ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش
با شیر پنجه کردی و دیدی سزای خویش
دشمن به دشمن آن نپسندد که بیخرد
با نفس خود کند به مراد و هوای خویش
از دست دیگران چه شکایت کند کسی
سیلی به دست خویش زند بر قفای خویش
دزد از جفای شحنه چه فریاد میکند
گو گردنت نمیزند الا جفای خویش
خونت برای قالی سلطان بریختند
ابله چرا نخفتی بر بوریای خویش
گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتفاق
بهتر ز دیدهای که نبیند خطای خویش
چاهست و راه و دیده ی بینا و آفتاب
تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش
چندین چراغ دارد و بیراه میرود
بگذار تا بیفتد و بیند سزای خوایش
با دیگران بگوی که ظالم به چه فتاد
تا چاه دیگران نکنند از برای خویش
گر گوش دل به گفته ی سعدی کند کسی
اول رضای حق طلبد پس رضای خویش
نویسنده در سایت قدیمی: ناصر تالی
۱۶ دیدگاه دربارهٔ «چندین چراغ دارد و بیراه میرود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خوایش (شعر کامل)»
عالی
خوشحالیم که به فکر مطالعه و رشد فردیتون هستید؛ موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
شعر زیبایی بود..
گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتفاق
بهتر ز دیدهای که نبیند خطای خویش
کسی که هیچی از اشتباهاتش نمیدونه بهتر از کسیه که اشتباهاتش رو میدونه و هیچ کاری نمیکنه
جالب بود . خیلی فکر کردم تا مفهومش برا م واضح شد .
سپاس بابت همراهی ارزشمندتون
شعر زیبایی بود سپاسگزارم
سپاس بابت همراهیتون
بسیار عالی
ممنون ازاشتراک گذاری
چه خوب که تو دنیای امروزی شما به فکر آموزش و مطالعه هستید؛ خوشحالیم بابت همراهیتون
بیشتر ازیک نفر باشید.
خیلی زیبا و تاثیرگذار بود
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که اهل مطالعه مقالات آموزشی هستید؛ تبریک به شما
رضایت و همراهیتون باعث افتخار ماست؛ ممنونیم که نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتید.
بیشتر ازیک نفر
عالی بود ممنون
خوشحالیم که همراهمون هستید و به آموزش و یادگیری علاقه مندید؛ موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
خیلی زیباودلنشین بود
همراه عزیز
خوشحالیم که اهل مطالعه مقالات آموزشی هستید؛ تبریک به شما
رضایت و همراهیتون باعث افتخار ماست؛ ممنونیم که نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتید.
بیشتر ازیک نفر