داشتن ارتباطات و برقراری ارتباط موثر با دیگران امروزه امری مهم و ضروری و است و در این مقاله راجع به اینکه موانع ارتباطی چیست؟ و خواهیم گفت:
- موانع ارتباطی چه چیزهایی هستند؟
- اگر سوالی از ما پرسیدند که نباید به آن جواب بدهیم چه کنیم؟
- چرا من گواهینامه و اتومبیل ندارم!!!
فایل صوتی آقای محمدپیام بهرام پور درباره “موانع ارتباطی چیست؟” را می توانید از طریق لینک زیر دانلود کرده و گوش دهید
متن فایل صوتی موانع ارتباطی چیست؟
به نام خدا
سلام دارم خدمت شما همراهان عزیز مجموعه بیشتر از یک نفر
من محمد پیام بهرام پور هستم از مجموعه بیشتر از یک نفر، جایی که تلاش میکنیم دنیا جایِ بهتر و زیباتری برای زندگی کردن بشود و توی این فایل صوتی من میخواهم چند تا اشتباه متداولی که همه ما تویِ ارتباطها شاهدِ آن هستیم در طول روز، گاهی اوقات ممکن است خودمان هم مرتکب این اشتباهات شویم را با هم مرور داشته باشیم.
داستان از کجا شروع شد؟
من توی صف نانوایی منتظر بودم نوبتم بشود و یک اتفاق خیلی جالبی افتاد! شخص جلویی من یک آقایی بود حدود مثلاً 65 ساله که دائماً هم داشت غُر میزد، هی نفسهای عمیقی می کشید که نشان میدهد مثلاً ناراضی است از شرایط.
اینطوری: هِی یک نفسهای اینطوری میکشید و هی یکچیزی میگفت به این جناب شاطر که زود باش و بجنب و چرا صف 2 تایی اینطوری است؟
صف 1 دانهای اون طوری است؟
خلاصه داشت همینطور این را میگفت و آن را میگفت و به همه گیر میداد و واقعاً کلافه کرده بود و واقعاً دیدم اثر یک آدم منفی چقدر زیاد است حتی توی صف نانوایی واقعاً ملموس بود که دائماً به جای اینکه مثلاً یک کار مفیدی انجام بدهد، توی موبایلش یکچیزی بخواند، یک اس ام اس به یک دوست قدیمی بدهد خَب این تایم مرده است ، یک کار مفیدی خلاصه بکند داشت دائماً فضا را منفی میکرد و غُر میزد از شلوغ بودن نانوایی.
توی همین حین توی صف بغلی که صف 1 دانهای بود همکار قدیمی این فرد، یکمرتبه میآید جلو و قرار میگیرد. خُب این فرد هم یکهو میبیند که این همکارش است و من چیزی که متوجه شدم این بود که اینها گویا سالیان سال بود همدیگر را ندیده بودند مثلاً بعد از بازنشستگی دیگر از هم خبری نداشتند، تق یکی زد پشتش و آن فرد هم بنده خدا برگشت ببیند که داستان از چه قرار است بعد نگاه کرد و یک سلام علیک کردند و اولین اشتباه ارتباطی همین بود!
یکی از مهمترین مسائل ارتباطی این است که ما به حال و اوضاع طرف مقابلمان واقف باشیم، بعد ارتباط بگیریم.
خُب اینکه تق بزنیم پشت سرِ دوستمان توی زمان شوخی به نظر من کار بدی نیست اگر آن شخص ناراحت نمیشود کار بدی نیست، اما اگر ندانیم حالش چطور است و این کار را انجام بدهیم خیلی بد است!
مثلاً: اگر که یکی از اقوامش فوت کرده باشد بعد ما هم تق بزنیم پشتش چطوری؟! خُب قاعدتاً خیلی کار بدی کردهایم و اصلاً ارزشمند نخواهد بود آن کارِ ما بلکه اثر منفی هم توی ارتباطات خواهد گذاشت.
راهکار چیست؟
ما حال و هوای طرف مقابل را خوب بشناسیم و بر اساسِ آن شروع کنیم به ارتباط برقرار کردن.
خُب اشتباه اول را مرتکب شد، کمی صحبت کردند با هم خُب چی شد؟ بازنشسته شدی و اینها و گفت: خُب الآن کجا مشغولی؟ الآن که بازنشسته شدی؟ این سؤالهایی که پیشداوری دارند خیلی کارِ بدی هستند یعنی چی؟ یعنی ما حدسِ خودمان را بهصورت الزام بگوییم.
مثلاً: من این تجربه را دیدم که تویِ یک خواستگاری بود، یکی از اقوام عروس از داماد پرسیدند: که خُب شما لیسانستان چی هست؟ شخص گفت: ببخشید، من لیسانس ندارم و حسِ خیلی بدی گرفت یعنی انگار توقع رویِ لیسانس بود و حالا که ندارد حالش چند برابر بدتر شد!
بنابراین سؤالات با پیشداوری خیلی سؤالات بدی هستند که آن شخص پرسید که خُب الآن که بازنشسته شدی کجا شاغلی؟ آن شخص هم گفت: من الآن هیچ جا شاغل نیستم.
یکمرتبه شروع کرد به ادامه خطابه خودش که نه بابا مرد که نباید خانه بماند، خانه بمانی دیوانه میشی! مگر عقلت کم است، شده برو تویِ آژانس کار کن ولی خانه نمان. یک ساعت صحبت کرد، کلی اینور، اونور و بعد آن شخص گفت که: من خانمم بیمار است نیاز به مراقبت 24 ساعته دارد مجبورم آنجا باشم؛ یعنی تمام آن پیشداوریها، تمام آن حرفها باز هم یک اثر منفی دیگر داشت برای آن شخص. باز کمی جلوت گفتش خُب حالا شمارهات را بگو ببینم 0912؟ بعد گفت: نه من 912 ندارم 919 و باز یک پیشداوری دیگر یعنی من واقعاً لذت بردم ظرفِ 5 دقیقه یک شخص توانست آنقدر مشکلاتِ ارتباطی داشته باشد.
اما اگر واقعبین باشیم خودمان هم یک چنین فضاهایی را گاهی اوقات داریم دیگر وقتیکه کمی دقیقتر باشیم.
مثلاً: میپرسیم که ماشینت چیست؟ بعد شخص میگوید که: خُب من اصلاً ماشین ندارم. حالش گرفته میشود. ماشین نداشتن هیچ ایرادی ندارد خودِ من هم شخصاً اتومبیل ندارم اما وقتی یکی میگوید ماشینت چیست؟ یعنی یک پیش فرضی را دارد میگنجاند تویِ صحبت که هر آدمی باید ماشین داشته باشد و تو که نداری خاکبرسرت و این حال آدم را بد میکند.
پس این اصل را حواسمان حتماً به آن باشد که پیشداوری نکنیم و فقط این ایرادهای دیگران را نبینیم، ببینیم خودمان این فضا را کجا تجربه میکنیم؟
جالب است خُب میدانید من اتومبیل ندارم و دلیلش هم این است که علاقهای ندارم، یعنی آنقدر علاقهای ندارم که حتی گواهینامه هم ندارم برای رانندگی و خُب خیلیها شروع میکنند انواع و اقسام حرف زدن! شروع میکنند یک ساعت توجیه کردن من که ببین تو باید ماشین داشته باشی، مرد مگه میشه ماشین نداشته باشه؟!
انواع صحبتها، درصورتیکه واقعاً چند نفر شرایط درست من را میدانند که آقا این کارش چطوریه؟ خُب فاصله خانه تا دفتر کمتر از مثلاً 300 متر است اصلاً عاقلانه نیست ماشین باشد، دیگر کجا میرود؟ میرود سخنرانی شهرهای دیگر قاعدتاً فرودگاه که با ماشین خودش نمیرود آژانس میگیرد پس باز ماشین لازم ندارد.
یک مسافرت و مهمونی و یک جاهای خاص خیلی کمی میماند که خُب آژانس هست دیگر اگر آدم لازم باشد منظورم از مسافرت یک سفرهای کوچک تفریحی مثلاً از این سرِ شهر به آن سرِ شهر. ولی خیلیها بدونِ اینکه هیچ اطلاعی داشته باشند قضاوت میکنند و میخواهند به مدلِ خواسته آنها آدم زندگی بکند.
پس یادمان باشد:
اول: خودمان اینطوری نباشیم! یعنی پیش قضاوت نکنیم، از قبل قضاوت نکنیم که بگوییم باید اینطوری باشد، اونطوری باشد.
چون زندگی شخص است اصلاً به ما ربطی ندارد. هرچقدر هم که به شخصی نزدیک باشیم اجازه نداریم این کار را بکنیم. نهایتاً خیلی کنجکاویم، نمیتوانیم خودمان را نگهداریم میتوانیم بپرسیم که میتوانم بدانم دلیلِ این کار چی هست؟
آنوقت خیلی اوضاع بهتر میشود. پس این موضوع اول که خیلی دخالت نکنیم.
دوم: حالا اگر از ما سؤال پرسیدن و چنین موضوعاتی را گفتند، مهم اینکه بدانیم به هرکسی باید یک نوع جواب خاص خودش را بدهیم، یعنی اهمیت دارد.
یک سری از این سؤالات را میشود توی فضای طنز جواب داد که من این را قبلاً توضیح دادم و برای توضیح بیشتر می توانید وارد لینک زیر بشوید:
روش پاسخ ندادن به سوالات با شوخی
که چطوری مثلاً میگویم: یکی از شما میپرسد آقا چرا بچهدار نمیشوید؟ حُب مثلاً میشود به روش طنز جواب داد. اِ یادم نبود خوب شد گفتی، مرسی، دستت درد نکنه. مثلاً میشود توی فضای طنز منتها مهم است دیگر این را میتوانیم به دوستمان بگوییم دوست نزدیکمان. نمیتوانیم این را به پدربزرگمان بگوییم!!
بگوید شما چرا بچهدار نمیشوید و این حرف را بزنیم، توهین است. بنابراین یک فضا میشود فضای طنز.
سوم: فضای دیگر که میتوانیم به اینها جواب بدهیم این است که اصلاً وارد بحث نشویم.
مثلاً شخص گیر داده که آره مرد نباید توی خانه بماند و اینها، باید برود سر کار و فلان و اینها. خُب ما نمیتوانیم مثلاً شخص بازنشسته شد و باید مراقب همسرش باشد به جای اینکه یک ساعت توضیح بدهد و توجیه کند و اینها خیلی راحت میگوید آها آره راست میگی، مرسی که گفتی. خودت کجا شاغلی؟ یعنی یک تائید کوچولو همینطوری که اصلاً وارد بحث نشویم و بعد بحث را ادامه بدهیم.
حالا برخی از افراد میمانند افراد نزدیک که حالا لازم است که: نظرمان را توضیح دهیم و تهش هم این جمله را بگوییم یعنی یک موقع فرد نزدیکی هست، میگوییم که والا نظر من این است البته نظرهای خیلی متفاوتی هست که فکر کنم نظر شما هم با نظر من همسو نیست ولی خُب همهمان اختیارداریم که انتخاب بکنیم چطوری زندگی کنیم دیگر.
3 روش شامل چیست؟
- طنز بود.
- اینکه اصلاً وارد بحث نشویم همون طور تائید کنیم و موضوع را تمام بکنیم.
- اگر لازم هست که واقعاً حالا توضیح بدهیم، وقت میگذاریم و توضیح میدهیم و تهش میگوییم که خُب نظرات میتواند متفاوت باشد و من اصراری ندارم و میتواند نظرات مختلفی وجود داشته باشد.
ممنونم که به این فایل گوش دادید. از آن آقایی هم که توی اون صف این شاهکار ارتباطی را به جا گذاشت متشکرم که باعث شد که بتونم با چند هزار نفر این موضوع را به اشتراک بگذارم و اگر این فایل را دوست داشتید ممنون میشم که به اشتراک بگذارید.
پیروز و موفق و بیشتر از یک نفر باشید.
خدانگهدار
ما اعضای تیم بیشتر از یک نفر ممنونیم که با به اشتراک گذاری این فایلها کمک میکنید دنیای قشنگتری داشته باشیم…