محور این مقاله بر رد قانون جذب است، اما اجازه بدهید پیش از شروع، نکاتی به شما گوشزد کنم.
شروع کار من در زمینه آموزش، با قانون جذب بود. من از قانون جذب، چیزهای زیادی یاد گرفتم، قانون جذب به من کمک کرد تا از احساس ناامیدی و نشدنهای اوایل کار، عبور کنم و برایم انگیزههایی برای رشد و پیشرفت ایجاد کرد. همانگونه که در ادامه مقاله به شما خواهم گفت که قانون جذب اگرچه هیچ پایه و اساس علمی ندارد، اما لزوماً همیشه هم چیز بدی نیست.
در ادامه کارم اما با بررسی، مطالعه و تحقیق دریافتم که چیزهای دقیقتری از قانون جذب وجود دارد. دریافتم که به پشتوانه علمی قوانین و نظریهها نگاه کنم، فهمیدم که هرچیز جذابی، لزوماً چیزی علمی نیست. و در ادامه فهمیدم که قانون جذب، یک نظریه علمی نیست و صرفاً بر اساس تجربیات و شهادتهای فردی برخی افراد صاحب نظر در این زمینه مثل راندا برن، استر هیکس و ناپولئون هیل شکل گرفته است.
اگر در یک کلام بخواهم قانون جذب را برای خودم تعریف کنم، میگویم:
«قانون جذب برای من، یک دروغ دوست داشتنی بود!»
در مقاله پیش رو که یکی از کاملترین مقالات مربوط به قانون جذب و در رد قانون جذب نوشته شده است، بعد از مقدمهای کوتاه تلاش کردهایم با استفاده از منابع گوناگون، قانون جذب را از زوایای مختلف بررسی کنیم و به سوالاتی که در ذهن شماست پاسخ بدهیم.
امیدواریم با تهیه این مقاله و البته دو دوره رایگانی که در خلال بحث به شما معرفی میکنیم، توانسته باشیم خرد و آگاهی شما را افزایش داده باشیم و کمک کنیم تا زندگی خود را بر پایه واقعیات بنا کنید نه موهومات!
با ما همراه باشید…👇
مقدمه…
همه ما دوست داریم به آرزوها و رویاهایمان برسیم. آن هم بدون کمترین زحمتی. چه کسی از غول چراغ جادو بدش میآید؟ چه کسی افسانهها و باورهای قدیمی در مورد چوب جادویی که هرچه بخواهید در آنِ واحد در اختیارتان میگذارد را دوست ندارد؟ چه کسی داستانهای یک شبه میلیونر شدن برخی افراد که ساختگی هم هستند برایش جذاب نیست؟
با مشاهده برخی ادعاهای مروجان قانون جذب، میبینیم که چنین ادعاهایی به همان اندازه غول چراغ جادو و چوب اسرارآمیز، بدون هیچ پشتوانه علمی و اثبات شدهای هستند و هرگز هیچ شخصی در تاریخ با ورد گفتن، تکیه بر خرافات، تمرکز بر ارتعاشات کیهانی و چسبیدن به مسائل متافیزیکی نتوانسته به رویاهایش جامه عمل بپوشاند.
شاید شما هم خودتان از دسته باورمندان به قانون جذب و مسائلی شبه علمی مشابه آن باشید. شاید حتی با به کار بستن چنین قوانینی، نتایجی عالی در زندگیتان مشاهده کردهاید؛ اما در این مقاله به شما میگوییم که حتی همین موفقیتهایی که به پای کارکرد قانون جذب میگذارید هم به دلایل متعدد، نمیتواند عامل موفقیت شما بوده باشد.
قانون جذب از کجا قدرت گرفت و رشد کرد؟
در سال 1877، خانم هلنا بلاواتسکی (Helena Blavatsky) فیلسوف مشهور اوکراینی، برای نخستین بار در کتاب خود به نام (Isis Unveiled) از عبارت قانون جذب (Law of attraction) استفاده کرد.
پس از آن توجه عمومی به این عبارت بیشتر و بیشتر شد و کتابهای مشهوری در این زمینه به چاپ رسید. از جمله کتابهایی از ناپولئون هیل، جیمز آلن و دیگران.
اما قانون جذب به معنایی که امروزه به آن مشهور شده از سال 2006 و با چاپ کتاب بسیار معروف راز (The Secret) از خانم راندا برن (Rhonda Byrne) سر برآورد و به زودی در سرتاسر دنیا از آن صحبت و به آن استناد میشد. مستند این کتاب هم با همین نام راز در سال 2009 تولید و به صورت گسترده منتشر شد.
کتاب راز این قانون را این طور توضیح میدهد:👇
Like attracts like
مثل، مثل را میرباید!
به هر چیزی فکر کنید، آن را به سوی خود جذب خواهید کرد و افکار شما به واقعیت تبدیل خواهد شد. افکار شما به صورت فرکانسهایی در تمام جهان ساطع شده و کائنات، آنچه در موردان فکر میکنید را در اختیارتان قرار خواهد داد.
به بیان سادهتر، افکار ما نه تنها حال و آیندهی ما را شکل داده است، بلکه ما قادریم با افکارمان در جهان و کیهان تغییراتی به نفع یا ضرر خود ایجاد کنیم!
این روزها علاوه بر مردم عامه، خیلی از افراد بعضاً مشهور هم به حقانیت این قانون قسم میخورند و از تاثیرات آن در زندگیشان داستانها و قصهها تعریف میکنند… همین شهرت باعث شده میلیونها انسان در سرتاسر دنیا روی به سوی قانون جذب آورند و صدها مدرس و آموزش دهنده این قانون، از راه آموزش این قانون پولهای کلان به جیب بزنند!
اما آیا قانون جذب آنگونه که این مربیان ادعا میکنند، بر اساس دانستهها و یافتههای علمی معتبر هست و میشود آن را در کنار قوانین طبیعی دیگر از جمله قانون جاذبه و قانون پایستگی انرژی قرار داد؟
قانون جذب چیست و چه میگوید؟
طرفداران و مروجان قانون جذب معتقدند هر چیزی که وارد زندگیتان میشود به صورت تصادفی و اتفاقی نبوده است و خودتان آن را جذب کردهاید. آنها این قانون را مانند قوانین ثابت دیگر مثل جاذبه و پایستگی انرژی میدانند.
در حقیقت قانون جذب (law of the attraction) به زبان ساده میگوید:
به هر آن چیزی که فکر کنید، چه خوب و چه بد، آن را جذب خواهیم کرد. زندگی انسان از دو چیز تشکیل شده است. چیزهای منفی و چیزهای مثبت. و بر اساس این تعریف قانون جذب که به هر چیزی که فکر کنید آن را جذب میکنید، اگر به چیزهای منفی فکر کنید در حال جذب موارد منفی در زندگی خود هستید و اگر به چیزهای مثبت و خوب در زندگیتان توجه کنید آن را وارد زندگیتان خواهید کرد.
معتقدم نه طرفداران سفت و سخت قانون جذب همه واقعیتها را میگویند و نه آنقدرها که مخالفین قانون جذب میگویند، همه چیز این قانون منفی است.
قانون جذب، از بخشهای مختلفی تشکیل شده است. در این قانون مواردی را میتوانید پیدا کنید که شبه علم هستند. مواردی را میتوانید پیدا کنید که کاملاض غیرعلمی هستند و البته برخی از وجوه این قانون همچون مثبت اندیشی و فکر کردن به چیزهای خوب، میتواند تا حدی، کارکرد خوبی داشته باشد.
بنابراین هدفمان در این مقاله، کوبیدن قانون جذب و رد کردن آن به صورت کامل نیست. صرفاً بررسی این قانون از جنبههای مختلف است.
سوالاتی از طرفداران قانون جذب
شاید پرسیدن سؤالات زیر از طرفداران سرسخت قانون جذب جالب باشد:
◼️ اگر قانون جذب واقعاً کار میکند، چطور خودتان هنوز به آرزوها و اهداف بزرگتان نرسیدهاید؟
◼️ اگر قانون جذب واقعاً وجود دارد، چرا در بوتهی آزمایش و نقد کار نمیکند؟
◼️ چرا پژوهشگران مطرح دنیا و دانشگاههای بزرگ جهان، هیچ نظریهی تأیید شدهای در مورد آن ندارند؟
◼️ آیا هراتفاق و هر رویدادی را میتوان به قانون جذب مرتبط دانست؟ پس اگر اینطور است، آیا بدبختی و خوشبختی تمام مردم کشورهای دنیا را میتوان صرفاً به طرز تفکر تک تک مردم آن کشورها محدود کرد؟
◼️ آیا میتوان صرفاً به خاطر اینکه علم هنوز توانایی پاسخ دادن به برخی از موضوعات فراطبیعی را ندارد، بگوییم هرچیزی با قانون جذب امکان پذیر است؟
فرض کنید یک بازی فوتبال بین دو تیم که همه بازیکنانشان طرفدار و معتقد به قانون جذب هستند در جریان است. طبیعتاً میدانیم که هر بازی فوتبال، برنده و بازندهای دارد. (مساوی را فاکتور بگیریم). در این صورت، همه بازیکنان هر دوتیم، بر روی برد تیم خودشان شروع به تفکر و جذب و ارتعاش میکنند همانگونه که خود میگویند. در این صورت آیا امکان دارد هر دو تیم برنده شوند؟
اصلاً اگر بنای این جهان به این شکل باشد که هرکسی هرچه جذب کند به آن میرسد (چه مثبت و چه منفی) آیا موفقیت تمام مردم دنیا امکان پذیر است؟
آیا میتوانیم بگوییم تمام مردمی که در فقر، فلاکت، جنگ، قحطی، بدبختی و اسارت زندگی میکنند، خودشان با جذب این اتفاقات عامل آن شدهاند؟
اگر ارتعاشات و جذب کار میکنند، پس لابد بلایای طبیعی که در یک منطقه به وجود میآید، از جمله سیل و زلزله و خشکسالی و غیره، حاصل جذب افراد آن منطقه یا شهر یا کشور بودهاند.
چرا باید علم و شبه علم را بشناسیم؟
قانون جذب در دسته شبه علم قرار میگیرد؛ بنابراین اگر میخواهید علم و شبه علم را به خوبی تشخیص دهید، فاکتورها و ویژگیهای هرکدام را به دقت بشناسید و تفاوتهای بین علم، شبه علم، غیرعلم و ضد علم را بدانید، یک محصول رایگان برایتان آماده کردهایم. شاید اصلاً با دیدن این دوره رایگان 4 ساعته، حتی نیازی به خواندن این مقاله هم نداشته باشید.
پس روی لینک زیر کلیک کنید و به صورت کاملاًرایگان به این دوره بسیار ارزشمند دسترسی داشته باشید:
قانون جذب چه مضراتی دارد؟
موضوعات شبه علمی مثل قانون جذب علاوه بر اینکه موجب سردرگمی افراد میشود، بعضاً سواستفاده افراد ناآگاه یا سودجو را در پی دارد. کما اینکه تاکنون افراد زیادی در پوشش استفاده از قانون جذب، سر خیلی از مردم کلاه گذاشته یا اگر هم قصد سودجویی نداشتهاند، با ناآگاهی و عدم شناخت دقیق قانون جذب و مسائلی از این قبیل، باعث ناآگاهی مخاطبینشان شدهاند.
به علاوه اینکه چنین موضوعات شبه علمی، میتوانند آسیبهای زیر را به همراه داشته باشند:
❌ شک گرایی را از بین میبرد
مغز ما به دنبال راحتی و آسایش میگردد. دوست دارد قوانینی کلی برایش تعیین کنید و همه چیز را در سادهترین و عامهترین شکل ممکن برایش حاضر و آماده کنید. قانون جذب دقیقاً چنین کاری میکند. قانون جذب به شما میگوید هرچه آرزو و هدف و رؤیا دارید، کافی است آن را عمیقاً تصور کنید. بسیاری از مدرسین قانون جذب چه در ایران و چه خارج از ایران، با آموزشهای غلطشان راه شک گرایی را سد میکنند و اجازه نمیدهند ما به همه چیز شک کنیم.
در طول تاریخ همین شک گرایی علمی بوده که باعث شده دانشمندان، بهنظریان دانشمندان قبل از خود شک کنند، آزمایشات تازهای برای یافتههای قبلی مطرح کنند و سپس با انجام آزمایشت تازهتر و دقیقتر و بسط آنها، به نتایج جدیدتری برسند. همین شکگرایی در طول تاریخ باعث پیشرفت سریع علم بوده و ما را در جایگاه کنونی پیشرفت علم و دانش و تکنولوژی قرار داده است.
تصور کنید همه چیز را مطابق با قانون جذب به تصورات و ارتعاشات (!) و افکار خود محدود کنیم و به دنبال آزمایش و مطالعه و کاوش و جستجو نرویم. در دایره امن خود گیر میکنیم و نمیتوانیم به پدیدههای موجود در جهان و یافتههای قبلی دانشمندان شک کنیم و هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود.
❌ موجب بدبینی به علم میشود
در ادامه به شما میگوییم که یک دسته از افرادی که فریب قانون جذب را میخورند، افرادی مستأصل هستند که در زندگی به بن بستهایی رسیدهاند. چنین افرادی که از همه جا ناامید شدهاند، به قانون جذب پناه میبرند. سپس وقتی آموزههای این قانون برایشان کار نکرد، با توجه به اینکه شناخت چندانی هم از تفاوتهای علم و شبه علم ندارند و قانون جذب را علم میپندارند، علاوه بر اینکه نسبت به علم بدبین میشوند، ناامیدی و استیصالشان دو سه برابر میشوذ و بیشتر در بن بستها و باتلاقهایشان فرو میروند.
حتماً بخوانید: چرا باید امید به آینده را فراموش نکنیم؟
❌ به فریب و حیله دامن میزند
کافی است نگاهی به پستهای مختلف اینستاگرام بیندازید. خودتان میبینید که چگونه شبه علم، اینستاگرام را در تسخیر خود گرفته است. جالب است بدانید مطالعات نشان میدهند بیش از 70 درصد از مطالبی که در اینستاگرام به خورد مردم داده میشوند، نه علمی بلکه شبه علمی هستند و پایه و اساس درستی ندارند. همین کافی است تا مردم روز به روز بیشتر از علم دور شوند و فریب و حیله و ناآگاهی در جامعه بسط و گسترش داده شود.
❌ موجب سواستفاده میشود
همانطور که گفتیم، افراد و آموزشدهندگان بسیار زیادی هستند که اگرچه پستها، مقالات، ویدئوها و محتوای خیلی جذابی تولید و منتشر میکنند و طرفداران زیادی دارند، اما مطالبشان هیچ پایه و اساس علمی ندارند.
این فقط یک عکس تصادفی از اینستاگرام است. نگاه کنید:
❌ به گسترش شبه علم منجر میشود
گسترش شبه علم، راه را بر گسترش علم سد میکند. در جوامعی مثل ایران که خرافات دران از گذشته جایگاه ویژهای داشته است، باید تلاش کنیم علمی بیندیشیم و تفکراتمان را به تفکر نقادانه نزدیکتر کنیم. در این رابطه، حتماً ضروری است در دوره رایگان 4 ساعته تفکر نقادانه شرکت کنید. روی لینک زیر کلیک کنید:
سایر زیانهای قانون جذب را در انتهای این مقاله بخوانید.👇
چرا قانون جذب این همه طرفدار دارد؟
دلایل زیادی باعث شده تا موضوعات شبه علمی مثل قانون جذب، طرفداران فوقالعاده زیادی پیدا کنند.
از جمله این دلایل را بخوانید:
1️⃣ دلیل اول: جذاب است! خیلی!
مردم طی هزاران سال، عاشق افسانهها و موضوعاتی بودهاند که به رویاها و آرزوهایشان دستکم به صورت ذهنی جامه عمل بپوشاند. قانون جذب، میتواند برای بسیاری از پدیدههایی که علم هنوز توانایی اثباتشان را ندارد (که البته تمرکز علم بیشتر بر رد نظریههای قبلی است تا اثبات نظریههای جدید!) پاسخهایی به دست میدهد که اگرچه هیچکدام پایه علمی ندارند، اما جذاباند و خیال افراد را راحت میکند!
2️⃣ دلیل دوم: موجب راحتی و آسایش است
مغز ما دوست دارد در محیطی امن و آسوده بماند. مغز از تغییر میترسد. قانون جذب با موضوعات جذاب خودش، پاسخهایی برای موضوعات فراطبیعی به دست میدهد که خیال ما را راحت میکند. مثلاً وقتی میگوییم برای موفقیت لازم است تلاش کنیم، اراده داشته باشیم، انگیزه در خود ایجاد کنیم و به ساخت عادات پایدار بکوشیم، این برای مغز سخت است، اما وقتی بگوییم باور کن تا به هرچه دلت خواست برسی، گویی راهی میانبر و ساده برای مغزمان پیدا کردهایم و این موجب خوشحالی و خشنودیمان میشود.
برای همین هم هست که اغلب سخنرانان انگیزشی و قانون جذب، تلاش میکنند میانبرها (یک شبه پولدار شدن، 50 روزه انگلیسی را کامل یاد گرفتن، 10 روزه وزن کم کردن فقط با باور و تفکر قانون جذب و غیر) را به ما قالب کنند!
3️⃣ دلیل سوم: کلمات قلمبه سلمبه دارد و پرطمطراق به نظر میرسد!
اعتباری که دانشمندان پرتلاش علوم مختلف طی سالیان دراز و تلاشهای شبانهروزی جمع کردهاند، توسط برخی از قانون جذبیها مورد استفاده و سواستفاده قرار گرفته است. اغلب مربیان قانون جذب بدون اینکه کوچکترین اطلاعی از عبارات علمی مثل ارتعاش، فرکانس، بسامد، کوانتوم و غیره داشته باشند، از این عبارات برای اعتبار بخشیدن به گفتههایشان و فریب افراد بهره میگیرند. هرچه قلمبه سلمبه تر حرف بزنی، افراد فکر میکنند حرفت درستتر و واقعیتر است.
4️⃣ دلیل چهارم: افراد مختلف ناآگاهاند
یکی دیگر از دلایل اینکه شبه علم و قانون جذب طرفداران زیادی دارند، عدم آگاهی است. بسیاری از ما روزانه با مطالب زیادی مواجه میشویم که واقعاً نمیتوانیم تشخیص بدهیم علمی است یا علمی نیست. روش علمی را بلد نیستیم. ویژگیهای علمی را نمیشناسیم. مروجان شبه علم و قانون جذب آنچنان جذاب حرف میزنند و از کلمات قلمبه سلمبه و علمی اعتبار خرج میکنند که باور نکردنش برای ما دشوار میشود.
توصیه مجدد ما:👇
در دوره رایگان 4 ساعته علم و شبه علم، به شما یاد میدهیم که چطور علم و شبه و علم و غیرعلمی و ضد علمی را تشخیص داده و از هم تفکیکشان کنید.
طفا نظر من را در مورد قانون جذب در این ویدئوی جذاب ببینید:👇
قانون جذب از علم، اعتبار قرض میگیرد!
از انجایی که شبه علم، پایه و اساس علمی ندارد و بنابراین اعتبارش زیر سؤال میرود، ناچار است برای خود اعتبار بخرد یا استقراض کند!
قانون جذب هم از این قاعده مستثنی نیست. باید به این نکته بسیار مهم توجه کنید که اغلب قریب به اتفاق واژهها و عباراتی که در قانون جذب استفاده میشوند، لغاتی علمی و ارزشمندند هستند اما متاسفانه در خرافات و شبه علم و قانون جذب، مورد سواستفاده قرار گرفتهاند و به غلط، از انها در آموزشهایشان استفاده میشود.
مربیان انگیزشی قانون جذب، اغلب کوچکترین اطلاعی از تعاریف دقیق این واژهها ندارند و تعریف و تفسیر ذهنیشان از آن را با استنتاجها ومغلطه ها ترکیب میکنند و به خورد مخاطبینشان میدهند.
از جمله عباراتی که در علم جایگاه ارززشمندی دارند اما در قانون جذب مورد سواستفاده قرار گرفته، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:👇
ذرات بنیادین – کوانتوم – متافیزیک – ذهن – دیانای – آرانای – ارتعاش – انرژی – فرکانس – نظریه ریسمان – درهم تنیدگی – و…
در علم فیزیک، حتی خود فیزیکدانها هم دهها سال است به دنبال تعاریف دقیق و جامعی از هرکدام از این عبارات هستند و هرگز آزمایشها و مشاهداتشان را برای شناخت دقیقتر آن متوقف نکردهاند! اما در قانون جذب این عبارات مهم مصادره شده و هرکدام از این مسائل به راحتی توضیح داده شده و به صورت اشتباه تلاش شده است تا سادهسازی صورت بگیرد.
خلاصه آنکه قانون جذب از انجایی که هیچ پایه و اساس علمی ندارد، تلاش میکند از علم، اعتبار قرض کند.
چه کسانی بیشتر فریب قانون جذب را میخورند؟
چند دسته از افراد، قانون جذب را راحتتر باور میکنند و زودتر فریب لاطاعلات آن را میخورند:
1- افراد مستأصل و درمانده
بسیاری از افراد، ممکن است برای رسیدن به خواستههایشان، راههای مختلفی تست کنند و وقتی به دلایل مختلف (از جمله به خاطر اشتباهاتشان، تصمیمگیری غلط، عدم برنامهریزی، اتفاقات غیرمترقبه و غیره) نتیجه نگرفتند، ناچار به جایی پناه میبرند که به رویاهایشان رنگ حقیقت بپاشد. قانون جذب برای این دسته از افراد، برنامههای ویژهای دارد. افراد مستأصل اما گویی از چالهی شکستها به چاه رویاهای بی سرانجام میافتند.
2- کسانی که مغالطهها را نمیشناسند
کتابهای زیادی درمورد مغلطهها یا مغالطهها به چاپ رسیده است. شناخت درست مغالطهها و سگیریهای شناختی کمک میکند تا کمتر فریب افراد فرصت طلب و رویافروش را بخورید. به این منظور میتوانید قسمت اول سوگیریهای شناختی و قسمت دوم سوگیریهای شناختی را بخوانید. ضمن اینکه خودتان با جستجو در منابع معتبر، میتوانید از سوگیریهای شناختی بیشتر آگاه شوید.
3- کسانی که تفکر نقادانه ندارند
تفکر نقادانه به شما کمک میکند در مواجهه با هرچیزی از جمله قوانین جذب و شبه علم، پرسشهای مناسب بپرسید و اطّلاعات مربوط را جمعآوری کنید. سپس آنها را دستهبندی کرده و با منطق استدلال کنید و در پایان به یک نتیجه قابل اطمینان درباره مسئله برسد. به نظر شما با چنین روشی، بازهم کسی میتواند به راحتی شما را گول بزند؟ پس هرچه زودتر دست به کار شوید و دوره رایگان تفکر نقادانه را از دست ندهید.
قانون جذب چگونه فریب میدهد؟
یکی از آموزههای قانون جذب این است که همه ما از ذرات انرژیای تشکیل شدیم که همیشه در حال نوسان و انتشار فرکانس احساسات و عواطف ما به جهان و کیهان است. منشاً علمی این ایده از یکی از تئوریهای معروف فیزیک کوانتوم به نام «تئوری ریسمان» است.
این تئوری عنوان میکند که اگر ما هسته اتم و بعد از آن ذرات زیراتمی را یکی پس از دیگری بشکافیم و وارد دنیای میکروسکوپی کوچک و کوچکتر شویم، در بنیادیترین مرحله از جهان هستی به ریسمانها یا تارهایی میرسیم که از انرژی متراکم و خالص تشکیل شده است و فرکانسهای مختلف در آن در حال ارتعاش هستند. این یعنی همه چیز در جهان هستی از ریسمانهای انرژی تشکیل شده است و همه چیز در حال ارتعاش است.
بر اساس ادعای قانون جذب اگر ما بتوانیم ارتعاش این ریسمانهای انرژی را کنترل کنیم، میتوانیم فرکانس افکارمان را به جهان ارسال کرده و خواستههایمان را مطرح کنیم و کائنات بعد از دریافت این فرکانسها بدون در نظر گرفتن بزرگ یا کوچک بودن و منفی یا مثبت بودن آنها، شرایط رسیدن به آنها را بدون قید و شرط برای ما فراهم میکند. به بیان سادهتر ما با تفکر خودمان میتوانیم حقیقت حال و آیندهی دنیای خودمان را تعیین کنیم.
با وجود این که این فرضیه قانون جذب در ظاهر بسیار زیبا و جذاب به نظر میرسد، به هیچ عنوان توسط فیزیک کوانتوم پشتیبانی نمیشود. تئوری ریسمان در ابتدا به علت زیبایی ظاهری، محاسبات دقیق و زبان علمی ساده خود مورد توجه قرار گرفت، اما هنوز نتوانسته هیچ کدام از نیازها برای تبدیل شدن به یک نظریه معتبر را برطرف کند.
نیازهایی از جمله قابل آزمایش بودن (Testability) و قابل رد شدن (Falsifiability) که برای هر نظریه علمی لازم است.
در حقیقت دو اصل ابطال پذیر بودن و قابل آزمایش بودن در نظریه ریسمان چندان مشخص نیست. برای همین نظریه ریسمان طی سالیان اخیر رو به افول قرار گرفته است. همانطور که در تصاویر زیر برخی از منابع برای رد این نظریه را میبینید: 👇
لینک مقاله مجله دیسکاور در مورد رد قانون جذب
لینک مقاله مجله فوربس در زمینه رد قانون جذب
لینک مقاله گاردین در رد قانون جذب
با این وجود حتی اگر بدانیم نظریه ریسمان روزی به یک نظریه علمی بسیار معتبر هم تبدیل میشود، این قضیه بیشتر از اینکه قانون جذب را تأیید کند آن را رد میکند.
صد سال پیش آلبرت انیشتین در نظریه نسبیت خود نشان داد هیچ چیز نمیتواند پر سرعتتر از نور حرکت کند. نور در فیزیک به امواج الکترومغناطییس تلقی میشود؛ و نور مرئی که ما انسانها میبینیم، فقط بخش کوچکی از این طیف را تشکیل میدهد.
سریعترین راه انتقال ارتباطات و اطلاعات در جهان از طریق همین امواج صورت میگیرد و به همین علت است که این روزها از آن برای تولید امواج رادیو، تلویزیون، موبایل و اینترنت استفاده میشوند. ریسمانهای انرژی نظریه ریسمان به قدری کوچک هستند که ارتعاشات آنها نمیتوانند هیچ موج الکترومغناطیسی تولید کنند.
امواج الکترومغناطیسی نه توسط ارتعاشات ریسمانها، بلکه توسط حرکت الکترونها در یک میدان مغناطیسی تولید میشوند. پس ادعای اینکه ارتعاشات انرژی بدن ما فرکانس قدرتمند تولید میکنند، یک ادعای کاملاً باطل و غلط است.
ارتعاشاتی که ریمانهای انرژی دارند، نه برای به وجود آمدن پیام و صحبت کردن با کائنات بلکه فقط برای به وجود آوردن ذرات مختلف کوانتومی است. این یعنی تفاوت ارتعاشات ریسمانهای یک ذره مثل الکترون است که آن را از ذرات دیگری نظیر پروتون یا نوترون متمایز میکند.
اگر ما بخواهیم ارتعاشات این ذرات را تغییر دهیم، گویی داریم تمام موجودیت آنها را تغییر میدهیم و آنها را تبدیل به یک ذره کاملاً متفاوت کردهایم. این مثال همان کاری است که کیمیاگرها برای هزاران سال انجام میدادهاند و همان طور که هیچ کیمیاگری نتوانست مس را به طلا تبدیل کند، مدیتیشن، تمرکز، جذب و احساسات قوی نمیتواند ارتعاشات ریسمانهای ما را تغییر دهد.
جهانی که ذرات بنیادی آن قابل دستکاری باشد، قبل از اینکه به وجود بیاید ثبات خود را از هم از دست داده و از هم فرو میپاشد.
اما آیا راه دیگری برای ارتباط با کائنات وجود دارد؟
کتاب راز در صفحه 11 خود میگوید:👇
شما یک ایستگاه فرستنده هستید. شما نه تنها قدرتمندتر از هر ایستگاه تلویزیونی ساخته شده در روی زمین، بلکه قدرتمندترین ایستگاه فرستنده در تمام جهان هستید. مخابرات شما باعث خلق زندگی شما و خلق جهان میشود. فرکانسهایی که شما ساطع میکنید از شهرها و کشورها و از تمام جهان میگذرد و در تمام جهان طنین انداز میشود و تمام این فرکانسها تنها توسط تفکر شما خلاقیت خلق میشود…
ما اکنون می دانیم که این کار توسط ریسمانهای انرژی امکان پذیر نیست؛ اما از طریق مغز چطور؟
آیا نورونهای مغز ما میتواند مستقیماً با جهان ارتباط برقرار کند؟
بیایید فرض کنیم شما قصد دارید رئیس جمهور آینده ایالات متحده یا فضانوردی باشید که قرار است در دو سال آینده به فضا برود. بعد از خواندن کتاب راز یا شرکت در یکی از سمینارهای قانون جذب تصمیم گرفتهاید به هر قیمتی شده انررژی خود را به تمام حداقل آمریکا ساطع کنید تا محیط و مردم این قاره در مسیر این آینده ایدهآل شما حرکت کنند.
در این صورت شما حداقل باید از دو محدودیت عبور کنید:
اول: محدودیت مغز درتولید امواج الکترومغناطیسی
برخلاف ادعای قانون جذب، مغز ما به هیچ عنوان با یک ایستگاه رادیویی قابل مقایسه نیست. روش الکترومغزنگاری یا همان نوار مغز خودمان در صد سال گذشته کمک کرده تا از طریق آن شدت فعالیتهای الکتریکی مغز مشخص شود و به صورت خطوط EEG رسم میشود. بسیاری از افراد این خطوط را با امواج الکترومغناطیسی اشتباه میگیرند، در حالی که خطوط EEG فقط فعالیتهای الکتریکی بخشهای مختلف مغز را در زمانهای مختلف مثل خواب، حل مسائل ساده، ریلکسیشن، استراحت و خواب عمیق اندازه میگیرد.
این امواج نه تنها هیچ ارتباطی به امواج رادیویی ندارد، بلکه به شدت ضعیف و ناپایدار هستند و برای تشخیص آنها الکترودها باید حتماً به سطح سر متصل باشند. البته مغز ما به طور طبیعی امواج الکترومغناطیسی بسیار ضعیف و محدودی هم تولید میکند اما این امواج به اندازهای ضعیف هستند و ناپایدار هستند که قبل از این که حتی از جمجمه ما خارج شوند از بین میرود.
اگر شما بتوانید این محدودیت بیولوژیکی را بشکنید و قدرت میدان الکترومغناطیسی مغز خودتان را به اندازه یک ایستگاه رادیویی بالا ببرید، باید از چالش دوم و مهمتر عبور کنید.
دوم: چالش تهیه انرژی
ما انسانها به طور به طور متوسط روزانه 2000 کیلو کالری انرژی مصرف میکنیم که اگر بخواهید این مقدار را به وات تبدیل کنید یعنی بدن ما چیزی نزدیک به یک لامپ 100 وات مصرف انرژی دارد. در حالی که یک ایستگاه رادیویی قوی مثل ایستگاه رومولوس فرانسه مجموعاً قدرت هزار و 400 کیلووات دارد که توسط آنها میتواند امواج رادیویی را به سطح اروپا برساند.
شما نمیتوانید این مقدار انرژی تولید کنید یا خودتان را به پریز برق وصل کنید. برای تایمن این انرژی، باید بتوانید از طریق خوردن غذا معادل 1400 کیلو وات را برای مغزتان فراهم کنید که بتوانیم محدودیتهای بیولوژیکی بدنتان از جمله زمین مقدار انرژی و غذا را برطرف کنید.
اما چقدر غذا؟
با در نظر گرفتن اینکه از نظر طبیعی فقط 20 درصد از انرژی خالص غذاها به مغز ما میرسد، شما باید برای تهیه این مقدار انرژی چیزی نزدیک به 120 هزار مرغ سوخاری یا 290 عدد گاو را در هر روز میل و کاملاً جذب کنید!
این مقدار غذا برای 200 سال زندگی یک فرد عادی کافی است. اگر فقط 11 درصد از 30 میلیون نفری که کتاب راز را خریدهاند، بخواهند چنین کاری کنند، در عرض تنها 24 ساعت هیچ گاو و مرغی دیگر روی زمین وجود نخواهد اشت!❌
اگر نمیتوانید این کار را انجام داده یا مس را به طلا تبدیل کنید، مطمئن باشید هیچ فرکانس افکار و احساساتی از بدن شما به جایی ساطع نمیشود و هیچ انسان یا کائناتی نمیتواند آرزوها و رویاهای شما را برآورده سازد.
بیایید فرض کنیم راههای اسرار آمیز و کشف نشدهای هستند که از طریق آنها افکار ما میتوانند بدون محدودیت و با سرعت نامحدود به سراسر کیهان ساعته شود. چه تضمینی وجود دارد که این کار اصلاً تاثیری روی چیزی داشته باشد؟
اینجا قانون جذب میگوید هیچ واقعیت عینی وجود ندارد و حقیقت جهان تنها در اثر تماشای ما انسانها و همسو با تفکراتمان به وجود میآید و تمام جهان هستی در گرو افکار ماست.
به نظر میرسد منشأ علمی چنین صحبتی از قوانین و آزمایشهای فیزیک از جمله آزمایش دو شکاف به وجود آمده باشد. در مورد این موضوع لطفاً به صحبتهای مجتبی حکیمی در این باره توجه کنید که بخشهایی از همین مقاله هم از روی مستند کوتاه 30 دقیقهای فوقالعاده او نوشته شده است:👇
آیا قانون جذب فوایدی هم دارد؟
آنقدر از قانون جذب، برداشتها و تفسیرهای گوناگون شده که واقعاً نمیدانیم آیا قانون جذب، وجوه علمی و مفیدی هم دارد یا خیر.
اگرچه به نظر میرسد امیدواری بیشتر به آینده و زندگی بخش مفیدی از قانون جذب باشد، اما اگر این امید به امید واهی و پوچ تبدیل شود و به جای ایجاد انگیزهی کار و تلاش و زحمت باعث شود هر روز منتظر بمانیم تا اتفاقات خوب رخ دهد، همان گونه که گفتیم، این از نظر علم، امکان پذیر نیست.
ممکن است افرادی که قانون جذب را قبول دارند، به موفقیتهایی رسیده باشند و در این صورت فکر کنند که قانون جذب واقعاً کار میکند! اما علم میگوید تا وقتی چنین چیزهایی در بوته آزمایش قرار نگیرد و قابل تعمیم به عموم مردم نباشد و تکرار پذیر هم نباشد، از نظر علمی، باطل و پوچ است.
تفاوت قانون جذب با مثبت اندیشی در روان شناسی
باید بین مثبت اندیشی و فواید آن که در علم روانشناسی اثبات شده است، با مثبت اندیشی صرف و بی پایه و اساس در قانون جذب تفاوت قائل شویم.
هر کس از فکر یا انرژی مثبت حرف میزند، اشاره به فیلم و کتاب راز یا قانون جذب ندارد. اتفاقاً یک جنبش روانشناسی به نام روانشناسی مثبتگرا وجود دارد که آنچه به عنوان فکر و انرژی مثبت مطرح میکند، کاملاً متفاوت از نگاه قانون جذب است.
هدف جنبش روانشناسی مثبتگرا، رضایتبخشتر کردن زندگی روزمره افراد است. این دیدگاه روانشناسی از افراد میپرسد، شما چه تواناییهایی دارید و بیشترین تاکیدش روی تقویت توانمندیهای بالقوه و بالفعل کردن آنهاست. این دقیقاً بر خلاف مثبت اندیشی است که در راز و قانون جذب مطرح میشود.
روانشناسی مثبت گرا به ذهن آگاهی (mindfulness) میپردازد؛ آگاهی ارادی و با تمرکز روی لحظۀ اکنون، در حالی که قانون جذب اغلب به آینده توجه دارد و هیچ کجای آن بحث آگاهی نمیشود. (در مورد مباحثی مثل شعور کیهانی و غیره هم میدانیم که چنین موضوعاتی، هرگز با علم سنجیده نشده و در دسته شبه علم قرار میگیرد).
این نوع مثبت اندیشی (یعنی تلاش برای دیدن و پررنگتر کردن وجوه مثبت اتفاقات و ناگواریها و بحرانها) کاملاً مطلوب است و منجر میشود شما در مسیر کمال و شکوفایی قدم بگذارید..
آزمایش مشهور شهادت آب برای تثبیت قانون جذب
در طول سالها، افراد مختلف و مربیان و طرفداران قانون جذب، کوشیدهاند با انجام آزمایشاتی جذاب و در پوشش آزمایش علمی، افکار عمومی را پذیرای آموزههایشان کنند و آنها را اقناع کنند.
از جمله مشهورترین آزمایشها، آزمایش شهادت آب از ماسورو ایموتو ژاپنی بود.
آقای ایموتو معتقد بود مولکولهای آب در مقابل کلمات و افکار انسانها عکسالعمل نشان میدهند. او آزمایشهای خود را اینگونه انجام داد: مقداری آب را در ظرفی ریخته، سپس افکار مثبت یا کلمات زیبا را بر آن آب میخواند یا القا میکند و بلافاصله آب را منجمد کرده و از مولکولهای یخ عکس میگیرد. همین کار را با همان آب و این بار با کلمات منفی یا افکار زشت تکرار میکند. او معتقد است تصویر اول شکل هندسی ششوجهی زیبایی دارد و تصویر دوم فاقد شکل منظم هندسی است و اصلاً زیبا نیست.
آزمایش مشهور شهادت آب، مدتهاست که از درجه اعتبار ساقط است و چون ویژگیهای آزمایش علمی را ندارد، خود ماسورو ایموتو هم به اشتباه بودن آن اذعان داشت. حتی بنیاد رندی جمیز هم یک میلیون دلار جایزه برای اثبات آزمایش توسط ایموتو اختصاص داد که خب طبیعتاً مورد موافقت ایموتو قرار نگرفت!!
چرا قانون جذب علمی نیست و در دسته شبه علم قرار میگیرد؟
قانون جذب ادعا میکند که بر پایهی نظریات علمی است، اما در خوشبینانهترین حالت چیزی بیش از شبهعلمی متافیزیکی نیست، آن هم بر پایهی فرضیات غلط، بیاساس و اغلب ناقص.
فهرست اطلاعات علمی غلطی که در قانون جذب مطرح شده بهقدری عریضوطویل است که در این مقال نمیگنجد؛ اما دکتر نیل فاربر در کتاب خودش با نام «تابلوی آرزوهایت را دور بریز: حقیقت قانون جذب» اغلب این اطلاعات را مورد نقد قرار داده است.
فقط چند مورد از «حقایق بهظاهر علمی» مطرحشده در قانون جذب عبارتاند از:
❌ الکترونها بار مثبت دارند.
❌ در فیزیک «شبیهها همیشه همدیگر را جذب میکنند.»
❌ تفکر ماده مغز را میسوزاند.
❌ تنها اِتِر (نه هوا) رسانای نور و فکر است.
❌ اِتِر تمامی ذهنها را بههم متصل میکند. وقتی دو یا چند ذهن بههم نزدیک میشوند، «مادهی ذهن» درهم میآمیزند و «ذهن برتر» سوم شکل میگیرد.
❌ ارتفاعات بالاتر اکسیژن بیشتر و هوای بهتری برای نفسکشیدن دارند.
❌ ارتعاشات صوتی سریعتر از فکر به حرارت و نور تبدیل میشوند.
❌ هر فکری که دارید (بین 30 تا 50 هزار فکر در روز) فرکانس، طول موج یا انرژی مشخصی دارد. «ماده فکر» از مغز بهسمت اِتِر پیرامونمان حرکت میکند و «ماده بیشکل» را به ایجاد هرآنچه در فکر دارید وامیدارد.
حتماً میپرسید که اینها چه اهمیتی دارند؟ اما باید بدانید که مبنای علمی قانون جذب از همین «حقایق ظاهراً علمی» تشکیل شده است!
تأثیر مثبت قانون جذب در دستیابی به اهداف دارای شواهد علمی نیست و هرچه هست روایات و گزارشهای فردی است. این حقیقت ثابت نمیکند که پس قانون جذب وجود ندارد، اما آیا بهنظرتان وقتگذاشتن و صرف پول و انرژی برای چیزی که میتواند بیاثر و حتی زیانآور باشد ارزشی دارد؟ دیگران بیشتر از اینکه شکستهایشان را به گوشمان برسانند موفقیتهایشان را جار میزنند.
وقتی دو چیز نامربوط همزمان برایمان اتفاق میافتند، با اینکه میدانیم خیلی اوقات چنین تصادفی رخ نمیدهد، باز سعی میکنیم که بین آن دو چیز نامربوط ارتباطی خاص پیدا کنیم. مثلاً چند بار شده که به شخصی خاص فکر کرده باشید و آن شخص به شما زنگ بزند؟ از بین صدها نفری که در طول روز به آنها فکر میکنیم، شاید فقط یک دهم درصدشان به ما زنگ بزنند! اما اگر همین درصد را نسبت به کسانی که به شما زنگ زدهاند و تصادفاً در فکرشان هم بودهاید، بسنجید قضیه فرق میکند: من به فلانی فکر کردم و او هم زنگ زد و این یعنی 100 درصد، غافل از اینکه خیلی از کسانی هم که به آنها فکر کرده بودید هیچ زنگی به شما نزدند!
در بسیاری از وبسایتها و منابع قانون جذب ادعا میشود که شانس دستیابی به اهدافی که به آنها فکر میکنید بالای 90 درصد است؛ اما اگر از کارشناسانی که با تمرینکنندگان قانون جذب سروکار دارند بپرسید، به شما خواهند گفت که میزان شکست بسیار بالاست. جان آساراف، از کارشناسان قانون جذب، میزان موفقیت در قانون جذب را فقط حدود 0٬1 درصد برآورد کرده است و این رقم منطقیتر بهنظر میرسد.
دکتر فاربِر ضمن توضیح اشکالات قانون جذب معتقد است که شاید این حرفها برای طرفداران قانون جذب خوشایند نباشد، اما این روشنگریها بسیار لازماند تا میلیونها مردمی که وقت، پول و انرژی خود را صرف سیستمی بیاثر و زیانآور (بهعقیدهی او) میکنند آگاه شوند.
و چند نکته و زیان دیگر از قانون جذب
و در انتهای این مقاله بیایید با هم چند نکته مهم دیگر و زیانهایی که با صرف وقت و انرژی و پول روی قانون جذب تلف میکنید را بدانیم:
❌ قانون جذب هدف اصولی عمیقی ندارد
در قانون جذب، کائنات است که هدف زندگی افراد را معلوم میکند. افراد اهداف بهخصوصشان را برحسب خواستهها (و نه ارزشها) انتخاب میکنند و بههمینخاطر چون هیچ هدف اصولی عمیقی در کار نیست، اشتیاق کمتری برای رسیدن به هدف وجود دارد.
حتما بخوانید: چطور با ارزشهایمان زندگی کنیم؟
در قانون جذب نیازی به اقدام و عمل نیست
براساس قانون جذب تنها راه اتفاق افتادن افکارمان، زندگیکردن به گونهای است که انگار به هدفمان رسیدهایم. کافی است به کلامی از اِستِر هیکس، از مشهورترین آموزشدهندگان و مروجان قانون جذب توجه کنید:
«به این دنیا نیامدهاید که چیزی را با عمل بهوجود بیاورید.»
❌ در قانون جذب برای دست یابی به هدف، نیازی به برنامه ریزی نیست
مطابق با قانون جذب اگر بپذیریم که بهترین راه دستیابی به اهدافمان زندگیکردن به گونهای است که گویی به آنها رسیدهایم، پس چه نیازی به برنامهریزی؟ در قانون جذب برنامه ریزی یعنی دارید به کائنات نشان میدهید که به قابلیتش در برآوردهسازی رویاهایتان شک دارید!
همانطور که جک کنفیلد از دیگر مروجان معروف قانون جذب در کتابش میگوید:
«وظیفهی ما نیست که ببینیم هدفهایمان چطور محقق میشوند! ایمان داشته باشید که کائنات خودش کشف خواهد کرد چطور هدفتان را متجلی کند.»
مطالعات نشان دادهاند که این طرز فکر بیشتر به رضایت کوتاهمدت میانجامد، اما در افزایش انگیزه و شانس دستیابی به هدف نقش چندان مؤثری ندارد. جالب است که بااینحال در وبسایت آقای کنفیلد پکیجی آموزشی برای ساخت «برنامه عملیاتی» بهفروش میرسد!
❌ در قانون جذب زمانبندی و صبوری برای رسیدن به هدف بیمعنی است
اگر قرار باشد طوری زندگی کنیم که انگار به هدفمان رسیدهایم، پس دلیلی ندارد که برای خودمان زمانبندی یا موعد رسیدن به هدف تعیین کنیم. راندا بِرن، نویسنده کتاب معروف راز میگوید:
«برای کائنات هیچ زمانی نمیبرد که خواستهتان را متجلی کند.»
کارشناسان قانون جذب این باورند که تعیین ضربالاجل برای رسیدن به هدف، با سازوکاری که کائنات هدفمان را محقق میکنند جور نیست.
❌ در قانون جذب دست یابی به هدف هیچ چالشی ندارد
در قانون جذب چالشها جزو افکار منفی دستهبندی میشوند و باید از آنها اجتناب کرد.
خانم هیکس در کتابش میگوید:
«هرگاه به این درک برسید که فکرکردن به هر آن چیزی که نمیخواهید فقط باعث میشود که همان چیز را بیشتر تجربه کنید، آنوقت است که کنترل افکارتان دیگر کار سختی نخواهد بود.»
این درحالی است که شناخت چالشها و برنامه ریزی برای رویارویی با آنها نقش مهمی در مسیر رسیدن به هدف دارد؛ اما باور به قانون جذب جایی برای شناسایی و مبارزه سازنده با چالشها باقی نمیگذارد
.
❌ در قانون جذب جایی برای همدلی وجود ندارد
براساس قانون جذب شرکت در فعالیتهایی همچون خیریه و کمک به دیگران بار منفی دارد و باعث جذب بیشتر بار منفی و فقر میشود. والاس واتِلز، از بنیانگذاران قانون جذب میگوید:
«از فقر حرف نزنید، درموردش کنکاش نکنید و خودتان را درگیرش نسازید. وقتتان را صرف امور خیریه یا جنبشهای خیر نکنید. همه این کارها فقط فلاکتی را که سعی به از بین بردنش دارند تداوم میبخشند. تمام توجهتان را به ثروتمندان معطوف کنید و فقر را نادیده بگیرید.»
راندا بِرن در کتاب راز میگوید:
«اگر کسی را دیدید که اضافهوزن داشت، نگاهش نکنید! اگر به بیماریها فکر کنید یا درموردشان حرف بزنید، خودتان هم بیمار خواهید شد. به هرچه فکر کنید یا خودتان را در معرضش قرار دهید، چه خوب چه بد، همان چیز برای خودتان پیش خواهد آمد.»
بنابراین اگر به قانون جذب باور داشته باشید، باید از مشاغل مربوط به حوزههای کمکرسانی یا سلامتی از قبیل پزشکی، پرستاری، خدمات بیمارستانی، روانشناسی، افسری نیروی انتظامی، پیراپزشکی و بسیاری شغلهای دیگر اجتناب کنید!
از فعالیت در مشاغلی که نیازمند به دیدن فقرا و مراوده با آنها دارند، بپرهیزید و با این اوصاف حسابدار، کارگذار وام مسکن، بانکدار یا وکیل نشوید. در حالی که مطالعات متعدد نشان دادهاند شرکت در کارهای خیر، همدلی و شرکت در فعالیتهای داوطلبانه برای هر دو طرف، هم انجامدهنده کار خیر و هم دریافتکننده آن، منفعت دارد. (از جمله این تحقیق)
❌ در قانون جذب همیشه خودمان مقصریم
در قانون جذب بهعنوان قانونی جهانی و بینقص هر چیز مثبتی همیشه باید چیزهای مثبت بیشتری را به خود جذب کند؛ بنابراین هرکسی خودش کاملاً مسئول اهدافی است که برایش محقق نشدهاند و اصلاً هم اهمیتی ندارد که آن اهداف محققنشده چقدر غیرواقعی بودند. بهعبارتی براساس قانون جذب ما نهتنها افکار و اعمال خودمان بلکه افکار و اعمال اطرافیانمان و حتی طبیعت را نیز تحت کنترل داریم؛ اما در واقعیت چنین چیزی نیست!
قانون جذب ادعا میکند که اگر هر چیز بدی برایتان اتفاق افتاد، تنها دلیلش این است که خودتان به افکار بد فکر کردهاید. مثلاً اگر تصادف کردید، صددرصد تقصیر خودتان است. یا اگر به سرطان سینه مبتلا شدید، باز هم صددرصد تقصیر خودتان است و اصلاً هم ربطی به ژنتیک ندارد. اگر قربانی تجاوز و سوءِاستفاده شدید، باز صددرصد خودتان مقصرید. کودکان قربانی حملات تروریستی، کودکان بیمار، قربانیان بلایای طبیعی، هولوکاست و هر مصیبت دیگری از تقصیر خود فرد مصیبتزده ناشی میشود. همه ته قلبمان میدانیم که چنین طرز فکری مسخره است؛ اما همینها اساس قانون جذب را تشکیل میدهند که میگوید هیچکس هرگز چیزی را که در فکرش نباشد جذب نخواهد کرد؛ یعنی هر اتفاق بدی که میافتد خودمان مقصریم.
برایناساس اگر به قانون جذب باور داشته باشید، نباید برای مثلاً مبتلایان به سرطان یا کودکانی که در سختی و فقر زندگی میکنند متأسف باشید، چراکه مسبب وضعیتشان کسی جز خودشان نیست. بهنظرتان علت چاقی چیست؟ اگر به قانون جذب باشد، علتش نه متابولیسم پایین بلکه فکرکردن به چاقی است.
باب پراکتور، از مروجان مشهور قانون جذب، میگوید:
«بیماری نمیتواند در بدن فردی که در وضعیت عاطفی سالمی باشد زیست کند.»
جیمز آلن، دیگر مروج قانون جذب هم میگوید:
«افکار و اعمال خوب هرگز نمیتوانند نتایج بد در پی داشته باشند. افکار و اعمال بد هم هرگز نمیتوانند نتایج خوب در پی داشته باشند. رنج و عذاب همیشه اثر فکر غلط در بعضی جهات است.»
❌ در قانون جذب کمال هر چیزی دستیافتنی است
در قانون جذب گفته میشود که هیچ هدفی اگر بتوانید به آن فکر کنید خیلی بزرگ نیست و چیزی بهاسم اهداف غیرواقعی وجود ندارد. در کتاب راز میخوانیم که میتوان به ایدهآلهایی همچون سلامتی کامل و جوانی ابدی فکر کرد و این افکار را با فکرکردن مداوم به کمال مطلوب در واقعیت محقق کرد. ما میدانیم که زندگی بیعیبونقص نیست. زندگی میتواند برایمان تجربیات بزرگی داشته باشد اما هیچ وقت کامل نیست!
❌ قانون جذب دارای اثر پلاسیبو یا همان تأثیرات تلقینی است
پلاسیبو به موادی غیرفعال و بیاثر گفته میشود که اثر مثبتی را به آنها نسبت داده باشند. هرچه بیشتر به خودتان بگویید که چیزی اثرگذار خواهد بود، متقابلاً شانس بیشتری هم برای دریافت نتیجه مثبت نصیبتان خواهد شد. برخی از پیروان سرسخت قانون جذب معتقدند که چون ذهن انسان ابزار قدرتمندی است، ما حتی میتوانیم ضربان قلب و فشار خونمان را از طریق تجسم افزایش یا کاهش دهیم؛ اما قانون جذب برای عموم مردم بیشتر درمورد چیزهای پیشپاافتادهای که برایش تابلوی آرزوها ندارند، مثل پیداکردن پول در خیابان یا شنیدن خبری از یک دوست گمشده، جواب میدهد. بهنظرتان قانون جذب بیشتر از شکستن استخوان جناق برایتان شانس خواهد آورد؟ اگر امتحانش کنید، میبینید که هرگز!
یادمان باشد، افکار مثبت باعث افزایش انگیزه و تلاش بیشتر برای رسیدن به اهدافمان میشود، اما به هیچ وجه از مغز ما به جایی ساطع نشده و موفقیت یا شکست خوردن ما را تضمین نمیکنند. ما هیچ کنترلی روی جهان و کیهان نداریم و جهان همانگونه که برای بیش از 13 میلیارد سال بدون نیاز به نظارت و دخالت ما انسانها و بی تفاوت به پیدایش حیات، انقراضهای بزرگ، مرگها، تولدها، جنگها، انقلابها، سیاستمداران، مبلغان و دانشمندان وجود داشته، بعد از ما هم وجود خواهد داشت و به مسیر خود، «با ما» یا «بدون ما» ادامه خواهد داد…!
نویسندگان این مقاله:👇