چطور در دنیای مدرن، عمیق تر فکر کنیم؟

سرفصل های مهم این مقاله

آلبرت انیشتین می‌گوید:

دنیایی که درست کرده‌ایم محصولی است از افکار ما؛ بدون تغییر افکارمان نمی‌توانیم دنیا را تغییر دهیم…

یک «متفکر عمیق بودن» یک موهبت بزرگ است، چون به شما این امکان را می‌دهد که در اساس و بنیان پدیده‌ها و چیزها کاوش کنید و هوشیارتر باشید.

با این حال در جامعه مدرن با ارزش‌های مادی گرایانه آن، این آگاهی عمیق می‌تواند کاملاً چالش برانگیز باشد. جامعه مصرف گرای امروز، دارد تفکر عمیق را می‌کُشد و نادانی را گسترش می‌دهد. شاید با درک این موضوع متوجه شویم که «چرا افرادی که خود و جهان اطرافشان را مورد سؤال قرار نمی‌دهند، آسان‌ترین اهداف برای دستکاری و کنترل ذهن هستند.»

این یکی از دلایلی است تفکر عمیق در دنیای مدرن «مد» نیست. آن دسته از افرادی که که این توانایی نادر را دارند تا به عمق چیزها نگاه کنند اغلب تنها، غمگین و افسرده به نظر می‌رسند. همه اینها به این دلیل است که یک «متفکر عمیق» با مشکلات و چالش‌هایی روبروست که اغلب مردم از آن بی خبرند.

چطور عمیق تر فکر کنیم؟

متفکران عمیق، چه ویژگی‌هایی دارند؟

ویژگی‌هایی که در زیر ذکر می‌کنیم، متعلق به «متفکران عمیق» هستند.

البته ذکر یک نکته در اینجا حیاتی است. ممکن است برخی از این ویژگی‌ها، کمی غیرمعمول به نظر برسند و یا مورد مخالفت عامه مردم باشد.

با این حال، بسیار از این ویژگی‌ها به افرادی تعلق دارد که در طول تاریخ توانسته‌اند تغییرات عمده‌ای در زندگی مردم و چرخاندن فرمان ماشین اجتماعی به سوی کمال و تعالی ایفا کنند.

باهم می‌خوانیم:

1- آن‌ها ممکن است تصور کنند به اینجا تعلق ندارند!

در دنیایی که با حرص، خواسته‌های بدوی و علایق مادی اداره می‌شود، جایی که سطح فکری، اخلاقی و معنوی مردم به طور مداوم پایین می‌رود، تعجبی ندارد که متفکران ژرف اغلب احساس می‌کنند که به اینجا تعلق ندارند.

یکی از مشکلاتی که متفکران عمیق با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، فقدان ارتباطات معنی دار با افراد دیگر است. به نظر می‌رسد کسانی که شدیداً به تفکر عمیق معتقدند، چندان تلاشی هم برای بهبود سطح مهارت‌های ارتباطی‌شان نمی‌کنند!

در دنیای سطحی امروز، یافتن فردی برای هم صحبتی عمیق و کسانی که واقعاً در مورد چیزهای مهم (نه مادی گرایانه و فناشدنی) حرف بزنند، آسان نیست.

به همین دلیل است که متفکران ژرف اغلب تنهایی را ترجیح می‌دهند به دوستی‌های اجباری.

جمله در مورد تفکر

فردی که تفکر عمیق را انتخاب می‌کند، بعید است تن به روابط سطحی و دوستی‌های دروغین بدهد. نیازی به گفتن نیست که چنین دوستی‌ها و روابطی این روزها بسیار رایج هستند. پیدا کردن دوستی با افراد حقیقی و عمیق که انگیزه‌های پنهان یا ریاکارانه ندارند دشوارتر و دشوارتر می‌شود.

با گذشت زمان، ممکن است تفکر عمیق باعث شود شما کمی نسبت به جامعه و جهان بیگانه شوید. بعضی اوقات، شما نمی‌توانید افراد دیگر و عملکرد آنها را درک کنید، این باعث تعجب می‌شود و احساس می‌کنید از سیاره دیگری آمده‌اید.

متاسفانه، سبک زندگی مصرف گرای امروزی، نه تنها طرز فکرها را تغییر داده بلکه به روابط انسانی بین آدم‌ها آسیب رسانده و از آن بدتر اینکه زمین و محیط زیست را رو به نابودی می‌برد؛ بنابراین اگر می‌خواهیم به طرز فکر «تفکر عمیق» دست پیدا کنیم و امیدوارانه به پیش برویم، باید با سبک زندگی مصرف گرا مبارزه کنیم و از پا نننشینیم.

2. متفکران عمیق ممکن است به کارهای سطحی علاقه‌ای نشان ندهند

به طور مشابه با گزینه قبلی، در صورتی که به طرز فکر «تفکر عمیق» دست یابید، ممکن است علایق، آرزوها و اهداف مشترک خیلی از آدم‌ها هیچ جذابیتی برایتان نداشته باشد و از چیزهایی که همه دوست دارند لذت نبرید.

تلویزیون‌ها و رسانه‌های اجتماعی زرد، همواره در مورد چیزهایی صحبت می‌کنند که مانع از رسیدن شما به تفکری ژرف است.

در مورد فعالیت‌هایی مثل مصرف گرایی، تبلیغات پرحجم و به درد نخور، جذابیت‌های جنسی، اخبار غیرقابل کنترل و وحشت آفرین و چیزهایی که به تعالی انسان هرگز کمک نمی‌کند.

چگونه بهتر فکر کنیم؟

وقتی تفکر عمیق داشته باشیم، اغلب شگفت‌زده می‌شویم که چطور این مقدار زمان را صرف چیزهایی که واقعاً مهم نیستند، هدر داده‌ایم و اکثر مردم کماکان در این مسیری که به ناکجا ختم می‌شود، به پش می‌روند.

در تفکر عمیق، به تعالی و کمال انسانی و «زیباتر شدن این جهان» فکر می‌شود. البته که رسیدگی به امور انسانی از نظر متفکران عمیق چیز بدی نیست؛ اما افراط و زیاده روی در محورهایی که به آن اشاره کردیم، از هر نظر امری غیر قابل قبول است.

3- متفکران عمیق نسبت به جوامع، کمی سرخوردگی نشان می‌دهند!

متفکران عمیق، در مورد مسیری که اکنون طی می‌کنیم، نگران‌اند و نسبت به آینده بشریت کمی بدبینی نشان می‌دهند.

جملاتی در مورد تفکر

 همه اینها به این دلیل است که آنها عمیقاً درک می‌کنند که انسان‌ها به طور مداوم از ارزش‌های واقعی و چیزهایی که واقعاً مهم هستند، در حال دور شدن‌اند. تمام این بی دقتی‌ها و سطحی نگری های عوام، اغلب باعث می‌شود که آنها فکر کنند نژاد بشر محکوم به فنا است.

یک متفکر عمیق اغلب به مشکلات جهان فکر می‌کند و تمایل دارد آن‌ها را مورد توجه مردم قرار دهد. هیچ‌کس مخالف این نیست که جامعه کنونی ما با مسائل پیچیده و دشواری روبروست. از جنگ و نابرابری اجتماعی تا بی توجهی به طبیعت و کره زمین به عنوان تنها خانه ما…

متفکران ژرف از تمامی این بی‌عدالتی، حرص و خشونتی که ما امروز شاهد آن هستیم، عمیقاً نگران و ناامید می‌شوند.

البته اگر می‌خواهید یک متفکر عمیق تاثیرگذار شوید، باید برای درست شدن چیزهایی که دغدغه‌اش را دارید، تلاش و اقدام کنید؛ اما بهتر است روی چیزهایی که واقعاً روی آن هیچ تاثیری نداریم، وقتمان را هدر ندهیم.

4. یک ویژگی بد: آن‌ها گیج هستند و در اقدام کردن، ضعیف!

متفکران ژرف به شدت خودآگاه هستند. با این وجود آنها یک نقطه شعف مهم دارند که باید برطرف شود.

آن‌هایی که مستعد تفکر عمیق هستند، اغلب زمان زیادی را تا اقدام کردن نیاز دارند. این احتمالاً به دلیل غوطه ور شدن آنها در تفکرات و رویاهای خودشان است.

اگر می‌خواهید یک متفکر عمیق عمل گرا باشید، باید فاصله بین اقدام و عمل خودتان را به کمترین حد کاهش دهید.

عمیق تر فکر کردن

حقیقت است که تنها با نظریه پردازی و تئوری کار کردن، نمی‌توان چیزی را تغییر داد.

برای متفکران عمیق، تبدیل ایده‌ها به واقعیت و عملی کردن برنامه‌ها، می‌تواند چالش برانگیز باشد. این عدم فعالیت (نوعی از اهمال کاری) اغلب باعث می‌شود آنها نتوانند اثرقابل توجهی بگذارند.
فاصله کم بین عمل و فکر شما به عنوان یک متفکر عمیق، می‌تواند منجر به ناامیدی و سرخوردگی‌تان شود.

5. بیش از حد فکر کردن (Overthinking)

می‌توانید یک متفکر عمیق باشید، اما خود را مقصر ندانید و دائماً فکر و نشخوار ذهنی نکنید.

متفکران عمیق اغلب خود را در قبال خیلی از پدیده‌های نازیبای اجتماعی و ناهنجاری‌ها مقصر می‌دانند.

آن‌ها اشتباهات، نارسایی‌ها و نقص‌های موجود را نمی‌یابند و خود را مقصر این موارد می‌دانند.

حقیقت این است که یک متفکر عمیق غالباً می‌تواند خیلی با خود درگیری داشته باشد. این باعث می‌شود تا آنها روی نکات منفی بیشتر دقت کنند تا نقاط مثبت. آن‌ها منفی نگرند.

اما مثبت اندیش بودن با تفکر عمیق منافاتی ندارد. می‌توانید مثبت اندیش و امیدوار باشید و در عین حال ژرف، فکر کنید.

این لینک ها می‌تواند به مثبت اندیشی شما کمک کند:

مثبت اندیشی چیست؟

چگونه با افکار منفی مبارزه کنیم ؟

شش راه برای افزایش رضایت از زندگی از پروفسور سانتوس

6- ممکن است دیگران نسبت به شما به عنوان یک متفکر عمیق، احساس خوبی نداشته باشند

متفکران عمیق، اغلب روشنفکرانی دیده می‌شوند که مغرور و متکبر به نظر می‌رسند.

اندیشمندان عمیق درون گرایانی هستند که بیشتر روز را در افکار خود غوطه‌ور اند و به راحتی پذیرای دیگران نیستند.

به همین دلیل، آن‌هایی که شما را خوب نمی‌شناسند ممکن است احساس بدی داشته باشند که شما به اصطلاح «تو خودتان» هستید.

برخی ممکن است فکر کنند که شما یک دیوانه یا حواس‌پرت هستید که سرتان را مثل کبک در برف کرده‌اید.

اگر نمی دانید تفکر چند علتی چیست و دوست دارید چیز تازه ای یاد بگیرید، مقاله جالب زیر را از دست ندهید:

تفکر چند علتی؛ چرا زنبورها ناپدید می‌شدند؟

چطور عمیق تر فکر کنیم؟

در ادامه مقاله تفکر عمیق، می‌خواهم از زبان چند تن از افراد مشهور تاریخ، تفکر عمیق را به شما یاد بدهم.

شما همانی هستید که فکر می‌کنید!

بروس لی را همه ما به عنوان یک رزمی کار مشهور می‌شناسیم؛ اما او جمله ویژه‌ای با این عنوان دارد:

«همانی که فکر می‌کنید می‌شوید!»

برای شروع تفکر عمیق باید به این نکته برسید که هرطور فکر کنید، به احتمال قوی همان می‌شود.

عمیق تر فکر کردن

این شاید پایه‌ای‌ترین نکته برای عمیق تر فکر کردن باشد. به فکرهایی که امروز از سرتان گذشت، فکر کنید.
این فکرها درمورد شما چه می‌گوید؟
در مورد زندگیتان و طرز فکرتان؟
آیا با رویاها و برنامه‌ها و رسالت زندگی‌تان همخوانی دارد؟
آیا در جهت اهدافتان است؟

فراموش کردن این نکته مهم در زندگی روزمره بسیار ساده است. ممکن است خیلی راحت فکرتان از باورهایی که درمورد خودتان دارید و از اهدافتان منحرف شود. یادآوری مداوم این نکته می‌تواند کمکتان کند دوباره به مسیر اصلی برگردید.

اقدام کنید تا فکرهایتان مدام پخته‌تر شوند

ناپلئون می‌گوید:

«برای فکر کردن وقت بگذارید؛ اما وقتی نوبت اقدام کردن می‌رسد، دست از فکر کردن بردارید و وارد عمل شوید».

اگر ده‌ها سال فکر کنید و هیچ عملی انجام ندهید و یا باعث انجام عملی نشوید، فایده‌ای نخواهید داشت! همانطور که گفته‌اند، عالم بی عمل مثل زنبور بی عسل است.

ممکن است تصور کنید اگر زیاد به چیزی فکر کنید می‌توانید راه‌حل خوبی برای آن پیدا کنید. درست است، اما هرچه بیشتر اقدام کنید، زودتر به راه حل خواهید رسید.

البته ممکن است از اقدام کردن بترسید. به هر حال فکر کردن ترس کمتری از اقدام کردن دارد؛ اما تنها افرادی هیچ شکست و ترسی را تجربه نمی‌کنند که هیچ اقدامی هم نکرده‌اند.


اگر دوست دارید عمیق‌تر فکر کردن را ریشه‌ای بیاموزید، در وبینار رایگان و فوق‌العاده تفکر انتقادی شرکت کنید:

تفکر نقاد


3. هیچ چیز خوب یا بد نیست، فکر شما آن را خوب یا بد می‌کند

ذهن ما می‌تواند به زندان بدل شود. در تفکر عمیق، ذهن هیچ مرز و محدوده‌ای نخواهد داشت.

فرانکلین روزولت می‌گوید: «آدم‌ها زندانی سرنوشت نیستند، زندانی افکار خودشان هستند.»

افراد دوست‌داشتنی در دنیایی دوست‌داشتنی زندگی می‌کنند. افراد متخاصم در دنیایی متخاصم زندگی می‌کنند. دنیای شما همان است که هستید.

چگونه بهتر و عمیق تر فکر کنیم

این باورهای محدودکننده…

وقتی در سلول زندان خودتان هستید نمی‌توانید ژرف بیندیشید. در سلول، فکر می‌کنید باورهایتان و چیزی که می‌بینید واقعیت است اما این فقط یک نگرش است.

می‌توانید کمی باورهایتان را سست کرده و سعی کنید دیدگاه‌های تازه را امتحان کنید تا بتوانید در دنیا تغییری ایجاد کنید. خیلی راحت ممکن است در دام این فکر بیفتید که: «اگر سند و مدرکی برای درست بودن فلان چیز پیدا کردم آن وقت در دنیایم تغییر ایجاد می‌کنم.»

چنین منطق و استدلالی مؤثر نخواهد بود چون فقط یک تئوری است و از دیدگاه خودتان به آن نگاه شده است. ذهن شما معمولاً تمایل دارد چیزهایی که با اعتقادات کنونی‌تان همخوانی ندارد را نبینید. اگر هم ببینید، ممکن است آن را چیز پوچی ببینید که برای بقیه مؤثر است اما به درد شما نمی‌خورد. ذهن شما می‌خواهد نگرش شما را به دنیا ثابت نگه دارد.

بهتر است به چیزی فکر کنید که برایتان مفیدتر است. درست است، ممکن است شواهد و مدارک زیادی در دنیا ببینید که ثابت می‌کند تفکر منفی کنونی‌تان واقعیت دارد؛ اما فکر نمی‌کنید یک نگرش مثبت برای شادی و موفقیتتان بهتر خواهد بود؟

این مقاله را از همین حالا در این مورد بخوانید:

ما کنترل کاملی روی زندگی نداریم…

آنتونی دوملو می‌گوید:

آدم‌ها به اشتباه تصور می‌کنند که فکر کردنشان در سرشان اتفاق می‌افتد؛ اما این کار در واقع در قلب صورت می‌گیرد که اول کار نتیجه را به شما دیکته می‌کند و بعد به سر فرمان می‌دهد که منطق لازم برای دفاع از آن را فراهم کند

«در برخورد با انسان‌ها، یادتان باشد با مخلوقات منطقی روبه‌رو نیستید، بلکه با مخلوقاتی احساسی روبرواید.»

وسوسه‌انگیز است که فکر کنید کنترل کاملی روی زندگی‌تان دارید و کسی هستید می‌تواند با منطقش، همه اتفاقات زندگی را کنترل کند.

چطور آزادانه تر فکر کنیم

احساسات شما نقش مهمی در زندگیتان ایفا می‌کنند. البته همه دوست دارند که خودشان را باهوش بدانند اما ذهن هم عاشق این است که تصور کند همه چیز در کنترل مطلق اوست.

کلمات و افکار در زندگی ما اهمیت دارند؛ اما از قدرت و اهمیت احساسات غافل نشوید.

به خودتان فکر کنید و بگذارید دیگران هم از امتیاز این کار بهره‌مند باشند

کار ساده‌ای نیست اما مهم است یاد بگیریم به قضاوت و افکار خودمان اعتماد کنیم.

اینکه تصور کنید «کسی که به نظرتان آدم بزرگی است پس درست می‌گوید» خیلی راحت است؛ اما این فقط نظر آنهاست. البته درست است که خیلی‌وقت‌ها راحت‌تر این است که کاری که بقیه می‌گویند را انجام دهید چون بخشی از مسئولیت را از شانه‌هایتان بر زمین می‌گذارید.

مسئله این است که باید به خودتان هم قدرت زیادی بدهید. آزادی درونی داشته باشید و دنیایتان را با افکار و ایده‌های خودتان بسازید.

کلید حل بسیاری از معضلات اجتماع، تفکر سیستمی است. در مورد آن بیشتر بدانید:

تفکر سیستمی چیست؟

نگران اینکه دیگران درموردتان چه فکر می‌کنند نباشید

جمله‌ای هست با این مضمون:

در 20 سالگی نگران این نیستیم که دنیا درموردمان چه فکر می‌کند. در 30 سالگی نگران این می‌شویم که درموردمان چه فکر می‌کند. در 40 سالگی می‌فهمیم که دنیا اصلاً به ما فکر نمی‌کرد…

ما نمی‌توانیم خودمان را بیش از بقیه دوست داشته باشیم و در عین حال برای نظر خودمان بیش از دیگران اهمیت قائل نباشیم.

یک راه خوب برای عمیق تر فکر کردن، این است که دست از نگران بودن درمورد اینکه بقیه درموردتان چه فکر می‌کنند بردارید.

طرز فکرمان باید چگونه باشد؟

خیلی از کارهایی که انجام می‌دهیم یا انجام نمی‌دهیم، به خاطر جلب نظر دیگران و گرفتن تأییدیه آنهاست. از خانواده و همکاران گرفته تا همسر و مدیر و دوستان.

اما این نیاز به تأیید، نیازمندی می‌آورد.

 هرچه این نیاز قوی‌تر شود، نیازمندی ما هم بیشتر خواهد شد. دیگران ممکن است از این نیازمندی، سوءاستفاده کنند.

آدم‌هایی که نیازی به گرفتن تأیید دیگران احساس نمی‌کنند، کارهایی می‌کنند که واقعاً دوست دارند. آن‌ها فکرهایی می‌کنند که به نظرشان اهمیت زیادی دارد.

سازنده‌تر فکر کنید!

نورمن پیل، متفکر آمریکایی می‌گوید:

«افراد متفکر به این دلیل مشکلات را به طور موثری حل می‌کنند که وقتشان را برای چه می‌شدهای عبث تلف نمی‌کنند.»

خیلی راحت می‌توانید وقتتان را به فکر کردن و تجسم کردن همه اتفاقات منفی و وحشتناک که ممکن است وقتی برای مقابله با مشکلات زندگی می‌ایستید، بیفتد، صرف کنید؛ اما اگر این کار را بکنید، این تصاویر منفی به ندرت اتفاق خواهند افتاد.

آن‌ها فقط غول‌هایی هستند که در ذهن شما شکل گرفته‌اند.

درست همانطور که وقتی بچه بودید ذهنتان غول‌هایی را در کمد یا زیر تخت تجسم می‌کرد.

عمیق تر فکر کنیم

وقتی واقعاً می‌ایستید تا با مشکلات زندگی مبارزه کنید، متوجه می‌شوید که این تجربه آنقدرها که تصور می‌کردید بد نیست. با خودتان فکر می‌کنید، «چی؟ این بود؟ من از این می‌ترسیدم؟ این جلوی راهم را گرفته بود؟ هه!»

توهم دانش چیست و چگونه توهم دانش نداشته باشیم؟

 

عمیق تر فکر کردن، یعنی سازنده‌تر فکر کردن…!

ذهن آگاهی را یاد بگیرید و تمرین کنید.

اکهارت تولی، نویسنده سرشناس کانادایی می‌گوید:

عمیقاً بفهمید که زمان حال همه چیزی است که دارید. اکنون باید تمرکز اصلی زندگی‌تان باشد…

ذهن اگاهی به شدت برای عمیق تر فکر کردن مؤثر و مفید است.

ذهن اگاهی را بیشتر بشناسید: 5 نمونه تمرین ذهن آگاهی برای زندگی روزانه

ذهن اگاهی یعنی در لحظه حال بودن و فکر کردن کنونی به پدیده‌ای که همین الان با آن سر و کار دارید.

بهتر فکر کردن بهتر فکر کنیم

با ذهن آگاهی به طور کامل در زمان حال هستید. بدون هزاران فکری که مثل رودخانه‌ای خروشان از ذهنتان می‌گذرد. این مفیدترین وضعیتی است که ذهنتان می‌تواند داشته باشد.

وقتی در زمان حال هستید، تمرکزتان پخش نمی‌شود. ذهنتان درگیر گذشته یا آینده نمی‌شود. به همین دلیل ترس کمتری برای هجوم احساسات منفی درونتان وجود دارد.

این بهترین حالت برای اقدام کردن است. وقتی در این حالت دست به کاری می‌زنید، اضطراب و ترسی که از فکر کردن درمورد آینده می‌آید (مثلاً اگر این مسابقه را نبرم چه می‌شود؟) از بین می‌رود. این کیفیت کاری که انجام می‌دهید را بالا می‌برد.

این وضعیت همچنین باعث می‌شود خلاق‌تر شوید چون اجازه می‌دهید ناخودآگاهتان برداشت‌ها و مفاهیم را مثل تکه‌های پازل کنار هم جمع کند و به ایده‌ای که می‌خواهید برسید. معمولاً زیر دوش یا جایی مثل آن. چون در این مکان‌ها به طور جدی به راه‌حلی فکر نمی‌کنید. وقتی ذهن خودآگاهتان مراقب این است که کف توی چشمتان نرود، ذهن ناخودآگاهتان فضایی برای عمل کردن پیدا می‌کند.

چطور خیالمان راحت باشد؟

روش موردعلاقه من برای ارتباط برقرار کردن با زمان حال، این است که همه چیز را طوری ببینم که انگار بار اولی است که می‌بینم. تصور می‌کنم که اینطور است، نقش آن را بازی می‌کنم. مثل کسی که تابه حال آن را تجربه نکرده. من این روش را دوست دارم و خیلی وقت است که از آن استفاده می‌کنم …

سعید عباسی

سعید عباسی

امتیاز (4/5)
4/5
به اشتراک بگذاریم
دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۴ دیدگاه دربارهٔ «چطور در دنیای مدرن، عمیق تر فکر کنیم؟»

اسکرول به بالا