از حوالی سال 1994 میلادی، زنبورداران در برخی کشورهای اروپایی از جمله فرانسه و بلژیک با پدیده عجیبی مواجه شدند. بسیاری از زنبورهایی که برای گردآوری شهد گلها میرفتند، دیگر هرگز بازنمی گشتند!
این زنبورها یا به طور کلی ناپدید میشدند یا در مسیرهایی که به سوی دشتهای گل میرفت، میمردند.
چرا زنبورها مهماند؟
شاید بهتر باشد بدانید که حدود یک سوم تولید غذا در سراسر کره زمین به حشرهها به خصوص زنبورها و به ویژه زنبورهای عسل وابسته است. برای همین در آن سالها تولید غذا در کشورهایی که با مرگ گسترده زنبورها مواجه میشدند، به شدت کاهش پیدا کرده بود. موضوع زنبورها آنقدر مهم است که انیشتین زمانی گفته بود: «بعد از نابودی زنبورها، نسل بشر، تنها مدت کوتاهی تا انقراض فاصله خواهد داشت.»
تعداد زنبورداران در کشورهایی مثل فرانسه بسیار زیاد بود. همه این عوامل دست به دست هم داده بود تا مرگ زنبورها به عنوان یک بحران رو به گسترش مورد توجه قرار بگیرد. زنبورداران نگران کسب و کار خود بودند و دولت نگران بحران غذا و دارو.
محققان دست به کار شدند تا علت این پدیده را درک کنند.
بعد از چندماه تحقیق، یک دلیل برای چنین پدیده ناخوشایندی کشف شد. آن هم استفاده از یک محصول به نام گائچو (Gaucho) به عنوان یک سم جدید بود. شرکتی به نام بایر این سم را تولید میکرد. از وقتی استفاده از این سم رایج شد، آمار مرگ و میر زنبورها بسیار زیاد شد. دولت و صنف زنبورداران این شرکت را مکلف کردند که ثابت کند استفاده از چنین مادهای هیچ ضرری ندارد و عامل مرگ زنبورها نیست.
این شرکت تحقیقات زیادی انجام داد و محققان مستقل هم با تکیه بر نتایج این تحقیقات به این نتیجه رسیدند که استفاده از چنین مادهای عامل مرگ زنبورها نیست. پس چه اتفاقی افتاده بود؟ چه چیزی باعث مرگ زنبورها میشد؟
تفکر چند علتی چیست؟
تفکر چند علتی یا «مسائل چند ریشهای» مسائلی هستند که در نگاه اول به نظر میرسد تنها یک عامل وقوع دارند؛ اما با تفکر سیستمی میتوانیم عواملی به ظاهر بی بط را هم شناسایی کنیم.
آقای راسل اکاف (دانشمند علوم سامانهها و پژوهش عملیاتی آمریکایی) میگوید: وقتی تحلیلگری در یک جامعه، معتقد است برای یکی از مشکلات اجتماعی، یک دلیل اصلی وجود دارد، قبل از شنیدن حرفهای او، حدس میزنم با تحلیلی سطحی و نادرست مواجه خواهم شد.
برگردیم به ماجرای زنبورها…
تحقیقات در این زمینه ادامه یافت.
شواهد و آمارها نشان میداد هرجا از گائچو استفاده شده است، آمار مرگ و میر زنبورها افزایش مییافت؛ اما تحقیقات آزمایشگاهی هیچ اثری از ضرر این ماده برای زنبورها را اثبات نمیکرد.
مشکلات کماکان ادامه داشت و اوضاع زنبورداران، در حال بدتر شدن بود. هیچ راهی برای جلوگیری از این مشکل وجود نداشت به جز اینکه استفاده از ماده گائچو متوقف شود؛ اما عدم استفاده از این ماده هم مشکلات خاص خودش را به وجود میآورد. مشکلاتی مثل عدم وجود جایگزینهای مناسب. با این وجود تحت فشارها، شرکت بایر استفاده از این ماده را متوقف کرد. توقف استفاده از این ماده باعث بیکار شدن صدها نفر شد.
هرگاه استفاده از گائچو متوقف میشد، مرگ و میر زنبورها هم کاهش مییافت. البته شرکت بایر در این زمینه مقصر نبود. چون تمام تحقیقات حکایت از مضر نبودن این ماده برای زنبورها داشت.
ماده دیگری به نام «رجنت» طراحی و تولید شد تا جایگزین گائچو شود؛ اما در کمال تعجب دیده شد که دقیقاً همان مشکلات ماده قبلی را به بار میآورد. با وجود اینکه تستهای متعدد دیگری بر روی آن انجام شد و مضر نبودن آن را اثبات کرد.
خود محققین هم از چنین چیزی حیرت زده و البته مستأصل شده بودند و نمیدانستند باید چه کار کنند.
اختلال نابودی ناگهانی زنبورها
این موضوع آنقدر حیاتی شد که برای آن یک اسم علمی به نام «اختلال نابودی زنبورها» انتخاب شد.
در سندروم کاهش جمعیت زنبوران عسل که به آن اختلال ریزش کلونی زنبوران عسل (CCD) (Colony Collapse Disorder) گفته میشود، زنبوران کارگر کلونی های زنبور عسل به طور ناگهانی ناپدید میشوند. گفته میشود که این زنبوران جهت انجام فعالیتهای روزانه خود از کندو خارج شده و دیگر به کندو باز نمیگردند. در این کندوها آنچه باقی میماند زنبور ملکه، شفیرهها و تعدادی زنبور دیگر است.
بررسیهای بیشتر نشان داد که این مشکل قبلاً در کشورهای دیگر از جمله آمریکای شمالی، هلند، ایتالیا و یونان هم به وجود آمده بوده است.
امروزه، برای این اختلال، دهها دلیل دیگر هم یافت شده است. مثلاً برخی محققین میگویند ترکیب غذایی زنبورها نامطلوب است، برخی دیگر عوامل ژنتیکی را ذکر میکنند و برخی دیگر ضعف در سیستم ایمنی زنبورها را عامل چنین پدیدهای میدانند.
خواندن این مقاله جالب هم خالی از لطف نیست:
چرا تفکر علتی داریم؟
اکنون ثابت شده مسائل خیلی زیادی در این دنیا وجود دارد که در نگاه اول تک عاملی به نظر میرسند، اما در واقع چندین و چند عامل پی در پی (که شاید ریشه در گذشتههای دور دارد) میتواند عامل پدیده ها باشد.
هیچ کدام از این عوامل به تنهایی نمیتوانند باعث بروز اتفاقات مختلف شوند اما ترکیب آنها در مدت کوتاهی باعث به وجود آمدن یک اتفاق میشود.
جامعه زنبورها با قوانینی که ابتدایی و ساده به نظر میرسند، نمونهای از جامعه بشری است.
خیلی اوقات، همزمان شدن یک علت با یک معلول، این تصور را به وجود میآورد که به هم ربط دارد. در حالی که شاید علت آن معلول، چیزی بسیار متفاوت باشد.
ما انسانها عادت داریم برای هر رویدادی، به دنبال یک علت مشخص و واضح بگردیم و اتفاقاً خیلی اوقات آمارها و شواهد اولیه بهبه این نوع تحلیل نادرست کمک میکنند.
اگر از خواندن مقاله در مورد مغز انسان، لذت می برید، باید بگویم خواندن این مقاله هم لذتبخش است:
چند مثال دیگر از تفکر چند علتی
بسیاری از مسائلی که در زندگی رخ میدهند، مسائل چند علتی هستند. میتوانیم برخی از این مثالها (البته با کمی اغماض) بزنیم:
ما همیشه در پی یافتن علتیم!
در یک سمینار، سخنران، چندین نفر از شرکتکنندگان را به بالای سن دعوت کرد و از آنها خواست دستهای هم را بگیرند و به هیچ عنوان جدا نکنند.
سپس سه بادکنک به فاصلهای کوتاه در میان آنها انداخت و از آنها خواست اجازه ندهند بادکنکها به زمین بیفتد.
تلاش زیاد آنها گاهی نتیجه بخش بود و گاهی نه. آنها گاهی اوقات به ناچار برای جلوگیری از افتادن بادکنکها، دست هم را بر خلاف مقررات رها میکردند.
بازی به اتمام رسید و سخنران از هریک از آنها خواست، درسهایی که از چنین بازیای گرفتند را بیان کنند.
هریک چیزی میگفت. پاسخها، بیشتر فلسفی بود. یکی گفت: «من یاد گرفتم که گاهی اوقات باید ساختارشکنی کنم و از جمع جدا شوم تا بتوانم کاری بزرگ بکنم.»
دیگری گفت: «من فهمیدم که با همراهی هم میتوانیم از سقوط و شکست، فرار کنیم.» و دیگری تحلیل فلسفی متفاوتی ارائه داد.
اما سخنران در پایان گفت که هیچ دلیلی برای این کار نداشته است و صرفاً میخواسته کمی حال و هوای سالن را عوض کند!
میبینید که ما انسانها برای هر پدیدهای به دنبال علت میگردیم و نمیتوانیم علتهای دیگر را در کنار هم قرار دهیم.
همچنین ممکن است بعضی چیزهای ساده را خیلی پیچیده ببینیم.
یادگیری در 20 ساعت؛ چرا ساعات اولیه یادگیری بسیار مهم است؟
چرا نهنگها خود را میکشند؟
حتماً راجع به خودکشی نهنگها خوانده و شنیدهاید.
آخرین موردش همین پارسال بود که 150 نهنگ خلبانی در سواحل استرالیا مردند و تلاشها برای بازگرداندنشان به آب، بی نتیجه ماند.
دلیل این اتفاق هولناک هنوز ناشناخته، اما نظریات گوناگونی در این مورد ارائه شده است. برخی معتقدند آنها گاهی بر اثر خطای فردی یا اشتباه رهبر گروه و با پیروی جمعی از او ندانسته وارد آبهای کم عمق میشوند و سپس راه بازگشت به آبهای عمیق را گم میکنند.
برخی دیگر این نظریه را رد میکنند و میگویند نهنگها و دلفینهای مسن و پیر گاهی به دلیل احساس کاهش یا کمبود واقعی منابع غذاییشان توانایی رقابت با همنوعان جوان خود و تغذیه مناسب را ندارند.
برخی دیگر ریشه این قضیه را به مسائل احساسی پیوند میزنند و میگویند نهنگها از زندگی خسته میشوند و با هم میمیرند.
و آخرین مورد این پژوهشها که میگوید نهنگها از ترس خودکشی میکنند.
سیستمهای انسانی
بررسی علت پدیدههای مختلف در جوامع انسانی سختتر هم میشود. سیستمهای زندگی اجتماعی چنان در هم تنیده و با سلیقههای گوناگون است که امکان یافتن یک علت برای به وجود آمدن یک مسئله را بسیار سخت میکند. در حالی که شاید در مورد موتور یک خودرو، به سادگی بتوان گفت که استفاده از روغن بی کیفیت یا معیوب بودن قطعات سبب آسیب دیدن قطعات شده و موتور از کار افتاده باشد.
حالا یاد این حرف آقای اکاف میفتیم که: «وقتی تحلیلگری در یک جامعه، معتقد است برای یکی از مشکلات اجتماعی، یک دلیل اصلی وجود دارد، قبل از شنیدن حرفهای او، حدس میزنم که با تحلیلی سطحی و نادرست مواجه خواهم شد.»
حل نشدن کامل بحران کلونی زنبورها و اتفاقات بی شمار دیگر این نکته را ثابت میکند که مسائل چند علتی در جامعه بشری رسوخ کرده و ما اگر تفکر سیستمی خودمان را پرورش ندهیم و آن را یاد نگیریم، ممکن است دچار این خطا شویم که مشکلات را به سادگی، به نزدیکترین اطلاعات در دسترس، محدود کنیم و به دنبال علل مختلف مسائل به وجود آمده نرویم.
۲ دیدگاه دربارهٔ «تفکر چند علتی؛ چرا زنبورها ناپدید میشدند؟»
عالی بود
سپاس بابت همراهیتون