سلام من ساتیا بالنده هستم و در این مقاله به مدل مغز سهگانه میپردازیم. با مدل مغز سهگانه آشنا میشویم و با تکیه بر نوشتههای دانشمندان متخصصی مانند لیزا فلدمن بارت، سارا مککی، جوزف سزاریو و … به نقد آن میپردازیم.
مقدمه ای از پیام بهرام پور:
میتونم بگم اولین مفهومی که درباره مغز شنیدم و من رو به به این حوزه علاقهمند کرد، مدل مغز سهگانه بود. احساس فوقالعادهای داشتم. اینکه به راز کائنات پی بردم و دیگه میتونم هر رفتاری رو در انسان بررسی کنم. هرجا میرفتم این مدل رو به دیگران توضیح میدادم و حتی توی کتاب از شنبه هم از این مدل صحبت کردم. فکر میکردم که این بهترین سیستمیه که مغز رو تبیین میکنه؛ اما مدتی که گذشت و با موضوع مغز بیشتر آشنا شدم، متوجه شدم که این داستان خیلی متفاوتتره و این فقط یک مدله که فقط چندسال بعد از ارائه شدنش، نقصهای جدیش مشخص شدن و مدلهای بهتری جای این مدل رو گرفتند. البته که بین دونستن و ندونستن این مدل هنوزم باور دارم که بهتره بدونیمش تا اینکه ازش خبر نداشته باشیم. ولی وقتی ابزارهای خیلی بهتری وجود داره که کمک میکنه جلوی خیلی از بدفهمیها و کژتابیها گرفته بشه، به نظرم لازم و مفیده که این موضوع رو سخت به چالش بکشیم.
مدل مغز سهگانه چیست و از کجا ریشه گرفته است؟
دو هزار سال پیش، افلاطون (فیلسوف یونان باستان) صحبت از یک جنگ کرد. جنگی که نه جنگ بین شهرها یا ملتها، بلکه درون هر انسانی جاری است. افلاطون نوشت ذهن انسانی شما یک نبرد بیپایان است بین سه نیروی درونی برای کنترل رفتار شما.
یک نیرو شامل غرایز اولیه بقا است: مانند گرسنگی و میل جنسی. نیروی دوم از احساسات شما مانند شادی، خشم و ترس تشکیل شده. به اعتقاد افلاطون، غرایز و احساسات مانند حیواناتی هستند که میتوانند رفتار شما را به سمت انحراف بکشانند. برای مقابله با این هرجومرج، ناجی شما سومین نیروی درونی است: تفکر عقلانی که هر دو جانور را مهار میکند و شما را در مسیری درست و متمدنانه راهنمایی میکند.
داستان اخلاقی جذاب افلاطون در مورد تعارض درونی یکی از رایجترین باورهای بشری است. چه کسی کشمکش درونی بین میل و عقل را تجربه نکرده است؟ پس شاید جای تعجب نباشد که دانشمندان بعداً برای توضیح چگونگی تکامل (فرگشت) مغز انسان دست به دامن همین نبرد افلاطونی شدند.
آنها گفتند که در روزگاری (حدود سیصد میلیون سال پیش) ما مارمولک بودیم. مغز خزندگان برای نیازهای اولیه مانند تغذیه، جنگیدن و جفتگیری شکل گرفته بود. حدود صد میلیون سال بعد، زمانی که دیگر پستاندار بودیم، بخش جدیدی در مغز فرگشت یافت که به ما احساسات داد. در نهایت، ما انسان شدیم و برای مهار کردن حیوانات درونیمان، بخش منطقی مغز فرگشت یافت.
پیامدهای مدل مغز سهگانه چیستاند؟
ایده مغز سهگانه یکی از موفقترین و گستردهترین ایدههای اشتباه در تاریخ علم است؛ اگرچه این داستان جذاب و متقاعدکنندهای است و شما با دروننگری نیز به این احساس میرسید که این مدل باید درست باشد.
اما واقعیت چیز دیگری است. مغز انسان به این شکل کار نمیکند. رفتار بد از جانوران درونی باستانی و لجامگسیخته ما ناشی نمیشود. رفتار خوب نتیجهبخش عقلانی مشخصی در مغز نیست. همچنین، عقلانیت و احساسات در جنگ دائمی با یکدیگر نیستند… آنها حتی در بخشهای متفاوتی از مغز قرار نگرفتهاند.
تاریخچه مدل مغز سهگانه؛ قصه از کجا شروع شد؟
مدل مغز سهگانه توسط چندین دانشمند در طول سالها پیشنهاد شد. در اواسط قرن بیستم توسط پزشکی به نام مکلین رسمیت یافت. مکلین ساختاری از مغز را مدلسازی کرد که مطابق نبرد افلاطون بود. او با استفاده از بهترین فناوری موجود در آن زمان، فرضیه خود را تأیید کرد:
نگاه کردن ظاهری: این به معنای نگاه کردن از طریق میکروسکوپ به مغز بود. او از این طریق مغز انواع مارمولکها و پستانداران مرده از جمله انسان را بررسی کرد. بر همین اساس، شباهتها و تفاوتها را مشخص کرد. او این نتیجهگیری را کرد که مغز انسان بخشهای تازهای دارد که در دیگر پستانداران وجود ندارد. مکلین نام این موارد را نئوکورتکس گذاشت. او همچنین این نتیجه را گرفتند که مغز پستانداران قسمتهایی دارد که در مغز خزندگان موجود نیست، این بخشها به عنوان سیستم لیمبیک نامگذاری شدند. این سرآغاز داستانی برای شکلگیری انسان بود!
داستان مغز سهگانه مکلین در نزد برخی از دانشمندان مورد توجه قرار گرفت. حدس و گمانهای او ساده، ظریف و به نظر میرسید که با ایدههای چارلز داروین در مورد تکامل انسان سازگار است.
داروین در کتاب خود به نام تبار انسان اظهار داشته بود که هرکدام از ما انسانها در درونمان یک حیوان وحشی باستانی داریم که از طریق تفکر منطقی آن را رام میکنیم.
کارل سیگن (اخترشناس مشهور)، ایده مغز سهگانه را به عموم مردم معرفی کرد. او در سال 1977 در کتابش به نام اژدهایان بهشت که برنده جایزه پولیتزر شد، مدل مغز سهگانه را به زبان ساده توضیح داد. امروزه، اصطلاحاتی مانند مغز خزنده و سیستم لیمبیک در کتابهای علمی عامهپسند و مقالات روزنامه و مجلات بیداد میکند.
عبارتهایی مانند «تحریک کردن مغز مارمولک مشتری شما برای فروش» در محصولات مرتبط به بازاریابی به وفور دیده میشود. متأسفانه باید بگوییم که کتاب کارل سیگن در زمانی منتشر شد که متخصصان فرگشت مغز شواهدی قوی برای اشتباه بودن مدل مغز سهگانه در دست داشتند. شواهدی که از چشمان مکلین و روش او پنهان مانده بود و مرتبط به ساختار نورونها بود. تا دهه 1990، دانشمندان مدل مغز سهگانه را به طور کامل رد کردند و کنار گذاشتند. این اقدامات زمانی شکل گرفت که آنها سلولهای عصبی را با ابزارهای پیچیدهتری تجزیهوتحلیل کردند.
در زمان مکلین، دانشمندان برای مقایسه مغز یک حیوان با حیوانی دیگر، به مغز آنها مادهای رنگی تزریق میکردند و سپس آن را به ورقههای نازک برش میدادند تا بتوانند در زیر میکروسکوپ آن را مورد مشاهده قرار دهند. این روش کمابیش اکنون نیز استفاده میشود اما با پیشرفت ابزارها، امروزه دانشمندان میتوانند به درون نورونها نیز بپردازند و ژنهای سازنده آنها را مورد بررسی قرار دهند.
دانشمندان مشاهده کردند که علیرغم تفاوتهای ظاهری میان نورونهای دو گونه جانوری، ممکن است هر دوی آنها از ژنهای مشترکی تشکیل شده باشند که این نشاندهنده خاستگاه فرگشتی یکسانی برای هر دوی آنهاست. دانشمندان با استفاده از این روشها فهمیدند که در طی فرگشت، بخشهای جدیدی به صورت لایهلایه به روی هم انباشت نمیشوند. بااینحال این مسئله وجود دارد که….
پس چرا مغز حیوانات مختلف و انسان با یکدیگر متفاوت است؟ این تفاوتها از کجا ناشی میشوند؟
مشخص شده که مغزها با بزرگتر شدن در طول فرگشت، سازماندهی مجدد میشوند. بگذارید با یک مثال توضیح دهم:
مغز شما دارای چهار ناحیه است که به شما امکان میدهد حرکات بدن خود را حس کنید و حس لامسه داشته باشید. این نواحی مغزی در مجموع به نام قشر حسی پیکری اولیه شناخته میشوند. بااینحال، در مغز موش صحرایی، قشر حسی پیکری تنها یک ناحیه است که وظایف مشابهی را انجام میدهد. اگر ما مشابه مکلین، مغز انسان و موش صحرایی را با چشم بازرسی کنیم، ممکن است به این باور برسیم که موشهای صحرایی فاقد سه ناحیه حسی پیکری هستند. ممکن است نتیجه بگیریم که این سه منطقه به تازگی در انسان فرگشت یافتهاند و باید عملکردهای جدید و مختص انسان داشته باشد.
بااینحال، دانشمندان دریافتهاند که چهار ناحیه شما و یک ناحیه موشهای صحرایی حاوی تعداد زیادی از ژنهای یکسان است. این نکته علمی نشاندهنده این است که نیای مشترک انسانها و جوندگان، در حدود شصتوشش میلیون سال پیش، احتمالاً فقط یک ناحیه حسی پیکری داشته است. این ناحیه همان عملکردهای چهار ناحیه امروزی ما را انجام میداده است. بهاحتمالزیاد، این ناحیه گسترش یافته و به چند قسمت تقسیم شده است تا مسئولیتهای خود را دوباره توزیع کند. این شیوه سازماندهی مجدد در میان نواحی مغزی باعث ایجاد مغز پیچیدهتری میشود که چنین مغزی میتواند بدن بزرگتر و پیچیدهتری را کنترل کند.
مقایسه مغز موجودات مختلف برای کشف شباهتها، کار دشواری است؛ زیرا مسیر فرگشت پیچیده و غیرقابلپیشبینی است. شما همیشه واقعیت را نمیتوانید با چشمان خود ببینید. قطعاتی که از نظر ظاهری متفاوت به نظر میرسند، میتوانند از نظر ژنتیکی مشابه باشند و قسمتهایی که از نظر ژنتیکی متفاوت هستند میتوانند بسیار شبیه به نظر برسند. حتی اگر ژنهای یکسانی را در دو موجود متفاوت پیدا کنید، ممکن است عملکردهای متفاوتی با یکدیگر داشته باشند.
به لطف تحقیقات اخیر در ژنتیک مولکولی، اکنون میدانیم که خزندگان و پستانداران غیرانسانی دارای همان نوع نورونهایی هستند که در انسانها نیز وجود دارد؛ حتی همان نورونهایی که نئوکورتکس افسانهای انسانها را ایجاد میکنند. مغز انسان به این صورت فرگشت نیافته که بخشهای جدیدی برای احساسات و عقلانیت به مغز خزندگان اضافه شود. واقعیت این است که اتفاق بسیار جالبتری در این مسیر افتاده است.
آیا مغز انسان بخشهای جدید اضافهای دارد؟
دانشمندان اخیراً کشف کردهاند که مغز همه پستانداران از یک طرح تولید یکسانی شکل میگیرد و بهاحتمالزیاد مغز خزندگان و سایر مهرهداران نیز از همین طرح پیروی میکند.
طرح مشترک تولید مغز، اندکی پس از لقاح آغاز میشود، زمانی که رویان تازه شروع به تولید نورونها میکند. ترتیب ساخته شدن نورونهای تشکیل دهنده مغز یک پستاندار، به طرز شگفتانگیزی قابل پیشبینی است.
این ترتیب در موشها، موشهای صحرایی، سگها، گربهها، اسبها، مورچهخواران، انسانها و هر گونه پستاندار دیگری که تاکنون مورد مطالعه قرار گرفته، مشاهده شده است. شواهد ژنتیکی به شدت تأیید میکند که این ترتیب برای خزندگان، پرندگان و برخی ماهیها نیز به همین شکل است.
اگر مغز بسیاری از مهرهداران به یک ترتیب شکل میگیرد، پس چرا بسیار متفاوت به نظر میرسند؟ چون فرآیند تولید به صورت چندمرحلهای اجرا میشود و برای هر موجود، هر یک از مراحل کوتاهتر یا طولانیتر است. قطعات سازنده زیستی یکسان است؛ ولی زمانبندی آنها متفاوت است.
مثلاً در مقایسه با انسان، مرحلهای که نورونهای قشر مغز را شکل میدهد، در جوندگان مدت کوتاهتر و در مارمولکها مدت خیلی کوتاهتری دارد. به همین خاطر قشر مغز شما بزرگ است، قشر مغز موش کوچکتر است.
بنابراین مغز انسان هیچ بخش جدیدی ندارد. نورونهای مغز شما میتوانند در مغز سایر پستانداران نیز باشند و احتمالاً در سایر مهرهداران یافت میشوند. این کشف پایههای فرگشتی داستان مغز سهگانه را تضعیف میکند. در مورد بقیه این داستان که مغز انسان به طور غیرعادی قشر مغز بزرگی دارد که ما را به منطقیترین حیوان تبدیل کرده است؟ بله درست است که ما قشر مغز بزرگی داریم که در طول زمان فرگشت یافته و به ما اجازه میدهد تا کارهای خاصی را کمی بهتر از دیگر حیوانات انجام دهیم، اما بااینحال، سؤال علمی بهتر این است که آیا قشر مغز ما با توجه به اندازه کلی مغز ما به طرز غیرعادی بزرگ است؟
یک مثال ساده میتواند به درک اهمیت زیاد این سؤال کمک کند:
همین اصل در مورد مغزها نیز صدق میکند. مغز بزرگی که قشر مغز آن نیز متناسب با خودش بزرگ باشد، چیز خاصی نخواهد بود و در واقع این دقیقاً همان چیزی است که ما انسانها داریم.
همه پستانداران قشر مغز نسبتاً بزرگی دارند که نسبت به اندازه بدنشان بزرگ است. قشر مغز ما صرفاً به تناسب با اندازه مغزمان، نوع بزرگتر شده قشر مغز کوچکتر میمونها، شامپانزهها و بسیاری از گوشتخواران است که مغزهای نسبتاً کوچکتری دارند. از طرف دیگر، قشر مغز ما در مقایسه با مغز بزرگ فیلها و نهنگها، به همان نسبت کوچکتر است؛ بنابراین اگر مغز یک میمون به اندازه مغز انسان بزرگ میشد، اندازه قشر آن نیز به بزرگی ما بود. اندازه قشر مغز فیلها بیشتر از ما است، ولی اگر مغز انسان هم به اندازه مغز فیل بزرگ میشد، همان قدر قشر داشت.
پس در یک نقطه نظر فرگشتی، ابعاد قشر انسانها امر ویژهای نیست و به همین خاطر نیازی به توضیح منحصربهفردی ندارد. خصوصاً باید توجه داشت که ابعاد این ناحیه با تفکر ورزی یک گونه جانوری رابطه علی-معلولی ندارد. فیلها همانطور که اشاره کردیم قشر مغزی بزرگتری از انسانها دارند ولی تابهحال فیلی ندیدیم که فلسفه ورزی کند! تصور همبستگی اندازه مغز با میزان تفکر ورزی یک ایده باطل است که توسط دانشمندانی در جهان غرب زنده نگه داشته شده بود؛ اما اصل ماجرا از این قرار است که جهش برخی از ژنها در طی فرگشت باعث شده که مراحل خاصی از تکوین مغز به مدت بیشتر یا کمتری طول بکشد، این اتفاق موجب شکلگیری مغزی با اجزای نسبتاً بزرگتر یا کوچکتر شده است.
بنابراین شما یک مارمولک درونی یا یک مغز حیوانی احساسی ندارید. چیزی مانند سیستم لیمبیک که به احساسات اختصاص دارد نیز وجود ندارد. همچنین، برخلاف نام غلطاندازش، نئوکورتکس بخش جدیدی در مغز نیست. بسیاری از مهرهداران دیگر همان نورونها را رشد میدهند که در برخی از حیوانات (اگر مراحل کلیدی به اندازه کافی دوام یابند) به صورت قشر مغز سازماندهی میشود. پس اگر بعد از این جایی خواندید یا شنیدید که نئوکورتکس یا قشر پیشپیشانی ریشه عقلانیت است یا گفته شد که لوب پیشانی نواحی هیجانی مغز را تنظیم میکند تا رفتار غیرعقلانی را به کنترل درآورد، بدانید که صرفاً در حال شنیدن مطالبی منسوخ و ناقص هستید. مدل مغز سهگانه و نبرد شدید بین احساسات، غریزه و عقل یک افسانه مدرن است.
صحبت ما این نیست که مغز بزرگ فوایدی ندارد. صحبت این است که اندازه بزرگ به خودی خود شرط کافی برای منحصربهفرد بودن یا عقلانیت بالا نیست. عوامل متعدد دیگری برای بررسی وجود دارند که تأثیر آنها نیز باید در نظر گرفته شوند.
لازم است یادآور شویم که انتخاب طبیعی ما را هدف و غایت خودش قرار نداده است – ما فقط نوعی از جانوران با سازگاریهای خاصی هستیم که به ما امکان بقا و تولیدمثل در محیطهای مختلفی را داده است. از نگاه فرگشتی، جانوران دیگر از انسانها فرومایهتر یا پستتر نیستند. آنها نیز به شکل منحصربهفرد و مؤثر با محیط زندگی خودشان سازگاری پیدا کردهاند. مغز انسان تکاملیافتهتر از مغز دیگر پستانداران یا مغز خزندگان نیست، بلکه در مسیر متفاوتی فرگشت پیدا کرده است.
پس چرا مدل مغز سهگانه همچنان محبوب است؟
اما اگر اینطور است، به چه دلیلی هنوز تصور منسوخ مغز سهگانه میان مردم شایع است؟ به چه دلیلی هنوز سیستم لیمبیک در برخی دانشگاهها تدریس میشود؟ این همه دورههای مدیریتی به چه دلیلی هنوز روشهای غلبه بر مغز خزنده را به شرکتکنندههای خود یاد میدهند، درصورتیکه دهههاست عصبشناسان و پژوهشگران فرگشت مغز چنین تصوراتی را کنار گذاشتهاند؟
به میزانی این نگونبختی آموزشی به نداشتن روابط عمومی خوب کارشناسان و متخصصین فرگشت مغز برمیگردد. ولی دلیل اصلی این است که مغز سهگانه داستانسرایی جذابی نزد عوام دارد. داستان شیک و سادهای که به شما میگوید که انسان بر غریزههای خود غلبه کرده و اکنون گونه حاکم بر زمین است. خودخواهی انسان موتور محرکهای است که اینگونه داستانپردازیهای منسوخ را پروبال میدهد. به تعبیری با اینگونه روایتسراییها جام قهرمانی بهترین گونه زیستی را به خودمان میدهیم.
نگاهی دقیقتر به اشتباهات مدل مکلین
در ادامه نگاهی به این مطلب که در بلاگی از ساینتیفیک آمریکن منتشر شده داشته باشیم. در این مطلب در رد مدل مغز سهگانه با ارجاعاتی متعدد، به مسائل مختلفی پرداخته میشود.
قسمتی از مغز ما، عقدههای قاعدهای یا basal ganglia هستند. عقدههای قاعدهای، ساختارهای نورونی زیرقشریایاند که برای یادگیری و بازتقویت عادتها (مثل ناخن جویدن یا دندان مسواکزدن) لازماند. در دهه ۱۹۶۰ بیولوژیستها تصور میکردند که پیشامغز پرندگان و خزندگان غالباً از عقدههای قاعدهای تشکیل شدهاند (البته امروزه میدانیم که چنین تصوری اشتباه است). مکلین تصمیمگرفت که این ساختارها را همراه با ساقه مغز در یک گروه قرار دهد و نام آن را عقده خزندهای گذاشت. مکلین ادعا میکرد که عقده خزندهای مسئول خشمورزی، سلطهطلبی، بومپایی، و نمایشهای آیینی اجداد خزنده ماست.
او همچنین متوجه بعضی ساختارهای عصبی پیچیدهتری که پیرامون عقدههای قاعدهای شکل گرفته بودند شده بود (مثل آمیگدال، هیپوتالاموس یا قشر کمربندی که نقش اساسیای در حالات تهوع، اضطراب و غیره را دارند). با این مشاهدات، او فکر میکرد این مناطق مغز باید در پستانداران اولیه برای کمک در فعالیتهایی مثل ایجاد ارتباطات خانوادگی، تولید مثل و فرزندپروری بهوجود آمده باشند. همه اینها را در یک گروه کرد و برچسب “عقده دیرینپستانداری” (paleomammalian) را روی آنها زد.
در آخر، مکلین دید که نئوکورتکس (بیرونیترین قشر مغز) تنها در پستانداران یافت میشود و مربوط به “تواناییهای سطح بالای شناختی” مثل زبان، تفکر انتزاعی و ساخت ابزار است؛ پس نامش را “عقده نوینپستانداری” (neomammalian) گذاشت؛ اما مکلین در اینجا نظریه خود را تمام نکرد. او ادامه داد که این سه عقده، نه تنها نمایانگر سه مرحله از فرگشت مغز هستند، بلکه به صورت سه مغز نیمه-مستقل باقی ماندهاند؛ مکلین مینویسد که “[هرکدام] با هوش خاص خود، شناسندگی خود و درک خودش از فضا و زمان و حافظه خود”.
بهعبارتیدیگر، مکلین معتقد بود هر مغز انسانی شامل سه قسمت خودآگاهِ شناسنده مستقل است!
این مطلب مثالهایی را تذکر میدهد: عقدههای قاعدهای در مغز ماهیهای اولیه آروارهدار کشف شده که این نشان میدهد “عقده خزندهای” مکلین بسیار پیشتر از چهاراندامان (تتراپودها) وجود داشته است. نکته دیگر آن است که پستانداران اولیه نیز از همان ابتدا نئوکورتکس کامل شکلگرفتهای را داشتهاند. این یعنی حداقل تعدادی از “تواناییهای سطح بالای شناختی” بهطورکلی از قبل از پستانداران وجود داشته است.
بسیاری از خزندگان نیز رفتارهای “دیرین پستانداری” همانند پیوندگیری خانوادگی و فرزندپروری از خود نشان میدهند و بسیاری از پرندگان مهارتهای “نوین پستانداری” دارند؛ از جمله ساخت ابزار، درک کلامی و توسعه گویش. از لحاظ کارکردی نیز، مغز انسان همانند سری عقدههایی مجزا رفتار نمیکند، بلکه رفتار آن همانند یک کل متحد است. ممکن است بعضی از مدارهای نورونی دیگر مدارها را مهار کنند، ولی شکل این مدارهای نورونی هیچ ارتباطی با لایههای “پستانداری” و “خزندهای” ندارد.
ایرادات مغز سهگانه در مورد احساسات
نوروساینتیستی به نام دکتر سارا مککی نیز در مقالهای که در وبسایت خود نوشته، به رد مدل سهگانه مغز با رفرنس دهی پرداخته است. ایشان اضافه میکنند که مدل فرگشتی مکلین کاملاً غلط است. دکتر سارا مککی مطرح میکنند که احساسات پیش نوشته شده (pre-wired) نیستند، بلکه ما آنها را میسازیم. دکتر مککی مینویسد که غالب نوروساینتیستها دیگر از دید کلاسیک از احساسات پشتیبانی نمیکنند. درعوض، مدارک و شواهد از احساسات برساخته شده (constructed emotion) حکایت میکنند.
این نظریه میگوید که مجموعهای از احساسات در مغز ما از پیش جاسازی (pre- programmed) نشده؛ بلکه بهجای آن، “مواد اولیه” گوناگونی توسط تمامی شبکههای مغزی پردازش میشود که احساسات تجربهشده خودآگاهانه ما در زمان حال را بسازند. دکتر مککی توضیح میدهد که این “مواد اولیه” شامل موقعیتی که در آن هستیم، افرادی که با آنها هستیم، خاطرات و تجربیات شخصی ما، زبان ما و احساسات فیزیکیای که در بدنمان تجربه میکنیم هستند که با تصور مدل مکلین از احساسات ناسازگارند. سپس با متنی درباره اینکه زمینه عمل روی اینکه چه احساسی را به فاعل عمل نسبت میدهیم تأثیرگذار است و زبان میتواند بر تجربه شما از احساسات اثر بگذارد مقالهاش را پایان میدهد.
بدفهمیهای تکاملی (فرگشتی) مدل مغز سهگانه
مقالهای با موضوع مدل فرگشتی مغز، اختصاصاً به رد مدل سهگانه مغز پرداخته است. این مقاله با عنوان «مغز شما یک پیاز با یک خزندهی کوچک در درون آن نیست»[1] در ژورنال معتبر Psychological Science که یک ژورنال Q1(یعنی در ۲۵٪ برتر) در روانشناسی است منتشر شده. ما با هم مروری مختصر به مباحث مطرح شده در این مقاله میکنیم.
چکیده مقاله چنین است:
این مقاله در همان ابتدای خود، همراه با نقلقولی از خود شخص مکلین توضیحی از مدل سهگانهی مغز میدهد. در این نقلقول، مکلین مدل خود را شرح میدهد که ما سه مغز داریم که در فرگشت به چنین صورتی توسعه یافته است.
مقاله باز تکرار میکند که این مدل هیچگونه پایهای در زیستشناسی فرگشتی ندارد و مدتی طولانی است که نزد افرادی که فرگشت سیستم عصبی را مطالعه میکنند بیاعتبار شده است؛ سپس استناد میکند که تعداد قابلتوجهی از کتابهای مقدماتی روانشناسی هنوز از این مدل استفاده میکنند و سپس وارد تلقیهای اشتباه این مدل از فرگشت میشود.
شکلهای a و b دیدهای غلط نسبت به فرگشت هستند و شکلهای c و d دیدگاه درست.
این مقاله مشکلات این مدل سهگانهی مغز را به صورت زیر (با ارجاع به مقالات و منابع نوروساینس) تشریح میکند:
۱. مدل سهگانهی مغز فرگشت را روندی خطی میداند که حیوانات میتوانند به صورت خطی از ساده به پیچیده مرتب شوند. درحالیکه چنین نیست؛ ساختارهای نورونی یا آناتومیک پیچیده مکرراً در دودمانهای مستقلی فرگشت یافتهاند.
۲. حیوانات بهصورت خطی از همدیگر فرگشت نیافتهاند، بلکه حیوانات از اجداد مشترکی منشعب شدهاند. در این انشعابات، چندین و چند بار تواناییهای شناختی مستقل فرگشت یافتهاند. این مقاله حیواناتی از جمله اختاپوسها و پرندگان و دیگر حیوانات با ساختار عصبی بسیار پیچیده را به عنوان مصادیق ذکر میکند.
۳. در ادامه این مقاله توضیح میدهد مدل سهگانهی مغز این اعتقاد را دارد که ساختارهای نورونی پیچیدهتر به معنی کارکردها و عملکردهای پیچیدهتر است؛ اما چنین نیست؛ و این ایده که رفتارهای پیچیدهتری را میتوان مغزهای بزرگتر اطلاق داد به شدت مورد مناقشه است.
۴. مهمترین ایراد این مدل، این برداشت غلط از فرگشت است که قسمتهای جدیدی به جغرافیای یک اندام اضافه میشود. درحالیکه اصلاً چنین نیست. کورتکس قسمت جدیدی برای انسانها یا حتی پستانداران نیست! تمامی مهرهداران ساختارهایی مربوط به کورتکسِ ما را دارند (توجه به d در شکل پیشین) و حتی ممکن است کورتکس قبل از مهرهداران نیز بوده باشد!
برای تأکید بیشتر، مقاله نوشته است که قسمت پریفرونتال کورتکس که مرتبط با استدلال ورزی و برنامهریزی عمل است خاص انسانها نیست. با اینکه بحثی بر سر اندازهی نسبی آن جاری است، ولی تمامی پستانداران پریفرونتال کورتکس را دارند!
اکنون میدانیم که اساس نوروآناتومیکای که مکلین فرضیهاش را بر آن ساخت، با یافتههایی جدیدتر تصحیح شده است. یافتههای جدید نشان دادند که برخلاف تصورات و کلیشههای قدیمی، پرندگان نیز تواناییهای شناختی بسیار پیچیدهای دارند. اکنون مشخص شده که ساختارهای بخش موسوم به سیستم لیمبیک در طیف وسیعی از مهرهداران مدرن وجود دارد؛ درحالیکه مطابق پیشنهاد مکلین، این بخش در پستانداران اولیه ایجاد شده است. خصوصیات دیرینپستانداری همچون مراقبت والدین از فرزندان در پرندگان شایع است و در برخی از ماهیها نیز وجود دارد؛ بنابراین، مانند عقدههای قاعدهای، فرگشت این سیستمها احتمالاً به یک جد مشترک مهرهداران مربوط میشود. نئوکورتکس قبلاً در اولین پستانداران نوظهور وجود داشته است. همچنین، مغز غیر-پستانداران دارای قسمتها و عملکردهایی همسان با نئوکورتکس پستانداراناند.
مدل مغز سهگانهی مکلین، منسوخ است. ما فقط برخی از نقدهای وارده را اینجا مرور کردیم.
سخن پایانی
در این مقاله تلاشمان این بود که مدل مغز سه گانه را به شما معرفی کنیم و ببینیم این مدل اصلا از کجا آمده و ریشهاش کجاست! در ادامهَ مدل مغز ۳ گانه را از نظر علمی بررسی کردیم تا ببینیم چه اندازه از نظر علم پذیرفتنی است و ایرادات آن را ذکر کردیم. همچنین دیدیم که این مدل، چرا و بر چه اساسی انقدر محبوب و ماندگار شده است. مشتاق شنیدن نظراتتان در پایین مقاله هستیم…!
چرا باید علم و شبه علم را بشناسیم؟
اگر میخواهید علم و شبه علم را به خوبی تشخیص دهید، فاکتورها و ویژگیهای هرکدام را به دقت بشناسید و تفاوتهای بین علم، شبه علم، غیرعلم و ضد علم را بدانید، یک محصول رایگان برایتان آماده کردهایم.
پس روی لینک زیر کلیک کنید و به صورت کاملاًرایگان به این دوره بسیار ارزشمند دسترسی داشته باشید:
۳۱ دیدگاه دربارهٔ «مدل مغز سه گانه چیست و تا چه اندازه علمی و معتبر است؟»
ممنون
چقدر خوب که تو دنیای امروزی، شما به فکر رشد فردیتون هستید؛ خوشحالیم بابت همراهیتون.
بیشتر ازیک نفر
عالی بود مرسی از تیم خوب بیشتر از یک
سپاس بابت همراهیتون
واقعا عجیبه که هنوز ویدیو و دوره های استاد بهرامپور هست که با مدل مغز سه گانه و سیستم سرد و گرم دارن تدریس میکنن بحث انگیزه و عادت رو و حالا یه مقاله در رد اون مدل مغز سه گانه بدون نتیحه گیری ، عجیبه واقعا . یا واحد تولید محتوا با ایشون هماهنگ نیست یا کل مجموعه رو هواس و یا اینکه نقد درست این بوده ک مدل مغز سه گانه صرف که یعنی فقط یه بخش مغز مسئول انجام یسری احساسات و فعالیت هاست اشتباهه و در واقع مدل درست اینه ک مغز سه بخشی مدل صحیحیه به شرطی که در نظر بگیریم در هر حس و فعالیت تمام بخش ها همزمان درگیر هستند اما بخشی که بیشتر سیناپس زده و فعال تر بوده و بیشتر اون مدلی فکر و رفتار شده به بقیه بخش ها غلبه داره . پر واضح مثالش میتونه این باشه که یک حیوان درنده بدون مغز تحلیلی فقط یه گوسفند رو میکشه اما یه انسان در کنترول همون مغز خزنده و خشمش و اتفاقا با استفاده از علمش و تحلیلش از بخش تحلیلی مغز میاد بمب اتمی رو میسازه که ۳۰۰ هزار نفر رو یکجا بکشه . از بیشتر از یک انتظار نقد ها و نتیجه گیری های بسیار عمیق تر میره ن این تناقضات عجیب غریب سردردگم کننده بی سرو ته
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که اهل مطالعه و آموزش هستید.
بهتون پیشنهاد می کنیم مجددا در این مقاله همراهمون باشید؛ ما در این مقاله به توضیح و ایرادات مدل مغز سه گانه پرداختیم و آن را از نظر علمی رد و یا تایید نکردیم؛ و نظر و دیدگاه تغییر یافته آقای بهرام پور در اول مقاله نوشته شده است.
بیشتر ازیک نفر…
ما که آخرش نفهمیدیمچی شد بالاخره
خب حالا که دیدگاه مغز سه گانه رو سالهاست خیلی شیک و مجلسی کرده تو پاچه مون و الان همه ش پر (و البته محرکخوبی هم بود بابت اصلاح رفتار هایی مثل تنبلی)
، حالا این تفسیر جدید مغز، چه توصیفی برای علل رفتارهایی مثل عادت غلط و تنبلی و … داره و با توجه به مدل تحلیل جدید مغز ، چه راهکارهایی براش ارائه میده؟؟
حداقل یه ننیجه گیری میذاشتید که از سر درگمی دربیاره مارو
درهر صورت ممنون
سلام همراه عزیز
ما در این مقاله به دنبال ارائه مدل جایگزین نبودیم. هدف این مقاله نقد مدل مغز سهگانه و اشاره به پیچیدگیهای مغز بوده. رفتارهایی مثل تنبلی و عادات مختلف چندعاملی هستن و نمیشه صرفا با تاکید بر یک جنبه توصیفشون کرد. بهصورت کلی هدف این مقاله راهکار و تبیین علل رفتارها نبوده است.
بیشتر ازیک نفر…
سلام خیلی ممنون از مقاله مفیدتون
طبق چیزهای که تو این مقاله گفته شد خیلی از محصولات آقای بهرام پور با همون روش قبلی توضیح داده شده که هنوزم تو سایت هست و به بفروش میره اینا رو نمیخواین از سایت حذف کنین چون کسی که میاد میخره با همون روش قبلی آشنا میشه مثل دوره فن بیان در فروشندگی دوره فن بیان دوره عادت دوره شهامت دوره های رایگان که هست و خیلی از دوره های دیگه که الان دقیقا اسمشون تو ذهنم نیست ولی قبلا که نگاه کردم با همون روش قبلی توضیح دادن
همچین دوره های کی قرار است به روزرسانی بشه و مطالب جدیدتر قرار بگیره ؟؟
سلام همراه عزیز
متوجه منظورتون از روش قبلی نشدیم؛ کدوم روش قبلی؟
در خصوص اپدیت هم تمامی دوره ها در صورت نیاز و تشخیص آقای بهرام پور همیشه اپدیت خواهند شد.
بیشتر ازیک نفر…
از دست این پشتیبان ها اگه یه بار مقاله رو خونده بودین تو مقاله خود آقای بهرام پورگفتن که تو خیلی از دوره های قبلی از مغز سه گانه استفاده کردن و الان هم تو سایت هستن این دوره ها منظورم اینه این دوره ها چرا حذف نمیشن
سلام همراه عزیز!
دیدگاه شما شخصا با اقای بهرام پور بررسی شده است.
پاسخ اقای بهرام پور به شما:
نظریه مغز سه گانه یک نظریه قدیمی در خصوص نوروساینس هست که طرفداران زیادی ندارد و در حال حاضر ابزارها و الگوهای خیلی بیشتری وجود دارد و همانطور که در مقاله مطرح کردیم این دیدگاه به اندازه کافی نظریه دقیقی نیست و امروزه نظریه دو گانه خیلی جدیدتر خواهد بود.
بیشتر ازیک نفر…
پشتیبان عزیز به مولا دارم فارسی تایپ میکنم
میدونم اون مغز سه گانه دقیق و علمی نیست میگم الان تو سایت دوره های هست که آقایی بهرام پور اون دوره هارو با مغزهای سه گانه توضیح دادن میگم چرا پس اون دوره ها دیگه از سایت حذف نمیشن چون کسی بیاد این مقاله رو بخونه بعد دوباره بره اون دوره ها رو ببینه خب دچار سردرگمی میشه
آیا تونستم الان منظورمو برسونم ؟؟
سلام مجدد خدمت شما
امکانش هست برامون مثال بزنید کدوم دوره ها منظورتون هست؟
با سلام
سپاس از مقاله ی خوب شما
جناب بهرام پور عزیز در بسیاری از وبینار ها و کلاس های آموزشی خود به این مدل از مغز اشاره فرمودند و تاکید خاص داشتند در حال حاضر دچار دو گانگی شدم که آیا مطالب ایشان با این موضوع در تضاد هستند؟ یا مبناب فرمایش ایشان براساس موضوع دیگری است؟
ممنون از شما
سلام دوست عزیز
خوشحالیم که اهل مطالعه و یادگیری هستید.
اقای بهرام پور در قسمت مقدمه به این موضوع اشاره کرده است…
مرسی که همراهمون هستید.
بیشتر ازیک نفر باشید.
بسیار مطلب مفیدی بود و در ادامه پیشنهاد میدم برای تغییر هوش های ششگانه و تبدیل شدن به ژن برتر حتما تله پاتی پلاس رو نگاه کنید
چقدر خوب که دغدغه آموزش دارید؛ تبریک به شما…
ممنونیم بابت پیشنهاد ارزشمندتون.
موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
سلام خدمت شما اقای بهرام پور عزیز
مقاله اتون راجع به مدل مغز سه گانه و اینکه معتبر هست یا نه بسیار جالب بود میخواستم بپرسم از چه منابعی تو این مقاله استفاده کردین؟حدس میزنم یکی ازاین منابع کتاب هفت ونیم درس درباره مغز هستش چون این کتاب رو خوندم اگه منابع دیگه ای هم هست لطفا بگین ممنونم از مطالب علمی که تو سایت میزارین من همیشه وبینارهای شمارو دنبال میکنم
سلام دوست عزیز
همراهیتون باعث افتخارمون هست…
اکثر مقالات ما از جمله این مقاله با ذکر منبع می باشد.
جهت مشاهده منبع، داخل متن مقاله روی نوشته های آبی کلیک کنید.
بیشتر ازیک نفر…
منم هفت و نیم درس رو خوندم
سلام علیکم
آقای بهرام پور بنده از دنبال کنندگان شما بودم و به شما ارادت ویژه داشتم. اما ویدیو اخیر شما مبنی بر استفاده از فیلترشکن حمله مستقیم به اعتقادات شخصی برخی از مخاطبین شما بود. شخصاً با عملکرد نظام به شدت مخالفم اما مسلمانم. چه دلیلی داشت که شما به اعتقادات ما حمله کنید؟
سلام دوست عزیز
خوشحالیم که اهل علم و اموزش هستید.
دوست عزیز کدوم یکی از جملات ویدیو توهین به مسلمانان بوده است؟
دوستت دارم پیام زیبا
سلام دوست عزیز
همراهیتون باعث افتخاره و مرسی بابت لطف و محبتتون…
موفق و بیشتر ازیک نفر باشید…
با سلام و احترام خدمت استاد بهرامپور عزیز. جناب استاد شما در گذشته در برنامه های صدا و سیما در چندین و چند شبکه مختلف حضور داشتید. با توجه به اینکه این نهاد، یک نهاد ضد مردمی و دروغگو میباشد آیا موضع شما هنوز هم نسبت به صدا و سیما مثبت است؟ با توجه به شرایط ناراحت کننده اخیر در کشور سزاوار است در مورد این مورد موضع گیری بفرمایید.
همیشه از علم شما استفاده میکنیم.
ارادتمند – فرمند
سلام دوست عزیز
پاسخ اقای بهرام پور به شما:
در دو سال اخیر صدا سیما نرفتم و از این به بعدم نخواهم رفت.
موفق و بیشتر ازیک نفر باشید…
به ولای علی رفیقم فیلمتو فرستاد قلبم واساد از خوشگلیت. جون دلمی پیامی
سلام دوست عزیز
همراهیتون باعث افتخاره و مرسی بابت لطف و محبتتون…
موفق و بیشتر ازیک نفر باشید…
از دیدن صورت زیبای تو سیر نمیشم قشنگترین
سلام دوست عزیز
همراهیتون ارزشمند و باعث افتخاره…
مرسی بابت لطف و همراهیتون.
موفق و بیشتر ازیک نفر باشید…