هنر داستان گویی در سخنرانی | چگونه در سخنرانی، داستان سرایی کنیم؟

سرفصل های مهم این مقاله

این روزها لبریز از اطلاعات هستیم و نمی‌توانیم همه چیز را به یاد بیاوریم. اما داستان ها خوب در یادمان می ماند. تمام ما از کودکی عاشق داستان بوده ایم. اما این را متاسفانه از یاد برده ایم که داستان گویی در سخنرانی چقدر مهم است. احتمالاً فکر می کنیم شاید سخنرانی، زیاد برای یک سخنرانی کاملاً جدی و رسمی کار خوبی نباشد!

هنر داستان گویی در سخنرانی برای همین است که اهمیت پیدا می کند. یکی از ابزارهای بسیار قدرتمند هر سخنران، استفاده از فن داستان گویی است.

 

داستان‌سرایی موثر، کلید به یاد ماندن در یاد مخاطبنتان است. گفتن داستان به سخنرانی جذابیت ویژه‌ای می‌بخشد.در این مقاله، بر روی تعدادی روش تمرکز می‌کنیم تا داستان‌سرایی تان را بهتر کنیم.

داستان ها راه خوبی برای انتقال احساسات هستند | هنر داستان گویی در سخنرانی

 

چرا داستان گویی در سخنرانی مهم و تاثیرگذار است؟

اگر در یک سخنرانی شرکت کنید و بخواهید بعداً برای کسی تعریفش کنید، به احتمال خیلی زیاد، اول داستان ها و خاطراتش را برای او تعریف می کنید. چون بیشتر در یادتان مانده است.

یکی از مهم ترین دلایل داستان گویی در سخنرانی این است که با تعریف یک داستان، مخاطب را مجبور می کنیم تصویر سازی کند. به این ترتیب احتمال اینکه مطالب ما را به یادش بسپارد بیشتر می شود.

مغز انسان برای این طراحی نشده است که فهرست ها یا تیترها را به خاطر بسپارد. وقتی سه، چهار مورد را به آنها گفتید، چیز پنجم ششم را دیگر نمیتوانند به خاطر بسپارند؛ اما اگر این ها را در قالب داستان به مخاطب بگویید، حتماً در یادش خواهند ماند. یادتان باشد: مغز ما توانایی تصویرسازی دارد و علاقه دارد همه چیز را به صورت تصویری به خاطر بسپارد.

داستان حسن کچل

 

همیشه در طول تاریخ مهم ترین موضوعات و مفاهیم (چه دینی و چه غیردینی) در قالب داستان به مخاطب ارائه شده است.

قرآن و کتاب های دیگر مقدس را ببینید. سرشار از داستان هستند. سخنرانان بزرگ را ببینید. محال است در طول سخنرانی های خود دستکم یک داستان تعریف نکنند. بعضی وقت ها داستان شخصی و گاهی هم داستان های غیرشخصی که برای سخنرانی آماده کرده اند.

 

داستان گویی در سخنرانی - پیام بهرام پور - بیشتر از یک نفر

 

داستانی که در سخنرانی می گوییم، باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟

 بسیاری از ما اصول داستان گویی در سخنرانی را نمی‌دانیم. به نظر شما داستان ها چه ویژگی های باید داشته باشند؟

 

ویژگی اول: سادگی!

این جمله را چقدر قبول دارید؟ «زیبایی در سادگی است.»

داستان های ساده هیچگاه قدیمی و از مد افتاده نمی شوند. داستانی که برای مخاطب تعریف می کنید، باید تا حد امکان ساده باشد تا به خوبی در یادشان بماند. اگر داستان پیچیده باشد، آنها برای تعریف کردن آن دچار مشکل خواهند شد و جزئیاتش از یادشان خواهد رفت. بهترین داستان هایی که در دبستان و راهنمایی خوانده ایم  و همیشه یادمان مانده، داستان هایی سر راست و ساده بوده اند که حداکثر دو مفهوم در خود داشته اند. چوپان دروغگو، تصمیم کبری و دهفان فداکار را که یادتان نرفته است؟ اضافه کردن جزئیاتی که ضروری نیست، باعث گم شدن پیام اصلی شما در لابه لای داستان می شود.

گوته نویسنده مشهور آلمانی در جایی گفته است: «یکی از بزرگترین اشتباهات در داستان گویی تعریف کردن مشتی جزئیات غیرضروری است.»

مثلاً وقتی میخواهید خاطره ای شخصی برای مخاطب خودتان بگویید، لزومی ندارد در مورد جزئی ترین مسائلی که هیچ ربطی به داستان ندارد، مثل مدل کفش یا تاریخ دقیق این اتفاق صحبت کنید.

فقط سوتفاهم نشود! همراه کردن مخاطب با جزئیات به جا و به موقعی مثل توصیف صحنه اتفاق، احساسات و حا و هوایی که در آن خاطره یا داستان دارید، با وجود اینکه شاید آنقدرها هم جذاب نباشد، اما می‌تواند شنوندگان شما را غرق در ماجرا کند و پیام اصلی را به آنها برساند.

 

چطور در سخنرانی داستان تعریف کنیم؟

 

ویژگی دوم: جذابیت

یکی از عناصر داستان گویی در سخنرانی جذابیت است. داستان در عین سادگی باید جذاب باشد.

از قصه های معروف که هم ساده است و هم جذاب، داستان یوسف پیامبر است. هیچ پیچیدگی ای در این داستان مشاهده نمی شود. در عین حال بسیار جذاب  است.

اگر سخنران باشید می توانید با زبان طنز، خاطرات شخصی تان را کمی آب و تاب داده و به صورتی جذاب برای مخاطبین تعریف کنید.

فرض کنید که موضوع در مورد یک سفر به شمال کشور است و شما به عنوان سخنران داستانی مشابه این داستان را بگویید:

ما در فلان تاریخ به شما رفتیم، سه روز در آنجا بودیم و برگشتیم!

این داستان واقعاً باعث می‌شوند که مخاطبان تماماً به شما گوش ندهند! چون اصلاً داستان جالبی نبود.

باید سعی کنید داستان را به گونه‌ای طراحی کنید که برای دیگران جالب باشد.

 

داستان-گویی-در-سخنرانی

 

ویژگی سوم: یک حادثه محوری داشته باشد

داستان باید یک حادثه محوری داشته باشد. در حقیقت این کانون داستان است که به یاد مخاطب می ماند. حادثه مرکزی در داستان یکی است ولی تعداد صحنه ها و حوادث فرعی دیگر، می تواند تا 2 و 3 حادثه برسد.

 

این مقاله هم می تواند برای هر سخنران، مفید باشد:
ایجاد شرایط طنز در سخنرانی | مقاله جامع و ویدیویی

 

ویژگی چهارم: تازگی و زنده بودن

یک داستان تازه و زنده، باعث همذات پنداری بهتر مخاطبین می شود.

همچنین در داستان گویی در سخنرانی باید بتوانید  از تعبیرات و تشبیهاتی استفاده کنید که زنده و معاصر با زبان قصه باشد نه تعبیراتی که در گذشته استفاده می شده و امروزه به کار نمی رود. مثلاً از قرن ها قبل، روی زیبا به ماه آسمان تشبیه می شده و حال بر اثر استعمال مکرر تازگی خود را از دست داده و از آن روح، انرژی و بار عاطفی خالی شده است. بهتر است از تشبیهات بکر و تازه استفاده شود.

 

چگونه سخنران انگیزشی شویم؟ + 10 نکته مهم

 

داستان-گویی - هنر داستان گفتن در سخنرانی ها

 

ویژگی پنجم: ایجاز، مختصر و مفید بودن

داستان باید سریعاً مخاطب را به نقطه ای که میخواهد، برساند. داستان شما باید مختصر و مفید باشد. در عین سادگی و اختصار باید بتوانید کاری کنید که مخاطب به آن نقطه سفر کند. وقتی صحنه ها را توصیف می کنید، باید مختصر و مفید توصیف کنید. مثلاً در توصیف یک کلبه روستایی، کافی است کمی از آب و هوای آنجا بگویید و خانه و محله آن را توصیف کنید. دیگر در مورد تاریخچه روستان یا ویژگی های مردم آن لازم نیست چیزی بگویید. مگر اینکه به فهم بهتر داستان کمک کند.

 

روش های داستان تعریف کردن

 

ویژگی ششم: توصیفات دقیق و جذاب و کمک کننده به تصویرسازی

اختصار و سادگی به این معنا نیست که نمی توانید از «توصیف» استفاده کنید.

توصیف صحنه ها می تواند به تصویرسازی بهتر مخاطبین کمک کند. منظور از کوتاهی و سادگی این است که توصیفات غیرضروری را در داستان هایتان نیاورید.

 

در مورد داستان نویسی و داستان گویی، مقالات زیر هم خواندنشان خالی از آموزش (!) نیست:
داستان چیست و انواع داستان؟
شخصیت پردازی چیست؟

 

گام های داستان گویی در سخنرانی

 

گام اول داستان گویی در سخنرانی: ایده یابی یا موقعیت یابی

اگر مهارت داستان گویی تان خوب نیست، اول آن را خوب یاد بگیرید و تقویت کنید. ایده یابی یعنی اینکه در متن سخنرانی تان بگردید و ببینید کدام موضوعات است که می تواند تبدیل به یک داستان شود.

 

مثلاً نقطه ای از سخنرانی می خواهید در مورد عشق و مهربانی و تاثیر آن بر ذهن بگویید. خب! چه داستانی بهتر از لیلی و مجنون و یا رومئو و ژولیت؟ نیازی به گفتن نیست که داستان شما یک خط سیر داستانی باید داشته باشد و یه اندازه کافی جذاب باشد.

 

مثلاً محمدپیام بهرام پور در خلال یکی از سخنرانی هایش که در مورد خواستگاری بود، داستانی از خواستگاری خودش تعریف کرد. اینکه او در خواستگاری با چه چالش هایی روبرو شده بود و چگونه آن را مدیریت کرد. او خاطره شخصی اش را با چاشنی طنز همراه می کرد تا از یکنواختی و سرد بودن در بیاید.

 

گام دوم داستان گویی در سخنرانی: به مخاطبین یک پیام منتقل کنید

در آغاز هر تمرین داستان گویی باید بپرسید: «مخاطبین من چه کسانی هستند و چه پیامی میخواهم با آنها به اشتراک بگذارم؟»

هر تصمیمی که برای داستانتان می‌گیرید باید از این پرسش‌ها سرچشمه بگیرد. ساکس می‌گوید: سخنرانان باید از خود بپرسند «بذر اخلاقی که سعی دارم در ذهن مخاطبین خود بکارم چیست؟» و «من چگونه می‌توانم پیامم را در داستان بگنجانم؟»

 

مثلاً اگر میخواهید این پیام را منتقل کنید که «باور شکست در ذهن ما، باعث شکست می شود»، می توانید از داستان هایی مثل داستان میمون ها استفاده کنید که نشان دهید تفکر شماست، ما را شکست می دهد و اگر این باور را عوض نکنیم، هرگز به موفقیت نخواهیم رسید:

 

داستان گویی در سخنرانی

 

داستان چهار میمون

چهار میمون را در اتاقی قرار دادند. از سقف آن اتاق، خوشه ای موز آویزان بود.

یکی از میمون های گرسنه شروع به بالا رفتن از ستون کرد تا برای خوردن چیزی بدست آورد؛ اما به محض این که دستش را برای کندن موز بالا برد، ناگهان سیلی از آب سرد بر سر او ریخت. زوزه کشان و به سرعت از بالای ستون به پایین جست و دیگر برای سیر کردن خودش تلاش نکرد. این مساله برای همه میمون ها تکرار شد و همه آن ها بعد از چندین بار تلاش، تسلیم شدند.

سپس یکی از میمون ها را از اتاق بردند و میمون جدیدی را به جای او آوردند. به محض این که میمون تازه وارد شروع به بالا رفتن از ستون کرد، میمون های دیگر به زور او را گرفتند و از ستون پایین کشیدند.

بعد از چند بار تلاش برای بالا رفتن و هر بار مواجهه شدن با ممانعت سایر میمون ها، سر انجام این میمون نیز منصرف شد و دیگر سعی نکرد از ستون بالا رود.

محققان، میمون های گروه اصلی را یکی پس از دیگری، با میمون های جدید عوض کردند؛ اما میمون های گروه اصلی هر بار پیش از آن که میمون جدید به موز برسد، او را به پایین کشیدند. در آن هنگام اتاق پر شده بود از میمون هایی که هرگز آب سردی روی آن ها ریخته نشده بود. این گروه، بدون آن که علت آن را بدانند، دیگر برای بالا رفتن از ستون تلاش نمی کردند!

 

از این به بعد، هرگاه مخاطب شما به شکست و موفقیت فکر کرد، احتمالاً این داستان در گوشه ای از ذهنش ذخیره شده و در این زمان، آن را به یاد خواهد آورد.

حالا بعد از داستان، وقت آن است که پیامتان را به مخاطب انتقال دهید و بگویید:

با این داستان فهمیدیم که اگر حاضر باشید شکست را بپذیرید و از آن نکته ای بیاموزید، اگر مایل باشید که شکست را یک نعمت بدانید، می توانید قدرتمندترین نیروهای موفقیت را در خدمت بگیرید.

 

گام سوم داستان گویی در سخنرانی: دقیقا در جای درستش به کار ببرید

اینکه شما بیایید و در مورد این موضوع «باورهایمان چه نقشی در زندگی دارند» حرف بزنید و بعد داستانی عاشقانه تعریف کنید که هیچ ربطی به موضوع ندارد، تنها مخاطب را گیج می کند!

طنز در سخنرانی، (البته طوری که مخاطبان ما را به عنوان یک سخنران لوده و بی نمک نشناسند) به شدت مخاطبین را از حالت رخوت و سستی بیرون می آورد و آنها را سرحال می کند.

روی طنز در سخنرانی حتما کار کنید. در این باره به زودی مقاله ای برای شما حاضر خواهیم کرد.

 

گام چهارم داستان گویی در سخنرانی: داستانتان ویژگی های خاصی داشته باشد

ویژگی های داستان شما، باید خاص باشد.

مثلا:

1- داستان شما نباید آنقدر تکراری و نخ نما شده باشد که همه آن را از حفظ باشند. یا داستانی جدید برای مخاطب بگویید و یا داستان قبلی را با روایت تازه ای برایشان بخوانید.

2- داستان شما باید حاوی نکته ای اخلاقی و پندآموز باشد تا برای مخاطب کاربردی باشد.

3- داستان شما، باید یک خط داستانی داشته باشد. آغاز خوب، پیکربندی خوب و پایان خوب.

منطور از پایان خوب البته این نیست که همیشه پایان داستان شیرین باشد، منظور پایان بندی مناسب است. طوری نباشد که مخاطب بعد از شنیدن داستانتان بگوید: «خب که چی!»

 

داستانتان در سخنرانی باید ویژگی های خاصی را داشته باشد

 

بهترین داستان گوها در سخنرانی، چه کسانی هستند؟

بهترین داستان گوها به خاطرات و تجربیات خودشان رجوع می‌کنند تا راهی برای توصیف پیام‌شان پیدا نمایند. چه رویدادهایی در زندگی، شما را به چیزی که سعی در به اشتراک گذاشتن آن دارید معتقد می‌کند؟

به لحظه‌ای فکر کنید که شکستتان در مسیر شغلی منجر به موفقیت شد یا درسی که والدین یا یک مربی به شما داد. هر کدام می‌تواند یک نقطه‌ شروع سخنرانی جذاب و دراماتیک برای داستان شما باشد.

بعضی‌ها شاید به بازگو کردن تجربیات شخصی در محیط کار راغب نباشند، اما داستان هایی که تشریح‌کننده‌ راه‌های غلبه بر کشمکش ها، شکست‌ها و موانع باشند، دقیقا همان چیزی هستند که باعث بالا رفتن اعتبار و حس نزدیکی به حضار و مخاطبین می‌شود.

 

در سخنرانی خود، داستان ساده تعریف کنید!

لزوما همه‌ داستان‌های شما نباید یک حماسه‌ شگفت‌آور و هیجان انگیز باشند. بعضی از بهترین و به یاد ماندنی ترین داستان‌ها ساده و سرراست هستند.

به داستان‌تان جزئیات اضافی وارد نکنید، این کار پیام اصلی را در این جزئیات گم می‌کند.

روی این اصل تمرکز کنید که تاثیر سادگی بسیار بالا است. به قول معروف: «زیبایی همیشه در سادگی است»

یکی از بزرگترین اشتباهات در داستان گویی «تعریف کردن مشتی جزئیات غیرضروری است.» برای مثال، لازم نیست به مخاطب خود بگویید که این خاطره شما دقیقاً در چه روزی اتفاق افتاد یا چه کفشی پوشیده بودید. تنها زمانی به این جزئیات بپردازید که به پیشروی داستان به گونه ای هنرمندانه کمک کند.

اما همراه کردن مخاطب با جزئیات به موقعی مثل احساساتتان، حالت صورتتان یا وضعیتتان در شروع به کار در یک سازمان بزرگ، با وجود اینکه شاید آنقدرها هم جذاب نباشد، اما می‌تواند شنوندگان شما را غرق در ماجرا کند و پیام اصلی را به آنها برساند.پ

 

در پایان شما را به خواندن مقاله های مرتبط دعوت میکنیم…

 

زنان بهتر سخنرانی می کنند یا مردان؟

نویسنده: تیم نویسندگان بیشتر از یک

نویسنده: تیم نویسندگان بیشتر از یک

امتیاز (4/5)
4/5
به اشتراک بگذاریم
دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا