدر میپردازند. قطعا مصرف مواد مخدر در کوتاه مدت رفتار و خروجی فرد را بالاتر خواهد برد. اما بعد از مدتی اعتیاد و کاهش شدید عملکرد را به ارمغان خواهد آورد.
یا مدیری را در نظر بگیرید که مدام به پرسنل خود وعده پاداش میدهد و تا چند ماه به این ترتیب عملکرد و خروجی بالایی از کارکنان دریافت مینماید اما پس مدتی در صورتیکه وعدههای داده شده عملیاتی نگردد قطعا راندمان و خروجی به کمتر از حالت عادی نزول پیدا خواهد کرد.
مصداق دیگر این موضوع، برخی از ورزشکاران پرورشاندام هستند که از داروهای غیرمجاز و هورمونهای مختلف استفاده میکنند. این افراد ممکن است در کوتاه مدت، زیبایی خاصی در اندام خود ملاحظه نمایند اما این داروها با عوارض متعدد خود قطعا عملکرد ضعیفتری را برای بدن فرد ایجاد خواهد کرد.
⭕️ سادهترین و دم دستترین راه حل ، لزوما بهترین راه حل نیست
اگر حلقه تان را در خانه گم کردهاید. به خاطر روشنتر بودن کوچه نسبت به خانه، در کوچه به دنبالش نگردید. بسیاری از افراد را میبینیم که بلافاصله و با دیدن کمترین مشابهت بین دو موضوع متفاوت، راه حل مسئله اول را به مسئله دوم تعمیم میدهند و این در حالی است که اگر چه ممکن دو مسئله دارای مشابهتهایی با یکدیگر باشند اما تفاوتهایی بسیاری نیز با هم دارند. یا در برخی موارد چون راه حل اصلی و بنیادی مسئله با مشکلات زیادی همراه است و فرد برای اینکه با آن مشکلات درگیر نشود و آنها را حل ننماید خود را فریب میدهد و راه حل ساده را انتخاب مینماید.
اگر کسی از شما پرسید مشکل ترافیک تهران چگونه حل میشود فوری نگویید اگر تعداد اتوبوسها را زیاد کنید مشکل حل میشود. چون مسئله پیچیدهتر از اینهاست و اگر عمیقتر و بلندمدتتر ببینیم، این اتوبوسها برای حرکت، لاین ویژه میخواهد، برنامهریزی میخواهد، تعمیر و نگهداری میخواهد، سوپسید و یارانه میخواهد و هزاران مسئله جانبی دیگر که اگر مدنظر قرار نگیرند میتوانند مشکل را بدتر کنند یا مشکلات جانبی دیگری ایجاد نمایند و به بدتر شدن شرایط منجر شود.
⭕️ تغییرات کوچک میتواند نتایج بزرگ به بار بیاورد
شاید یکی از زیباترین و پر رمز و راز ترین قوانین تفکر سیستمی این قانون باشد. همانگونه که سوء تفاهمهای کوچک در صورت رفع نشدن، میتواند به مرور و در طول زمان به مشکلات بسیار بزرگی منجر شود، در جهت مثبت نیز تغییرات کوچک میتواند نتایج بسیار پرباری ایجاد نماید.
شاید یک تغییر کوچک مثبت در رفتار یک مدیر با یک کارمند، آن کارمند را متحول نماید. شاید یک تغییر کوچک مثبت در عادتهای روزمره، مسیر زندگی ما را عوض نماید. شاید با چند دقیقه، فقط چند دقیقه ورزش در طول روز، بتوانیم طول عمر خود را سالهای سال افزایش دهیم. شاید با چند دقیقه مطالعه و بالا بردن سطح فکر و ذهن خود، مسیر زندگیمان عوض شود. شاید با چند دقیقه فکر کردن به فلسفه زندگی خود، رسالت زندگی خود را شفاف تر پیدا نماییم.
شاید عجیب به نظر برسد ولی اینکه هر روز فقط و فقط یک درصد بهتر از روز قبل خودمان باشیم، در مدت کوتاهی پیشرفت حیرتآوری را در ما ایجاد خواهد کرد. این موضوع با اثر پروانهای نزدیکی بسیاری زیادی دارد. یعنی برخی نقاط هستند که اگر بتوانیم آنها را به درستی پیدا نماییم و اندکی تغییر در آنها ایجاد نماییم به نتایج بسیار بزرگی دست خوهیم یافت. یافتن این نقاط، نیازمند دقتنظر و تعمق بسیار بالایی میباشد. اما اگر به درستی پیدا شوند و تغییرات مثبتی در آنها ایجاد شود، نتایج خیرهکنندهای خواهند داشت.
⭕️ در یک سیستم چیزی به نام دیگران وجود ندارد و همه اجزای سیستم هستند
همانگونه که در تعریف سیستم نیز بیان کردیم، برای سیستمها یک مرز تعریف میشود. بر مبنای مرز تعریف شده، هر چیز داخل سیستم جزئی از سیستم خواهد بود و عملا اطلاق واژه دیگران به اجزای سیستم، بیمعنی خواهد بود. تنها در صورتی در یک سیستم واژه دیگران معنی خواهد داشت که مرز آن را بسیار بسیار محدود نماییم به گونهای که سیستم فقط و فقط یک جز داشته باشد که در آن صورت نیز باز هم اطلاق واژه سیستم بیمعنی خواهد بود.
چون بر مبنای تعریف سیستم، هر سیستم از اجزایی تشکیل شده است که با یکدیگر رابطه دارند. به عنوان مثال در یک سیستم به نام خانواده و با توجه به مرز سیستم، پدر و مادر و فرزندان، همه جز سیستم هستند و کاملا واضح است که پدر نمیتواند بگوید فرزندان جز خانواده (سیستم) نیستند و رفتارهای فرزند و نتایج آن بر روی کل خانواده را بیاهمیت بداند.
به عنوان یک مثال آشنا، بارها شنیدهایم که میگویند این دارو فلان عوارض جانبی را دارد. عمیقتر که به موضوع نگاه کنیم متوجه میشویم که عوارض جانبی یک اصطلاح کاملا گمراهکننده است. به هر حال در مورد آن داوری بخصوص باید بپذیریم که این دارو مزایایی دارد و در عین حال معایبی نیز دارد و کل این مزایا و معایب در کنار هم آن داروی خاص را شکل میدهند. اما وقتی از عبارت ” عوارض جانبی” استفاده میکنیم عملا معایب آن را به حاشیه میبریم و وزن آنرا در تصمیمگیری خود کاهش میدهیم.
به عبارت دیگر مزایا و معایب یک دارو، همگی جزء لاینفک آن دارو هستند و همه آنها را باید در کنار همدیگر مدنظر قرار دهیم. این موضوع در بسیاری موارد دیگر نیز مصداق دارد. مثلا در تصمیمگیریهایی که در سطوح مختلف انجام میدهیم، نمیتوانیم صرفا به نقاط قوت تصمیم تمرکز کنیم و از نقاط ضعف آن غافل شویم. همچنین به محدوده زمانی تصمیمات خود نیز باید توجه داشته باشیم. ممکن است تصمیمی در کوتاه مدت نتایج بسیار خوبی را به همراه داشته باشد اما در میان مدت و بلندمدت نتایج اسفباری را ایجاد نماید. از اینرو باید به مسئله نگاه همهجانبه داشته باشیم.
⭕️ شما میتوانید کیک خود را نگه دارید یا اینکه آنرا بخورید. اما نه همزمان!
این جمله ما را یاد آن ضرب المثلی میاندازد که میگفت هم خدا را میخواهد و هم خرما را. واقعیت این است که هر تصمیمی مشکلات خودش را دارد و هر سیستم با توجه به ورودیهای که دریافت میکند و بر مبنای ساختار سیستم، خروجی متناسب با ورودی را ارائه خواهد کرد. به عبارت دیگر نمیتوانید بگویید که من این رفتار را انجام میدهم، اما انتظار دارم که سیستم رفتار متناسب با رفتار من را از خودش ارائه ندهد. مثلا در موضوع اقتصاد خانواده بسیار طنزآلود است که فردی مدام ولخرجی نماید و به فکر ورودیهای مالی خانواده خود نباشد. طبعا نتیجه چنین رفتاری شکست اقتصاد خانواده میباشد. یا اینکه پدر و مادر درتربیت فرزند خود تلاش نکنند و انتظار داشته باشند که او رفتار مودبانهای از خود به نمایش بگذارد.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که در تفکر سیستمی راه حلها لزوما سیاه و سفید و به صورت صفر و یک مطلق نیستند و بعضا بسته به شرایط، هر دو راه حل میتواند صحیح باشند. از اینرو ضرورت دارد که بتوانیم وسعت دید خود را افزایش بدهیم و بسته به شرایط مسئله، راه حل درست را انتخاب نماییم. شاید در حالت عادی، تنبیه کودکان از منظر تربیتی رفتار نامناسبی باشد، اما ممکن است که شرایط خاصی پیش بیاید که تنبیه کودک بهترین و درستترین رفتار ممکن باشد. به عنوان مثال دیگر در حوزه مدیریت، بعضا بسته به شرایط ضرورت دارد که مدیر از سبک مدیریتی خاصی استفاده نماید که در علم مدیریت به این سبک مدیریت اقتضائی نیز میگویند.
سخن پایانی مقاله تفکر سیستمی در زندگی
قوانین تفکر سیستمی که در بالا به برخی از آنها اشاره کردیم وقتی در کنار یکدیگر قرار میگیرند، چارچوب کلی تفکر سیستمی را شکل میدهند. نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که متاسفانه تفکر سیستمی در انسانها یک عمل طبیعی و عادی و نرمال نمیباشد و دلیل آن این است که ذهن و مغز انسان به صورت غریزی و طبیعی و تاریخی، دنبال دلایل سریع و دَمدستی و سطحی حوادث میگردد. در واقع به صورت طبیعی افق دید مغز انسان، کوتاهمدت است اما مهمترین مسئله در تفکر سیستمی، “افق دید بلند مدت” و “محدوده اثر راه حل” است.
یعنی سوال اساسی این است که راهحل ارائه شده، تا چه مدت مسئله من را حل خواهد کرد و آیا برای من یا دیگران مسئله مشابه یا مسئله جدیدی را در کوتاهمدت یا میانمدت یا بلندمدت ایجاد خواهد کرد یا نه؟
مثلا فرض کنید تا الان زباله را از خودرو خود به راحتی به بیرون پرتاب میکردیدم اما از این لحظه به بعد باید آنرا ساعتها نگه داریم و در فرصت مناسب و محل مناسب به سطل زباله بیاندازیم.
یا اینکه تا الان صرفا به فکر کار و کار و کار بودیم و به هیچ وجه به سایر جنبههای زندگی اهمیت نمیدادیم اما از این لحظه به بعد باید به جوانب مختلف زندگی از جمله جسمی و روحی و ذهنی و روابط بین فردی وقت بگذاریم و توجه کنیم.
یا اینکه برای ساکت کردن گریههای فرزند خردسال خود بلافاصله بر سر او فریاد میزدیم و او را تنبیه میکردیم اما الان باید ساعتها با او وارد گفتگو و صحبت شویم و او را قانع نماییم.
یا اینکه به عنوان یک مدیر برای گرفتن خروجی از کارمندان خود، مدام به او دستور میدادیم و با زورگویی هر چه تمام او را مجبور به انجام کارها میکردیم اما رضایت شغلی و انگیزه او برای ادامه همکاری با ما کوچکترین اهمیتی نداشت، اما از این پس باید با شناخت نیازهای واقعی یک کارمند به عنوان یک انسان، مدام باید به نوع رفتار خود به عنوان یک مدیر توجه نماییم.
یا اینکه تا الان به عنوان یک شهروند، همین که خبر گرانی مرغ، گوشت و چای و روغن به گوش ما میرسید بلافاصله برای خرید آن حملهور میشدیم اما از این به بعد باید فقط و فقط برای رفع نیاز کوتاهمدت خود خرید کنیم.
یا اینکه به عنوان یک مسئول صرفا به دنبال بهرهبرداری حداکثری از منافع و رانتهای احتمالی موقعیت و منصب خود بودیم اما از این به بعد باید صرفا به مزایای قانونی موقعیت خود اکتفا نماییم و علاوه براین در حین اتخاذ تصمیم، فقط دوران مدیریت خود را مدنظر قرار ندهیم و نگاه بلندمدت به نقش و اثر جایگاه و تصمیمات خود داشته باشیم.
یا اینکه به عنوان یک سیاستمدار صرفا به دنبال اهداف کوتاهمدت خود و حزب خود بودیم و به هر اقدامی برای بالا بردن خود و پایین کشیدن رقیب خود دست میزدیم، اما از این به بعد باید به منافع بلندمدت ملی پایبند باشیم.
و مثالهای متعددی از این دست…
به هر حال مقید بودن به تفکر و رفتار سیستمی، اگر چه ظاهرا در کوتاهمدت هزینهها و مشکلاتی برای ما ایجاد و تحمیل میکند، اما قطعا در میانمدت و بلندمدت، منافع آن نه تنها به ما بلکه به همه خواهد رسید و این یک تصمیم اساسی است که یک فرد، یک خانواده، یک سازمان، یک حزب و حتی یک کشور بخواهد سیستمی فکر و رفتار کند و پس از گذشت مدتی به ثبات برسد و از مزایای آن بهرهمند شود یا اینکه بخواهد صرفا کوتاه مدت فکر و رفتار بکند و تا ابد با مشکلات روزمره، دست و پنجه نرم کند.
بسیار حائز اهمیت است که مدام به خود یادآور شویم که هر تصمیمی مشکلات خودش را دارد و این ما هستیم که تصمیم میگیریم با چه مشکلاتی روبرو شویم.
در هر صورت، اگرچه مکانیزم طبیعی مغز انسان بر مبنای تفکر سیستمی منطبق نیست، اما خبر خوش آن است که تفکر سیستمی از آنجاییکه یک مهارت است و تمامی مهارتها قابل توسعه هستند بنابراین تفکر سیستمی قابل آموختن است و بهترین روش برای توسعه مهارت تفکر سیستمی، آموزش تجربی و تمرین مکرر آن و به کار بردن پی در پی قوانین تفکر سیستمی در زندگی روزمره میباشد.
نکتهای که باید روی آن تاکید کرد این است که قوانین تفکر سیستمی را نباید حفظ کرد بلکه آنها را باید با تمام وجود هضم کرد. در غیر اینصورت تاثیری در نوع تفکر و به تبع آن در رفتارهای ما نخواهند داشت. نباید انتظار داشته باشیم که صرفا با دانستن این قوانین میتوانیم سیستمی فکر کنیم و سیستمی رفتار کنیم. فاصله از دانستن تا توانستن فاصله از منفی بینهایت تا مثبت بینهایت است و همانگونه که بیان شد نیاز است که در این مسیر هزینههای متعددی را در کوتاه مدت پرداخت نماییم. اما چیزی که مسلم است منافع آن در میان مدت و بلند مدت بصورت مستقیم و غیرمستقیم به همه ما خواهد رسید.
مقالات مرتبط دیگر در مورد تفکر:
◾️ تفکر چند علتی؛ چرا زنبورها ناپدید میشدند؟
◾️ چطور سطحی نگر نباشیم و عمیق فکر کنیم؟
◾️ چطور در دنیای مدرن، عمیق تر فکر کنیم؟
◾️ انواع طرز فکر ؛ 7 طرز فکر خوب برای بهبود کیفیت زندگی
◾️ مدل فکری خاکستری چیست؟ چه ارتباطی با اولویتبندی دارد؟
◾️ هفت عادت کسانی که طرز فکر رشد دارند
۴ دیدگاه دربارهٔ «تفکر سیستمی در زندگی | گنج خاک گرفته در کشور ما»
بسیار مفید بود سپاسگزارم
سپاس بابت همراهی ارزشمندتون
بسیار عالی بود ممنونم
سلام همراه عزیز
چقدر خوب که برای یادگیریتون زمان می گذارید؛ تبریک به شما
موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.