استعداد یا تلاش؟ تحقیقات علمی چه می‌گویند؟

سرفصل های مهم این مقاله

استعداد یا تلاش؟ تحقیقات علمی چه می‌گویند؟ «پسر من خیلی باهوشه!»

«تو خیلی با استعدادی»

«دمت گرم نابغه!»

«عجب بچه زرنگیه!»

شما هم شنیده‌اید که خیلی از والدین برای تعریف کردن از بچه‌هایشان از این واژه‌ها استفاده می‌کنند. تابه‌حال چند نفر را دیده‌اید که در واکنش به نمرات خوب فرزندنش به جای «تو خیلی باهوشی» بگوید «آفرین! تلاش فراوانت، قابل تحسین بود.»

از این مثال‌ها نمونه فراوان است. بسیاری از برنامه‌های صداوسیما با عنوان «استعدادیابی» آغاز به کار می‌کند و به دنبال کسانی هستند که «ذاتاً مستعدند». هیچ‌کدام با عنوان «پرتلاش‌ترین‌ها» یا «سرسخت‌ترین‌ها» برگزار نمی‌شوند.

تبلیغات مدارس فوتبال را در سطح شهر می‌بینیم که کلاس‌های «استعدادیابی» برگزار می‌کنند و تنها به دنبال کسانی هستند که «ژن فوتبالی» دارند؛ اما سؤال اینجاست: تلاش یا استعداد؟

چرا به نظر می‌رسد استعداد نقش پررنگی در موفقیت دارد؟

اگرچه نقش ژنتیک یا به زبان خودمان «استعداد خدادادی» در موفقیت و یا یادگیری، انکارناپذیر است، اما تحقیقات علمی نشان می‌دهد استعداد، نقش چندان پررنگی در این زمینه ندارد.

در سال 2016 میلادی، انتشار نتایج یک تحقیق در نشریه معتبر نیچر باعث بحث‌های زیادی شد. پژوهشگران در این تحقیق بزرگ 74 جایگاه کروموزومی را شناسایی کردند که با تعداد سال‌های تحصیل رسمی افراد ارتباط نشان می‌داد. این محققان نوشتند:

«دستاورد تحصیلی به شدت تحت تأثیر عوامل اجتماعی و عوامل محیطی دیگر نظیر تلاش و سرسختی است اما تخمین زده می‌شود عوامل ژنتیکی هم در این زمینه نقش بازی کنند؛ هرچند کمرنگ!»

به‌عبارت‌دیگر استعداد برای موفق شدن لازم است، اما کافی نیست. هرکسی می‌تواند استعداد نداشته‌اش در یک موضوع را با تلاش بیشتر، جبران کند.

مثلاً لابد بعضی وقت‌ها این سؤال برایتان پیش آمده که چرا یک نفر نسبت به شما، چیزی را زودتر یاد می‌گیرد.

مثلاً از خود پرسیده‌اید: «من و علی باهم به کلاس زبان رفته‌ایم، با هم تمرینات را حل کرده‌ایم؛ اما چرا علی زودتر از من زبان یاد گرفته؟ چرا نمرات بالاتری از من دارد؟»

این اختلاف به خاطر همان نقش استعداد است. کافی است شما تلاش بیشتری نسبت به علی داشته باشید تا به زودی به سطح او برسید.

شاید بپرسید «اینجوری که نمیشه! این عادلانه نیست. چرا باید تلاش بیشتری کنم؟»

شاید در این موضوع عادلانه به نظر نرسد، اما باید این قضیه را بپذیرید. در عوض شما در موضوعات دیگر (مثلاً فرض کنید یادگیری موسیقی) از علی زودتر یاد می‌گیرید و او باید تلاش بیشتری کند.

در پاسخ به تیتر این پاراگراف که «چرا استعداد به نظر می‌رسد نقش زیادی در موفقیت داشته باشد» باید بگوییم تنها به خاطر اشتباهات شناختی که دچارش شده‌ایم و در مدرسه و دانشگاه و رسانه‌ها به خورد ما داده‌اند.

آیا «ژن خوب» واقعاً وجود خارجی دارد؟

 

آیا «ژن خوب» واقعاً وجود خارجی دارد؟

برگردیم به تحقیقی که در مجله نیچر چاپ شده است. همان‌طور که گفتیم، نقش ژنتیک یا استعداد در میزان موفقیت افراد، غیرقابل‌انکار است؛ بنابراین در پاسخ به عنوان این پاراگراف باید بگوییم «بله! ژن خوب و غیرخوب واقعاً وجود دارد، اما…»

امای مهمی که در این جا باید بخوانید این است: «…اما نقش چندان پررنگی ندارد و به راحتی می‌توان آن را با تلاش بیشتر در زمینه‌های مختلف، جبران کرد.»

محققان طی این پژوهش با انتقادات برخی محققان دیگر روبرو شدند و تصمیم گرفتند نتایج مطالعات خود را به صورت دقیق‌تر شرح دهند. پس از توضیحات این محققان در نهایت این تحقیق با این نتیجه به پایان رسید که «استعداد» برای توضیح و پیش‌بینی دستاوردهای تحصیلی افراد قدرت بسیار کمی دارند و این «تلاش و سرسختی» است که رمز موفقیت است. هرچند محیطی که فرد در آن رشد می‌کند را هم باید جز عوامل موفقیت و یا عدم موفقیت، دارای تأثیر دانست.

چه عواملی در موفقیت افراد دخیل است؟

تعداد عواملی که می‌توانیم برای موفق شدن ذکر کنیم بسیار زیاد است. وراثت، ژنتیک، استعداد، محیطی که در آن رشد صورت می‌گیرد، خانواده، آموزش، مدرسه، دانشگاه و ده‌ها عامل دیگر در مجموع در میزان موفقیت افراد و رسیدن به اهداف دخیل است. در مجموع اما این تلاش و تمرین خود فرد است که می‌تواند سرنوشت او را رقم بزند.

اگر عواملی که ذکر شد را هرکدام به تنهایی عامل موفقیت بدانیم، ده‌ها مثال نقض برای آن وجود دارد که مستند بودن آن را از بین می‌برد.

اگر بگوییم خانواده و محیط مهم‌ترین دلیل است، خودمان هم مثال‌های نقض فراوانی در طول زندگی دیده‌ایم که افراد دارای خانواده‌های مرفه یا خوب راهی درست معکوس را طی کرده‌اند و اصلاً چیزی که انتظارش می‌رفت، نشده‌اند. برعکس، افراد زیادی از خانواده‌های بعضاً درب و داغون (!) به قله‌های رفیع موفقیت رسیده‌اند.

مثلاً چند سال قبل، فردی به اسم رستگار رحمانی تنها از یکی از روستاهای کردستان رتبه اول کنکور شد. او در خانواده‌ای بسیار سطح پایین از نظر مالی رشد کرده بود و امکانات خوب آموزشی، تحصیلی هم نداشت؛ اما توانست بر تمام کسانی که از بهترین امکانات بهره‌مند بودند، غلبه کند و به تنهایی در صدر فهرست برگزیدگان بنشیند.

اگر ژن خوب (!) و وراثت را به تنهایی عامل موفقیت بدانیم، می‌بینیم بسیاری از افراد مشهور و درجه یک علمی (به جز معدودی از آن‌ها) فرزندانی کاملاً معمولی دارند. همان‌طور که در فوتبال و ورزش هم ورزشکاران فوق حرفه‌ای، فرزندانشان لزوماً ورزشکاران موفقی نشده‌اند. از خارجی‌ها زین‌الدین زیدان، پله، خوزه مورینیو و کارلوآنچلوتی و از داخلی‌ها علی پروین، قلعه‌نویی و فیروز کریمی از جمله کسانی بوده‌اند که فرزندانشان نه تنها فوتبالیست‌های خوبی نشده‌اند، بلکه احتمال زیاد به خاطر نام پدرانشان، اسم و رسم کوچکی برای خود دست‌وپا کرده‌اند!

بنابراین در یک جمع‌بندی برای این بخش می‌توانیم بگوییم وراثت، تجربه، ژنتیک، خانواده، محیط و عوامل دیگر اگرچه دخیل‌اند، اما می‌توان با تلاش و تمرین زیاد آن‌ها را جبران و نقششان را کمرنگ و کمرنگ‌تر کرد.
اگر در یک زمینه استعداد خوبی وجود داشته باشد و برای تقویت آن تلاش زیادی هم صورت گیرد، فرد به احتمال بسیار قوی در آن حوزه به موفقیت‌های بزرگی خواهد رسید.
حالا مختلف استعداد و تلاش را در ماتریس زیر ببینید.

ماتریس-تلاش-یادگیری

خانه اول وقتی است که استعداد شما در چیزی کم است ولی تلاشتان زیاد است. در این حالت احتمال موفقیت شما هست اما باید تلاش بیشتری نسبت به افرادی که استعداد بیشتری دارند، انجام دهید.
مثلاً شاید پیانو زدن یا زبان یاد گرفتن برخی افراد از شما سریع‌تر باشد، اما اگر به همان میزان تلاش بیشتری کنید، به همان جایگاه خواهید رسید. شک نکنید!
در حالت دوم که بهترین حالت است، هم استعداد زیاد است و هم تلاش. در این حالت باید سعی کنید انگیزه خود را تا انتهای مسیر حفظ کنید. درصد موفقیت در این حالت: بسیار زیاد!

در حالت سوم استعداد و تلاش هر دو کم است! حرفی باقی نمی‌ماند! بدترین حالت ممکن! فقط در مورد حالت سوم ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از ما در خیلی از موضوعات زندگی، حالت سوم را داریم. مثلاً هیچ استعدادی برای موسیقی نداریم. تلاشی هم برای یادگیری آن نمی‌کنیم. چون لزومی برای یادگیری آن حس نمی‌کنیم! گاهی وقت‌ها، این اتفاق مشکلی به وجود نمی‌آورد. به خصوص در مواقعی که در رشته‌ها و موضوعات دیگر موفق هستیم.

در حالت چهارم، استعداد زیاد است و تلاشی برای تقویت آن صورت نمی‌گیرد. اینجا یک دام بزرگ برای کسانی است که فکر می‌کنند خیلی باهوش‌اند! متأسفانه آن‌ها در دام کم تلاشی می‌افتند و دچار خطای شناختی «باهوش انگاری» می‌شوند.

آیا باهوش‌ها کم تلاش‌ترند؟

 

آیا باهوش‌ها کم تلاش‌ترند؟

متأسفانه ازآنجاکه نقش هوش در دهه‌های گذشته ناگهان پررنگ شده بود، یک خطای شناختی به وجود آورد و در نهایت باعث شد افرای که از نظر خودشان باهوش تلقی می‌شدند، کمتر تلاش کنند.

آی کیو یا بهره هوشی اکنون نقش بسیار کمرنگی در میزان موفقیت دارد. برخلاف سال‌های قبل که بهره هوشی یا به بیان غلط «ضریب هوشی» نقش زیادی در تربیت فرزندان بازی می‌کرد. مثلاً الآن مشخص شده که «هوش عاطفی» یا «هوش هیجانی» نقش بسیار مهم‌تری برای موفقیت بازی می‌کند؛ بنابراین یکی از تله‌هایی که افراد باهوش در آن گرفتار می‌شوند این است که چون فکر می‌کنند باهوش هستند پس نیاز به تلاش ندارند. این دقیقاً همان جایی است که باهوش‌ها به پرتگاه می‌افتند. هوش گرچه لازم است اما به هیچ وجه کافی نیست. همه ما، آن‌قدر هوش داریم که بتوانیم به خواسته‌ها و آرزوهای خود برسیم؛ اما آنچه که از اهمیت بالاتری برخوردار است هوش نیست. بلکه تلاش است.

یک تست جالب از کارل دوک

خانم کارل دوک روانشناس سرشناس آمریکایی در طی یکی از تحقیقاتش دو گروه دانش آموز را انتخاب کرد و از آن‌ها تست هوش گرفت.

400 دانش‌آموز سال پنجم دبستان از نقاط مختلف آمریکا انتخاب شدند و به دو گروه 200 نفره تقسیم شدند. این دانش‌آموزان بعد از پایان تست 10 سؤالی به یکی از این دو روش تشویق شدند:

  • روش اول: به دسته اول دانش‌آموزان گفته شد که «کارتون عالی بود. شما حتماً خیلی باهوش هستید!»
  • روش دوم: به دسته دوم دانش‌آموزان گفته شد: «کارتون عالی بود. حتماً خیلی تلاش کرده‌اید.»

شاید تفاوت این دو تشویق چندان پر رنگ به نظر نرسد؛ اما تفاوت تأثیر این دو تشویق زیاد بود.

بعد از تشویق دانش‌آموزان به این دو دسته انتخابی برای تست بعدی داده شد. به‌این‌ترتیب که انتخاب اول: این تست کمی سخت‌تر است، اما می‌تواند فرصتی مناسب برای یادگیری و پیشرفت باشد.

انتخاب دوم این بود: تست راحت‌تری در پیش دارید. از پسش برمی‌آیید.

نکته جالب اینجا بود. از گروهی که به خاطر «هوشش» مورد تشویق قرار گرفته شده بودند، 67 درصد تست راحت‌تر را انتخاب کردند. درحالی‌که 92 درصد از گروهی که به خاطر تلاشش تشویق شده بود، تست سخت‌تر را انتخاب کردند.

نتایج عجیب نیست؟ تنها یک تفاوت کوچک در نحوه تشویق شدن می‌تواند این چنین باعث چنین تفاوت‌های تأثیرگذاری شود.

کارل دوک این موضوع را این چنین بیان می‌کند:

کودکانی که باهوش‌تر معرفی می‌شوند، به تدریج طرز فکر ثابت پیدا می‌کنند. آن‌ها برای اینکه صفتی که به آن‌ها نسبت داده شده (هوش بالا) دچار خدشه نشود، از تلاش بیشتر و در نتیجه از مواجه شدن با چالش‌های بزرگ‌تر امتناع می‌کنند.

اما کودکانی که برای تلاششان مورد تشویق قرارگرفته‌اند، برای مواجه شدن با چالش‌های بزرگ‌تر که تلاش بیشتری طلب می‌کنند، آماده و مشتاق‌اند.

در مرحله بعد به تمام 400 دانش‌آموز تست بسیار سختی داده شد. گمان بر این بود که اغلب دانش‌آموزان نمره پایینی می‌گیرند. همین اتفاق هم افتاد؛ اما دانش‌آموزانی که به خاطر تلاششان تشویق شده بودند، لذت بیشتری از چالش بردند و در عوض دسته دوم خیلی زود کلافه و آشفته شده و برگه‌هایشان را تحویل می‌دادند.

در مرحله آخر تستی به مراتب آسان‌تر از تست اول از کودکان گرفته شد. نتیجه حیرت‌انگیز بود. دانش‌آموزان دسته اول که به خاطر هوششان مورد تشویق قرار گرفتند، حتی نمراتشان از تست اول هم کمتر شد! نمره متوسط آن‌ها بیست درصد نسبت به تست اول کمتر شده بود. گروه دوم اما 30 درصد نمرات بهتری گرفته بودند. تفاوت 50 درصدی در عملکرد، تنها به خاطر نوع تشویق و تفاوت بین «تلاش» و «هوش ذاتی» به وجود آمده بود واقعاً شگفت‌انگیز بود.

آیا باهوش‌ها، در آینده موفق‌ترند؟

کسانی که آی کیو بالاتری داشته باشند، الزاماً در زندگی موفق‌تر نخواهند بود. در سال 1924 آقای لوییز ترمان از دانشگاه استنفورد، 1528 کودک در ایالت کالیفرنیا را که در آزمون بهره هوشی یا آی کیو بالاترین نمره‌ها را کسب کرده بودند، در یک بازه زمانی بیست ساله تحت نظر گرفت. آقای ترمان می‌خواست این موضوع را تست کند که آیا بهره هوشی کلید موفقیت در زندگی است یا خیر و کسانی که باهوش‌ترند، «دستاورد» های بیشتری دارند یا خیر.

علی‌رغم این که متوسط بهره هوشی این کودکان 147 بود، در نهایت تقریباً یک چهارم آن‌ها تنها به شغل‌های معمولی مثل کارمند دفتری، پلیس، فروشنده یا تعمیرکار رسیدند. هیچ یک از اعضای گروه نتوانستند به دستاورد آکادمیک چشمگیری در حد جایزه نوبل برسند یا عضوی از طبقه خواص جامعه شوند. علاوه بر آن، هیچ یک از آن‌ها تجارت موفقی را پایه‌گذاری نکردند و در نتیجه هیچ کدام به «ثروت آفرین» بزرگی تبدیل نشدند. پس از 20 سال، ترمان دریافت که «هوش و میزان دستاوردها، ارتباط خاصی با هم ندارند».

یک دلیل می‌تواند همین باشد که وقتی برچسب باهوش بودن به کسی می‌زنیم، تلاشش کمتر می‌شود.

اما در سنین خردسالی، پاسخ این سؤال می‌تواند والدین سخت‌گیر باشد. در مجموع می‌توانیم بگوییم برای هر کس که بخواهد خود را در اوج ببیند، وجود یک سری عوامل مخصوص ضروری است. مثلاً بدون داشتن تلاش و تمرین و تعهد به رسیدن به اهداف یا به عبارتی «سرسختی» نمی‌توانید به اهداف خود برسید. آنجلا داکورث در کتاب سرسختی می‌گوید: «افراد ثابت‌قدم موفق‌تر از دیگران هستند، به ویژه در موقعیت‌های شدیداً چالش‌برانگیز».

و سؤال آخر این است که چه چیزی فرد را ثابت‌قدم می‌کند؟ بخشی از پاسخ در انگیزه نهفته است. داکورث نشان داده که وقتی پای انگیزه و تشویق (مثلاً یک پاداش مالی کوچک) در میان باشد، در آزمون بهره هوشی هم شاهد نمرات بالاتری خواهیم بود. این یافته‌ها کاربرد مهمی در مطالعه موفقیت دارند.

سوال اول مقاله که یادتان نرفته؟ تلاش یا استعداد؟

سخن پایانی مقاله استعداد یا تلاش!

همانطور که در این مقاله خواندید، تلاش کردیم با بررسی نتایج برخی از تحقیقات علمی، ببینیم نقش کدام یک برای موفقیت مهم‌تر است، در نهایت به این نتیجه رسیدیم که هردوی این موارد نقش دارند،  اگرچه می‌توان با تکرار و تمرین، نقش تلاش و کوشش را بیشتر و برجسته‌تر کرد. امیدواریم از خواندن این مقاله، لذت برده باشید.

چگونه طرز فکرمان را به طرز چشمگیری تغییر دهیم؟

این مقاله با برداشت از یکی از سرفصل‌های دوره حرفه‌ای با نام «طرز فکر» نوشته شده است.

اگر در این دنیای قرن 21 ام زندگی می‌کنید نیاز دارید بدانید چه طرز فکری باعث موفقیت می‌شود… این محصول طبق تحقیقاتی که پرفسور کارل دوک انجام داده است تولیدشده و در مجموعه بیشتر از یک نفر بومی‌شده است،

در این دوره به شما می‌گوییم که “بهترین نوع طرز فکر” چگونه است. علاوه بر این آموزش‌های بسیاری برای طراحی یک سبک زندگی حرفه‌ای برای شما تدارک دیده شده است. همچنین در این دوره توضیحات علمی و کاربردی در مورد شناخت مغز داده می‌شود، با شناخت مغز و ساختار و نوع کارکرد مغر می‌توانیم بسیاری از مشکلات را حل کنیم و  تاب‌آوری‌مان را در مواجهه با مسائل زندگی بالا ببریم.

روی تصویر  زیر کلیک کنید و در مورد دوره طرز فکر، بیشتر بخوانید:

دوره طرز فکر | استعداد مهم‌تر است یا تلاش؟

نویسنده: تیم نویسندگان بیشتر از یک

نویسنده: تیم نویسندگان بیشتر از یک

امتیاز (4/5)
4/5
به اشتراک بگذاریم
دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۱۰ دیدگاه دربارهٔ «استعداد یا تلاش؟ تحقیقات علمی چه می‌گویند؟»

  1. پشتیبانی بیشتر از یک بیشتر ازیک.

    سلام دوست عزیز
    خوشحالیم که مقاله مربوط به استعداد یا تلاش برای شما مفید و کاربردی بوده.
    ممنون که همراه ما هستید.
    موفق و بیشتر از یک نفر باشید …

  2. پشتیبانی بیشتر از یک بیشتر ازیک.

    سلام دوست عزیز
    تبریک به شما که اهل اموزش و یادگیری هستید.

    موفق و بیشتر ازیک نفر باشید…

  3. پسرم ۶ساله است استعدادش بسیارعالی است درفوتبال ازسه سالگی‌ متوجه‌ استعدادش شدم‌ بعدازون شب روز تمرین کرده وحالا کارهای انجام‌ میده باتوپ حیران می‌مانیم آنجمله ویژگی‌هایش سرعت‌ خیلی زیادشون عالی‌ آش است حالا چگونه‌ معرفی آش کنم

  4. پشتیبانی بیشتر از یک بیشتر ازیک.

    سلام همراه عزیز
    چقدر خوب که دنبال مقالات و محتوای آموزشی هستید؛ و به فکر استعدا فرزندتون هستید.
    اگر در زمینه ورزشی هست حتما به یک باشگاه ورزشی معتبر مراجعه نمایید.
    بیشتر ازیک نفر…

اسکرول به بالا