گفت و گو با سایت روش تدریس: تمرین فن بیان در روش تدریس

سرفصل های مهم این مقاله

گفت و گو با سایت روش تدریس: تمرین فن بیان در روش تدریس

تمرین فن بیان در روش تدریس ، چندی پیش گفت و گویی با محمد حافظی نژاد مدیر وبسایت روش تدریس در مورد فن بیان در روش تدریس داشتم که به صورت یک فایل صوتی حدوداً 200 دقیقه ای در آمد.

در این گفت و گو کمی انتقاد از سیستم آموزشی کشور داشتم و در انتها راهکاریی ساده برای بهبود فن بیان و یک دام بزرگ در فن بیان بیان شد که امیدوارم از آن لذت ببرید:

 

  برای دانلود اینجا کلیک کنید 

 

متن گفت و گو با سایت روش تدریس

مخاطبین سایت روش تدریس سلام
محمد حافظی‌نژاد هستم، مدیر وب‌سایت روش تدریس
در خدمت جناب آقای بهرام‌پور هستیم، مدیر باشگاه سخنرانی برج میلاد، نویسنده‌ی شش جلد کتاب که از کتاب جعبه ابزارر سخنرانی ایشان من واقعاً خوشم می‌آید.
بهرام‌پور: مرسی
حافظی نژاد: ایشان
بهرام‌پور: می‌خواهید تا انتها همینطور بخوانید…
حافظی نژاد: ممنون از تواضعتان. اجازه می‌دهید بیشتر توضیح بدهم؟
بهرام‌پور: نه فکر کنم که برای چیز دیگری اینجا هسنیم و بریم سراغ اصل مطلب که یک راست
حافظی نژاد: ممنون از تواضعت پیام جان. یک سلامی می‌توانید داشته باشید…
بهرام‌پور: من سلام دارم خدمت اعضا عزیز سایت روش تدریس. خیلی خوشحالم که دارم با معلم‌هایی صحبت می‌کنم که برای آنهاا مهم است اینکه رشد بکنند، یاد بگیرند.
البته لزوماً معلم‌ها نیستند مخاطبین سایتتان و تمام کسانی که خلاصه با یادگیری سر و کار دارند به آنها سلام عرض می‌کنم وو خیلی خوشحالم که با هم صحبت می‌کنیم.
حافظی نژاد: قبل از هر چیز باید خدمت شما بزرگواران عرض کنم که منمدتی افتخار همکاری با آقای بهرام‌پور در مجموعه‌ی سخنرانیی و فن بیان را داشتم و اگر الان ایشان را پیام جان مخاطب قرار می‌دهم، خدای نکرده سوء تفاهم نشود.
خب، پیام جان بیشتر از هر کسی من می‌دانم که شما قبل از اینکه کتخصص فن‌بیان باشید در زمینه‌ی مسائل آموزشی واقعاً صاحبب نظر هستید و یکسری سوالاتی در این زمینه داشتم. اگر آمادگیش را دارید شروع کنیم
بهرام‌پور: نه من آمادگیش را ندارم…! در خدمتتان هستم

 

حافظی نژاد: ممنون از لطفت. پیام جان شما وضع کنونی آموزش و پرورش را چجوری می‌بینید؟
بهرام‌پور: این سوال‌های خیلی خوشگله که همه می‌پرسند. قطعاً همه‌ی ما می‌دانیم خوب نیست. چیزی که می‌خواهیم نیست.. یعنی بکسری اهدافی را برای آن داریم که به نظر من همان اهداف هم خیلی جای کار دارند و حتی به آن اهداف هم نمی‌رسیم.
یعنی اصلاً آن سیستم را بخواهیم حالا خیلی خیلی ساده یک مدل ساده‌ی سیستمی در نظر بگیریم، ورودی که می‌دهیم با خروجیی که می‌خواهیم یک پردازشی باید انجام شود که آن پردازش هیچ ربطی به آن خروجی مد نظر ندارد.
حافظی نژاد: خب بعد فکر می‌کنید که اگر با همین فرایند پیش بریم، سرانجام آموزش و پرورش چه خواهد شد؟

 

بهرام‌پور: ببین محمد، یک چیزی که دارد رخ می‌دهد و من را اذیت می‌کند بی‌اعتماد شدن بچه‌ها به آموزش هست

 

حافظی نژاد: و خانواده‌ها
بهرام‌پور: و خانواده‌ها. آره متشکرم. ببین آموزش یک چیز خیلی مقدسی هست. من همیشه این را گفتم، آموزش را نه فقط به عنوانن کار، نه فقط به عنوان حالا چیزی… فقط واقعاً به عنوان یک عشق می‌شود دید
حاظی نژاد: آهان
بهرام‌پور: چون آموزش مایه رشد آدم هست
حافظی نژاد: درسته
بهرام‌پور: درغیر این صورت … حالا نمی‌خواهم بگویم لزوماً آموزش، آموزشی که سر کلاس باشه، نه، آموزش می‌تواند آموزشی باشدد که شما یاد بگیرید از یک چیزی، از یک اتفاقی، تجربه‌ای کسب کنید. همان هم آموزش هست.
ولی دانشگاه، مدرسه یک فضایی را ایجاد کردند که افراد حالا چه خانواده‌ها چه بچه‌ها به آموزش سِر شده بدنشان یعنی حسس می‌کنند که نه دیگه با این آموزش نمی‌شود.
خیلی اوقات ایمیل می‌گیرم، مخصوصاً ایمیل‌های می‌زنم که چقدر آموزش مهم هست، آموزش ببینید، تازه من آموزش آزاد را دارم ارائهه می‌کنم فعلاً و آموزش رسمی نیست.
حافظی نژاد: درسته
بهرام‌پور: خیلی‌ها می‌گویند که نه ما سالیان سال در دانشگاه درس خواندیم و آموزش‌هایم به هیچ دردی نخورد. درصورتیکه نمی‌دانندد این واقعاً آموزش نیست. خب یک اتفاق خیلی تلخ اگر بخواهم بگویم، خب شاید این اوج خیلی‌ها باشد این حالت، دوستان دانشگاه تهران دوستانی که فکر می‌کنم رشته‌ی MBA بودند از من دعوت کردند که بیایم و برای آنها صحبت بکنم. خب یکسری دانشجوی جوان بودند و از من دعوت کردند. خب دانشگاه تهران رشته‌ی MBA خب حالا فکر می‌کنم عنوان دیگری داشت یعنی مدیریت بازرگانی بود نمی‌دانم به چه صورت بود.
اما از من دعوت کردند بیایم و برای آنها صحبت بکنم راجع به سخنرانی.
خب خیلی ناراحت شدم اول که آمدم دیدم که اینها هیچ چیزی از بازاریابی نمی‌دانند، هیچ چیزی از فروش نمی‌دانند، یعنی نمی‌دانندد می‌خواهند چه کاری بکنند.

 

دوره غیر حضوری سخنرانی و فن بیان را از دست ندهید

یک اتفاق خیلی عجیبی که رخ داد از آنها خواستم که فرض کنید فارغ التحصیل شدید و سه سال هم گذشت، درآمدهایتان را بگوییدد روی برد من بنویسم. به عدد خنده دار هفتصد هزار تومان رسیدیم که
حافظی نژاد: وای
بهرام‌پور: یعنی ببینید این آموزش نتوانسته کاری بکند. اصلاً دیدی نداشتند که این هفتصد هزار تومان را خیلی‌ها می‌توانند داشتهه باشند.
حافظی نژاد: درسته
بهرام‌پور: یعنی به نظر من، طولانی شد حرفم… به نظر من این اتفاق باعث بی‌اعتمادی به آموزش می‌شود یعنی می‌ایند درسس می‌خوانند می‌بینند آن شرایطی که می‌خواستند نیست و آموزش به دردشان نمی‌خورد و دیگر کلاً آموزش را می‌گذارند کنار. به معنی واقعی کلمه فارغ التحصیل می‌شوند.
حافظی نژاد: دقیقاً و سوالی هست که خب خیلی از مخاطبین سایت هم از من می‌پرسند که می‌گویند دانش‌آموزان رسماً اعلامم می‌کنند که آقا این که شما می‌گووید به چه درد ما می‌خورد؟ فکر کنم منظور شما هم همین بود که چیزی که الان دارد گفته می‌شود به درد نمی‌خورد عموماً
بهرام‌پور: ببین من همیشه باز حرفم همینه. من آموزش سخنرانی می‌دهم و حرف زدن
حافظی نژاد: درسته
بهرام‌پور: خب وقتی این آموزش را ارائه می‌کنم دارم مشکلی را رفع می‌کنم از افراد که یک مدیری می‌اید و دویست تا کارمند دارد وو نمی‌تواند خوب صحبت بکند. یک مدیری می‌آید یکی از…دیروز من دقیقاً پیششان بودم ده هزار نفر به صورت مستقیم و غیرمستقیم پرسنل داشتند، یکی از بزرگترین سرمایه‌داران کشورمان بودند و خب در صحبت کردن مشکل دارند. ایشان شانزده سال در نظام آموزشی ما خواندن و نوشتن را تمرین کرده‌اند و دقیقه‌ای در این نظام آموزشی راجع به حرف زدن گفته نشد.
نه اینکه بگویم من حالا کارم آموزش سخنرانی هست حالا راجع به این صحبت می‌کنم. خیلی چیزهای دیگر.

 

اعتماد به نفس، هدف گذاری، شما ببینید کدام یکی از دانشجوها هدف دارند، کدام یکی از دانش‌آموزان الان هدف دارند برایی زندگیشان.
حافظی نژاد: درسته
بهرام‌پور: خودمانیم جمع خودمانی هست بین معلم‌هاست. همین الان اساتید عزیزی که گوش می‌کنند به این صحبت خودشان چندد نفر هستند که اهدافشان را نوشتند روی کاغذ. می‌‌دانید یعنی حس می‌کنم که چیزهای خیلی خیلی مهمتری از ععد اتمی، چیزهای خیلی خیلی مهمتری از پایه و نما و… یا اینکه آق قویلوها وقره قویلوها برای کدام قوم بودند
حافظی‌نژاد: همیشه در تلفظش مشکل داشتم
بهرام‌پور: آره هنوز هم نمی‌دانم درست می‌گویم یا نه.
حافظی‌نژاد: عذر می‌خواهم از دبیرهای تاریخ!
بهرام‌پور: دبیرهای عزیز تاریخ حتماَ این نکته را متذکر شوند به من درست دارم می‌گویم یا نه؟ و خب من نمی‌دانم الان که در تهرانن هستم اطراف من چه جاهایی وجود دارد. من حالا آق قویلوها و قره قویلوها را حالا فرض کن حفظ کردم، امتحان هم دادم بیست شدم، بعدش چی می‌شود؟
یعنی خود معلم‌ها هم شاید واقعاً با این نتوانند پاسخگو باشند چون به هرحال آنها هم ناچار هستند آن را اجرا بکنند. یعنی وقتیی بچه‌ها می‌پرسند کاملاً حق دارند و حداقل کاری که می‌توانیم بکنیم به نظر من
حافظی نژاد: درسته
بهرام‌پور: به عنوان یک معلم این هست که این کنجکاوی و این سوال را نکشیم. خیلی از معلم‌ها می‌خواهند خودشان را راحت کنند،، می‌گویند این چه سوالیه! یا یک جوری جواب می‌دهند به هر طریقی که آن بچه دیگه جرأت نکند دوباره بپرسد.
حافظی نژاد: درسته

 

بهرام‌پور: خب وقتی جرأت نکند دوباره بپرسد دیگر آن بدبینی در دلش می‌ماند. هیچوقت نمی‌تواند بروز بدهد.
من ممنونم واقعاً از یکی از معلم‌های دبیرستانم. دقیقاً وقتی پرسیدم اینها را چرا یاد دارید می‌دهید به هیچ دردی نمی‌خورد، گفتشش که آره واقعاً چیزهای خیلی مهمتری هست اما الان چاره‌ی دیگری نداریم در این شرایط باید سعی کنیم بیرون مدرسه چیزهای مهم را یاد بگیریم. خب واقعاً از ایشان ممنونم. وقتی این حرف را زد، خب جرأت می‌خواهد واقعاً هر معلمی نمی‌تواند
حافظی نژاد: دقبقاً
بهرام‌پور: چون بعد ممکن است خیلی تبعات داشته باشد برای او. ولی خب وقتی به دید یک مسئولیت بزرگ نگاه کند که آینده‌ی یکک بچه را دارد یک جورهایی ترسیم می‌کند با کارهایش آنوقت شاید جرأت لازم باشد یک زمانهایی.
حافظی نژاد: خب ممنون از لطفت پیام جان خیلی خوب بود استفاده کردیم. حالا برویم سراغ اینکه به هرحال با توجه به این شرایط باا توجه به این شرایط آموزش و پرورش ولی سایت ما سایت روش تدریس هست
بهرام‌پور: بله
حافظی‌نژاد: و دوست داریم کارمان را خیلی خوب انجام دهیم چه به عنوان معلمی که حالا در سیستم آموزش و پرورش هستیم وو چه کسانی که به هر دلیلی با تدریس سر و کار دارند. خب و چیزی که خیلی مسلمه این هست که فن‌بیان در تدریس فوق‌العاده تأثیر دارد. در این زمینه هم اگر توضیحی بدهید ممنون می‌شوم.
بهرام‌پور: ببین به نظر من بزرگترین آفت معلم‌ها این هست که حس می‌کنند بیانشان خوب هست
حافظی نژاد: درسته
یک تحقیقی بود اگر اشتباه نکنم دانشگاه استنفورد انجام داده بود، باز ععدش را مطمئن نیستم باید نگاه بکنم ولی فکر می‌کنم 87%% اساتید آن دانشگاه 82%
حافظی نژاد: 86%
بهرام‌پور: 86% حالا حدود… شما بگو 70%
حافظی نژاد: دیدم حساسید گفتم کمک کنم

 

بهرام‌پور: 86% اساتید دانشگاه استنفورد می‌گویند که ما جزء 20% اساتید برتر هستیم. توهم برتری خیلی وحشتناکه! و دقیقاً آنهایی که خیلی ضعیف‌تر هستند در تخمین جایگاه‌هشان فاجعه عمل می‌کنند.

 

حافظی نژاد: فکر می‌کنم این کسانی که توهم برتری را دارند جلوی آموزش خودشان را می‌گیرند درسته؟
بهرام‌پور: دقیقاً همین هست. وقتی شما می‌گویید من می‌دانم دیگر هیچ انگیزه‌ای ندارید یاد بگیرید و ببینید خیلی پیش می‌آید یکک کلاسی را شرکت می‌کنم یا یک کارگاهی را می‌روم و می‌دانم محتوایش واقعاً تکراری هست ولی اگر با این دید برویم که خب محتوایش تکراری هست هیچ چیزی یاد نمی‌گیرم. ولی به هرحال امکان ندارد شما یک جایی باشید و بخواهید یاد بگیرید و چیزی یاد نگیرید.
یعنی اینکه یک کتابی که ده بار خوانده‌اید بار یازدهم هم بخوانید باز مطلب جدیدی یاد می‌گیرید چه برسد به اینکه یک معلمی باشد وو یک حرفی را بزند. ولی برخی فکر می‌کنند آموزش یک چیز در حقیقت خاصی هست و باید همه چیز جدید باشد.
فن‌بیان هم همین هست. خیلی‌ها فکر می‌کنند که خب ما بیانمان خوب هست پس دیگر نمی‌خواهد ارتقا بدهیم.
نمی‌دانم چه طوری می‌توانیم این را به خودمان بگوییم ولی خب به عنوان کسی که کارم این هست روزی چهار ساعت برای یادگیریمم دارم وقت می‌گذارم . باز هم حس می‌کنم خیلی خیلی ضعیف هستم و باید رشد بکنم. حالا ضعیف هستم را دارم الکی می‌گویم، ادا در‌می‌آورم
حافظی‌نژاد: شکسته نفسی می‌کنید
بهرام‌پور: همان ادا درمی‌آورم ترجمه‌ی من هست. ولی باز هم حس می‌کنم که خیلی جای کار دارد خیلی می‌توانم رشد بکنم،، همیشه این را گفتم هر بار مثلاً سخنرانی‌های چهارماه پیش را نگاه می‌کنم خودم خوشم نمی‌آید و می‌گویم که الان خیلی بهترم.
ولی متأسفانه معلم‌ها اینطور نیستند. یعنی یک مدلی را دارند از سی سالگی دیگر می‌گذارند در حالت اتوماتیک تا …
حافظی نژاد: البته خب همه‌ی معلم‌ها اینطور نیستند
بهرام‌پور: صد در صد. خب ببین کسی که الان دارد به این فایل گوش می‌دهد قطعاً توی این دسته نیست.
حافظی نژاد: دقیقاً

 

بهرام‌پور: چون اگر کسی باشد که با این دیدگاه باشد، قطعاً حوصله ندارد دانلود بکند و کارهای دیگر را انجام بدهد. نه مطمئناًً مخاطبین ما اینها نیستند. داریم یک شرایط کلی را توضیح می‌دهیم.
اصلی‌ترین آفت آموزش بیان همین موضوع هست که فکر می‌کنیم خیلی خوبیم دیگر. اصلاً لازم نیست هیچ چیزی یاد بگیریم. در اینن عالی هستیم برویم سراغ چیزهای دیگر. این به نظر من بزرگترین آفت هست.
حافظی نژاد: خب حالا اگر خواسته باشیم به عنوان یک شاه کلید، یک نکته‌ای که در فن‌بیان خیلی موثر هست خیلی کوتاه بگویید، چهه می‌گویید پیام جان؟
بهرام‌پور: تکنیک فن‌بیان یا اینکه از کجا بفهمیم خوبیم یا نه؟
حافظی نژاد: خودت کدام را دوست داری بگویی؟ می‌خواهی هر دو را بگو ولی کوتاه
بهرام‌پور: حتماً
حافظی نژاد: مرسی
بهرام‌پور: ببین من خودم یک ملاک شخصی گذاشتم برای بیانم. اینکه بنشینم سخنرانی خودم را ببینم حوصله‌ام سر نرود.
حافظی نژاد: آفرین
بهرام‌پور: خیلی ملاک سختی بود. البته لزوماً این را توصیه نمی‌کنم. اگر خود شیفته هستید این را توصیه نمی کنم!!!
حافظی نژاد: و به مادرتان هم نشان ندهید!
بهرام‌پور: آره…صد در صد هست. این نکته‌ی خیلی مهمی‌ هست.
و مورد بعدی ملاکی که بخواهم در نظر بگیرم خیلی راحت اگر بتوانیم فضایی را ایجاد کنیم، حداقل آخر سال اگر خیلی می‌تذسیم،، بچه‌ها نظرشان را بگویند. نوع بیانمان را
حافظی نژاد: بسیار عالی
بهرام‌پور: یا مثلاً بپرسیم بگوییم که بهترین بیان را چه کسی دارد در مدرسه، در کلاس یا … اگر ما را گفتند خب اتفاق خوبیه، بهه شرطی که مثبت ندهیم به آنها دیگر واقعیت را بگویند!! اما اگر کسی دیگر را گفتند باید بررسی کنیم ببینیم تفاوت ما در چه چیزی هست. این به نظر من گزینه ی خوبی برای ملاک هست.
حافظی نژاد: برای ملاک و اما نکته برای فن‌بیان

 

مقاله روش های تقویت حافظه و هوش را از دست ندهید

بهرام‌پور: فن‌بیان! یک مشکل خیلی بزرگ برای معلم‌ها، که همیشه تجربه‌اش را سالیان و سالیان داریم، متخصص هستیم و خیلی بهه نظر من، واژه‌ای که بخواهم استفاده کنم خیلی سخت هست، اینجا خیلی حواسم هست که واژه‌های سنگینی استفاده نکنم. ولی واقعاً بزرگترین خیانت هست در حق بچه‌ها.
معلم‌هایی که بی‌انرژی صحبت می‌کنند، از آن اول می‌آمدند خیلی بی‌حال، یک صدای این شکلی صحبت می‌کردند و برای ما همم لالایی بود که می‌خوابیدیم و نسبت به آموزش بی‌انگیزه می‌شدیم.
بعد یک معلم می‌آمد با عشق و شور و علاقه، آن هیجانش را منتقل می‌کرد، به نظر من این خیلی مهمه که بتوانیم هیجان را منتقلل کنیم. حالا انتقال هیجان خودش تقریباً 10-12 تا تمرین دارد.
حافظی نژاد: درسته
بهرام‌پور: که چطوری انجام بدهیم. شاید بخواهم ساده‌ترین تمرینش را بگویم این هستش که برای ظاهر خودمان، برویم جلوی آینه وو بارها اجرا بکنیم، تمرین بکنیم.
برای صدایمان، سعی کنیم لب‌هایمان را درست باز و بسته کنیم
حافظی نژاد: بسیار عالی
بهرام‌پور: من الان دارم لبم را کم باز و بسته می‌کنم
حافظی نژاد: درسته
بهرام‌پور: با همان حجم صدا، صایم خیلی خواب‌آور می‌شود…
اما الان دارم لبم را زیاد باز و بسته می‌کنم، انرژیم ناخودآگاه منتقل می‌شود.
به نظر من اگر در این فرصت کوتاه بخواهم 2 تا نکته بگویم یکی جلوی آینه رفتن هست و یکی هم تمرین کنیم، تلاش کنیم لبمانن بیشتر باز و بسته شود همانطور که خواننده‌ها، بازیگرها، گوینده‌ها و تمام کسانی که صدایشان خوب هست لبشان را خوب استفاده می‌کنند، زیاد باز و بسته می‌شود.

 

احتمالاً 30 اصل مهم در آموزش و تدریس و سخنرانی برای بزرگسالان هم احتمالاً بدردتان می خورد

حافظی نژاد: خب ممنونم از لطفتان آقا پیام و یک توصیه دیگر هم من دارم برای اینکه فن‌بیانتان خوب شود الان زمانیکه جناب‌آقایی بهرام‌پور صحبت می‌کردند خب خیلی خوب از صدایشان استفاده می‌کردند، همین فایل را یکبار دیگر گوش بدهید خودش یک فایل صوتی آموزشی هست که ما اصلاً چطوری بتوانیم خوب صحبت کنیم و مخاطبمان خسته نشود.
خب خیلی متشکرم از لطفتان پیام جان. افتخار دادید که مهمان سایت روش تدریس بودید و مخاطبین سایت روش تدریس توانستند ازز علم شما استفاده کنند. با امید آرزوی موفقیت اگر به عنوان آخرین صحبت چیزی هست ما در خدمت شما هستیم.
بهرام‌پور: مرسی، من یک کمی می‌خواهم صحبت کنم چون خودت می‌دانی خیلی دوست دارم محمدجان بحث آموزش و پرورش را وو تعلیم و تربیت را. رشته‌ام همین هست علاقه‌ام همین هست منتها حالا فعلاً بروز کارم بحث سخنرانی هست.
در یک دبیرستانی درس می‌دادم و خب یک ترم ادای آدم‌های خوب را درآوردم و خب به نسبت کلاس متفاوتی بود، خوب بود، خیلیی موعظه، پند و …. روز آخر خیلی مصر بودم که برویم بیرون و بازی کنیم. رفتیم با بچه های دبیرستانی و گوجه بازی کردیم. والیبال بازی کردیم و هر کسی اشتباه بازی می‌کرد می‌نشست وسط و خلاصه دیگه طوری می‌کوبیدیم با توپ به او که دیگه بلند نشه از جایش!!!

خب بچه‌ها تجربه‌ی این بازی را با معلم‌های دیگر داشتند، هیچ معلمی حاضر نمی‌شد بنشیند پایین. وقتی می‌باخت می‌رفت بیرون یا با دیکتاتوری تمام می‌ایستاد.
اما خیلی جالب بود، همه دست به یکی کرده بودند که من را بنشانند و توپ را تمام سمت من می‌انداختند تا بالاخره باختم. تا باختمم رفتم نشستم. خب برای من خیلی عادی بود.

 

خیلی جالب بود یک لحظه یک سکوت عجیبی حکمفرما شد در بازی و حس کردم که بچه‌ها برایشان عجیب هست که من به عنوان یک معلم دارم مثلاً متفاوت نمی‌بینم خودم را

 

عدالت، عدالت است. بازی، بازی هست. قانون، قانون هست و خیلی جالب بود در طول بازی دیدم احترامی که دارند می‌گذارند، احساساتشان، نوع نگاهشان…همه چی عوض شده بود. حس عجیبی بود و خب ناراحت کننده بود که چرا بچه‌ها این حس را تا حالا ندیده‌اند.
به عنوان حرف آخر می‌خواهم بگویم باید رفتارمان و عملمان خیلی مهم باشد. ببین کاری که تو می‌کنی، من دیدم چطوری با بچه‌هاا کار می‌کنی، دانش‌آموزان 6 سال 7سال پیش زنگ می‌زنند و می‌گویند آقا ما ازدواج کردیم آقا ما…
بعد از شش سال هفت سال زنگ زدن خیلی معنی دارد. یعنی واقعاً وقتی این حس را دارند به شما و دوستت دارند فرق می‌کند تاا اینکه نمره‌ را گرفتند ودیگر تمام.
واقعاً این احساس مسئولیت را داشته باشیم خیلی قشنگ می‌شود تدریس ما و خیلی صحبت کردم!
حافظی نژاد: خب ممنون پیام جان. امیدوارم که موفق هستی، موفق‌تر باشی. و از همه‌ی شما مخاطبین سایت روش دریس همم ممنونم که به این مصاحبه با جناب آقای بهرام‌پور گوش دادید.
موفق و پیروز باشید. خدانگهدار شما
بهرام‌پور: متشکرم منم از شما تشکر می‌کنم و امیدوارم موفق‌تر از همیشه باشی. از دوستانی هم که صحبت ما را گوش کردندد بینهایت متشکرم و خدانگهدار.

نویسنده: تیم نویسندگان بیشتر از یک

نویسنده: تیم نویسندگان بیشتر از یک

امتیاز (4/5)
4/5
به اشتراک بگذاریم
دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا