طرز فکر و نگرش اکثر ما در مورد استعداد این است که یک کار، یک مهارت یا یک رفتار از بدو تولد به صورت خدادادی باید در وجودمان باشد و اگر شما هم دچار این طرز فکر و نگرش هستید باید بهتان بگویم که این طرز فکر کاملا غلط است و ما در این مقاله قصد داریم اول به این سوال پاسخ دهیم که آیا میشود در یادگیری یک مهارت به استعداد ذاتی برسیم و بعد این که چطور باید برای خود استعداد بسازیم.
معنی استعداد یعنی چه؟
برای اینکه بتوانیم مسیر درست را به مغزمان نشان دهیم تا یک تصویر واضح و روشن از این کلمه در ذهن ما نقش ببندد، باید بدانیم که اصلا استعداد به چه معنی است:
زمانی که می خواهیم کاری را انجام دهیم باید یک مسیر بین نورون های مغز ما ایجاد شود تا اطلاعات مربوط به آن کار از آن مسیر منتقل شود و هر چقدر بیشتر از نظر فیزیکی و ذهنی درگیرآن کار باشیم مسیرهای عصبی قوی میشود و نورون های بیشتری درگیر آن کار می شود
در نتیجه فضای مغزی ما در رابطه با آن کار گسترش می یابد، و با توجه به تع ریف استعداد که پیشتر برایتان شرح دادم زمانی که از فردی صحبت به میان می آید که در کاری دارای استعداد است یعنی اینکه آن فرد در گذشته در مورد ان موضوع کمی درگیر بوده و یا ساختار مغزش با آن کار کمی آشنایی دارد و قطعا افرادی که بهتر از شما یاد میگیرند:
⭐️ یا اگاهانه در گذشته اقدام کردند آن مهارت را یاد بگیرند ولی موفق نبودند و به واسطه ی همین اقدام ناموفق مغزشان با بخشی از چهارچوب و ساختار آن کار اشنایی دارد
⭐️ یا یا بر اساس تجارب آن فرد و یا
⭐️ یا در محیطی هستند که اطرافیانشان درگیر آن مهارت هستند و به همین واسطه ساختار مغز این افراد تغییر کرده است.
افرادی که بهتر از شما یاد میگیرند به واسطه ی این 3 مورد ساختار مغزشان تغییر کرده است و مسیرهای عصبی ضعیفی در مغزشان تشکیل شده است،
شما کدام یک از این موارد را قبول دارید؟
آیا فکر میکنید استعداد را می شود ساخت یا فکر می کنید که باید با استعداد و هوش در کاری متولد شوید؟ و شما جزء کدام دسته هستید؟ روی این موضوع فکر کنید و جواب این سوال را بیابید،
یکی از مزیت های افراد موفق و پیشتاز در جامعه همین است که خود را اسیر و درگیر این موضوع نمیکنند که من استعداد ندارم و نمیتوانم این کار را انجام دهم.
آنها به خوبی می دانند اگر بیشتر از نظر فیزیکی و ذهنی درگیر یک کاری شوند فضای مغزی انها گسترش می یابد و باید با این موضوع کنار بیایید
ما از کودکی تا به حال سخت ترین مهارتهای زندگیمان را یاد گرفتیم. صحبت کردن و راه رفتن…
ایا از همان ابتدا به این خوبی راه می رفتید یا به همین خوبی صحبت می کردید؟
قطعا آن اوایل درک درستی از ان کار نداشتید و به مرور زمان و با تمرین مداوم توانستید کارهای سخت را را به خوبی یاد بگیرید و اشتباهاتتان کم و کمتر می شد!
به قول پروفسور مایکل مرزنیچ دانشمند علوم اعصاب هر چقدر بیشتر درگیر یک مهارت شوید فضای مغزیتان گسترش پیدا میکند و انگار آن فضایی از مغز که به این مهارت اختصاص داده شده کم است و آن فضا باید گسترش پیدا کند و اگر میخواهید هوشتان در کاری بالا برود باید به اندازهای که میخواهید با استعداد باشید به همان میزان باید روی همان مهارت کار کنید.
اگر مثل بچه ها رفتار می کنید و نمیدانید باید چکار کنید و سردرگم هستید، هیچ ایرادی ندارد چون این موضوع یک روند عادی برای یادگیری هر مهارتی در همان ابتدای کار است و به این دلیل است که هنوز قسمتهای مختلف مغزمان نتوانسته بین اندام های مختلف بدن ارتباط و هماهنگی ایجاد کند.
در ضمن چهار چوب آن کار را هم نمی دانند و این سردرگمی بیشتر به خاطر همین موضوع است و کمی برای ما دشوار است که با این موضوع کنار بیاییم چون زمانی که سنمان بالا می رود فکر میکنیم اشتباه کردن برای کودکان است و ما نباید خطا کنید در صورتی که باید این موضوع را بپذیریم و امری جدانشدنی برای یادگیری هرچیزی در همان ابتدای کار است و شما باید به کارتان ادامه دهید قطعا در مسیری که پیش گرفتید جلوتر اتفاقات زیباتری تری در انتظارتان هست.
گام صفرم پذیرش این موضوع است…
تحقیقی توسط دکتر کارل دوک روی تعدادی از دانش آموزان انجام گرفت، به این صورت که از دانش آموزان آزمونی گرفته شد و بعد از مشخص شدن نتیجه آزمون از آنها خواسته شد که به نمره آزمون همکلاسی های خود توجه کنند.
این آزمون صرفا به این دلیل بود که رفتار دانش آموزان را بسنجد، کارل دوک به این نتیجه رسید که برخی از دانش آموزان به نمره آزمون کسانی توجه کردند که از خودشان نمره ضعیفتری کسب کرده بودند. آنها با این کار میخواستند خود را کمی باهوشتر از بقیه جلوه دهند.
این افراد دقیقا جز همان دسته ای از افراد بودند که استعداد را امری ذاتی میدانستند و نگرششان این بود که اگر استعداد کاری را نداریم نمیتوانیم چیزی را یاد بگیریم و این نگرش در آنها شکل نگرفته بود که میزان هوش در هر کاری با میزان تمرین و مداومت رابطه مستقیم دارد.
یعنی هرچقدر بیشتر درگیر یک مهارت شویم هوش و استعداد ما نیز بیشتر میشود.
بنابراین گام صفرم پذیرش این موضوع است که هوش و استعداد به میزان تمرین شما در آن مهارت بستگی دارد.
نکته ای که شما باید به آن توجه کنید این است که بپذیرید و قبول کنید که هوش و استعداد را میشود افزایش داد.
استعداد و هوش قابل تغییر است ما در هر مهارت و رفتاری میزان هوشمان متفاوت است.
ممکن است در ابتدای یادگیری یک مهارت خیلی ضعیف باشیم و آن هم به این دلیل است که تا به حال با آن مهارت دست و پنجه نرم نکردیم و حتی به روند انجام و ساختار آن هم فکر نکردیم. در چنین شرایطی مشخص است مغزتان نمیداند چه مسیری را باید طی کند و سردرگم است
تحقق کارل دوک برای اثبات اینکه استعداد قابل تغییر است
یک تحقیق دیگری توسط دکتر کارل دوک روی دو گروه از دانش آموزان انجام شد.
گروه اول بومی آن منطقه و جز ضعیفترین دانش آموزان بودند و گروه دوم از بین بهترین دانش آموزان انتخاب شدند. دکتر کارل دوک برای اثبات اینکه استعداد و هوش با میزان تمرین رابطه مستقیم دارد شش ماه روی دانش آموزان گروه اول کار کرد و بعد از اتمام دوره تمرین و بعد از برگزاری آزمون از دو گروه، نتیجه ای که انتظارش را داشت را مشاهده کرد:
گروه اول نسبت به گروه دوم نمرات بسیار بهتری کسب کردند و این تحقیق این نکته را اثبات میکند که هرچقدر آگاهانه و درست روی موضوعی وقت بگذارید می توانید هوشتان را در آن کار بالا ببرید.
قطعا برایتان جالب است نظر آقای آلفرد بینه مخترع آزمون IQ را بدانید.
آلفرد بینه کسی است که آزمون IQ را اختراع کرد تا میزان هوش و استعداد را بسنجد، ایشان تحقیقی را روی صدها کودک انجام داد تا بفهمد سیستم آموزشی مدارس برای برخی کودکان مفید نبوده است و برای این که کودکان نتیجه بهتری بگیرند مدارس باید رویکرد جدیدی را برای دانش آموزان اتخاذ نمایند.
آلفرد بینه در کتاب خودش به این نکته اشاره کرده است که:
برخی فلاسفه مدرن ادعا میکنند هوش هر فردی مقدار ثابتی است (یعنی اگر استعداد کاری را ندارند پس نمیتوانند آن را یاد بگیرند)، باید به این بدبینی وحشیانه اعتراض کنیم…
در صورتی که با آموزش درست و صحیح و بازخورد میتوانیم در کاری با استعداد شویم.
قطعا تا اینجای کار با وجود تحقیقاتی که برایتان گفتم متوجه شده اید که ما هر مهارت و هر رفتاری را میتوانیم یاد بگیریم فقط باید تمرین درست داشته باشیم و بازخورد بگیریم و سماجت داشته باشیم. اما برای اینکه متقاعد شوید میخواهم تحقیقی را به صورت کامل شرح دهم تا ببینید مغز در هر بار تمرین چه تغییری میکند.
تحقیق پیانو چه بود؟
یک تحقیق توسط دانشمند علوم اعصاب آقای پاسکال لوئونه در دانشگاه پزشکی هاروارد در ایالت متحده انجام شد. این تحقیق روی داوطلبانی صورت گرفت که برای یادگیری و تمرین پیانو به این دانشگاه می آمدند.
پاسکال لئونه داوطلبان را به دو گروه تقسیم کرد، به گروه اول گفت به مدت پنج روز و هر روز دو ساعت به تمرین پیانو بپردازند و هدفی را مشخص کرد که بعد از انجام تمرینات داوطلبان باید به آن مرحله از پیشرفت برسند و در پایان جلسات تمرین هر روزه، آنها را زیر دستگاهی به نام سیم پیچ قرار میداد. (این دستگاه به این صورت بود که همانند یک کلاه روی سر داوطلب قرار میگرفت و پالس و سیگنال مغناطیسی از طریق نواری که از تاج سر تا امتداد گوش قرار داشت ارسال میشد و قشر حرکتی مغز را مورد بررسی قرار میداد که چه مقدار از قشر حرکتی مغز مورد استفاده قرار گرفته است و آن فضا همانند یک نقشه روی مانیتور به نمایش در می آمد)
بعد از انجام این تمرین پاسکال لئونه دریافت که قشر حرکتی که مربوط به نواختن پیانو بوده هر روز گسترش پیدا کرده و نورون های بیشتری درگیر شده اند انگار که این فضا برای انجام حرکات آنها کم است و فضای بیشتری را می خواهند و این آزمایش نشان می داد استفاده بیشتر از یک قسمت مغز باعث می شود فضای بیشتری از مغز درگیر شود.
اما پاسکال لئونه در همینجا متوقف نشد و آزمایش دیگری با گروه دوم از داوطلبان انجام داد که فقط به تمرین پیانو فکر میکردند این مرحله از تحقیق را کمی جلوتر برایتان شرح میدهم.
اما چطور استعداد بسازیم؟ چگونه استعداد خود را تقویت کنیم؟
گام های ساخت استعداد به صورت ساده 👇
گام اول شناخت ساز و کار و چهارچوب آن کار است.
برای اینکه در کاری باهوش شویم باید مغزمان با ساختار و چهارچوب آن کار آشنا باشد و در مورد آن کار فکر کنیم و باید مغزمان را درگیر آن مهارت کنیم.
تقریبا در همه سمینارها و دوره ها اکثر مدرسان عاملی که باعث یادگیری میشود را تمرین و تکرار میدانند. ولی متاسفانه این مطلب کاملا صحیح نیست.
زمانی که اصول یادگیری را بلد نباشیم مستقیم سراغ تمرین و تکرار میرویم. مغز ما در حین تمرین بازخورد می گیرد و اشتباه و خطا پیدا میکند تا ساختار و بدنه آن مهارت را یاد بگیرد و بتواند یک چهارچوب بسازد، این اولین گام مغز برای یادگیری است.
در غیر این صورت مسیر یادگیری ما بسیار طولانی تر میشود. ما در عصری که در حال زندگی هستیم وقت کافی نداریم که چندین ماه روی یک مهارت وقت و انرژی بگذاریم تا بتوانیم آن را یاد بگیریم.
تمرین و تکرار فقط پنجاه درصد مسیر است اما قبل از شروع تمرین ما باید کاری را انجام دهیم تا مسیر یادگیری ما کوتاهتر بشود،
به این موضوع هم توجه داشته باشید همانطور که آقای جاش کافمن در کتاب بیست ساعت اول یادگیری به آن اشاره کرده است مغز ما در بیست ساعت ابتدایی انگیزه و هیجان برای مسیر پیش روی خود دارد، زمانی که مسیرمان طولانی میشود انگیزه و کنجکاوی ما کمتر میشود و به اصطلاح ما سرد میشویم،
مطابق با تحقیقی که در یکی ازدانشگاه های آلمان انجام شد، افرادی که در یک حیطه متخصص هستند، ساختار مغزشان در آن مهارت کامل تر است. یعنی به چارچوب انجام آن کار مسلط هستند.
افرادی که مدرسان خیلی حرفه ای هستند قبل از این که شروع به تدریس کنند از کل مسیر خود یک دید کلی به مخاطب میدهند که در این چند ساعتی که پیش رو دارند در مورد چه مسائلی میخواهند صحبت کنند و هدف اصلی صحبتشان چیست؟
این قانون مغز ماست. مغز ما می خواهد از سردرگمی در بیاید تا یک دید کلی از مسیر پیش روی خود داشته باشد، این نکته را به یاد داشته باشید چه قبل از شروع تمرینات و حرکت به سمت آن مهارت دید کلی به مغز بدهید و مغز را با ساختار کلی آن مهارت آشنا کنید و چه این کار را انجام ندهید، به هر حال این مورد یکی از مولفه های مغز برای هر کاری است.
پس اگر این قانون را رعایت کنید به نفع شماست چون مغزتان دقیقا میفهمد چه کاری باید انجام دهد و دیگر انرژی و وقت صرف تجزیه و تحلیل و بدست آوردن چارچوب آن مهارت نمیکند و مسیرش کوتاهتر است.
ما باید آگاهانه چیزی که مغز میخواهد را به او بدهیم و اگر ما قبل از شروع حرکت ذهنیت و درکی نداشته باشیم نمیتوانیم خیلی راحت و بی دردسر و مستقیم به سمت هدف خود حرکت کنیم و این قانون مغز است.
مغز ما میخواهد ابتدا کل مسیر را بداند و بعد وارد جزئیات شود و صرفا این کار را انجام میدهد تا از سردرگمی دربیاید و نسبت به آن موضوعی که پیش رو دارد ذهنیتی داشته باشد. مغز میخواهد یک ساختار کلی و نقشه ذهنی داشته باشد. زمانی که مغز با یک کار جدید رو برو میشود میخواهد بداند آن کار از چه مراحلی تشکیل شده است تا بتواند یک نقشه کلی از کل مسیر خود درست کند.
ما به این دلیل این کار را انجام میدهیم که یک دید واضح و ساختار کلی از مسیرمان به مغز دهیم تا از سردرگمی دربیاید و مسیر برایش شفاف شود.
اگر این کار را نکنیم مغزمان دید و تصویر واضحی از مسیر پیش رو ندارد. پس در حین مسیر خودش باز خورد میگیرد یعنی تلاش میکند تا بدنه آن مهارت را پیدا کند. با کسب تجربه و آزمایش و خطا ممکن است اصلا روی یک مورد انرژی بگذارد که اصلا مهم نباشد و جزء بدنه آن کار نباشد. یعنی جز فاکتورهای اصلی نباشد و در این صورت فقط مسیرمان طولانی تر میشود پس برای اینکه هم هدفمند کار کنیم و مسیر کوتاهی داشته باشیم اجزای اصلی آن کار را قبل از حرکت باید پیدا کنید.
محققان ثابت کردند افرادی که در یک مهارت تخصص دارند ساختار مغزشان کاملتر است نسبت به افرادی که در آن مهارت تازه کار هستند، ممکن است فردی که در آن مهارت به تخصص رسیده است زمان زیادی را صرف کرده است، ولی ما با دانستن مسیر میانبر هم ساختار مغزمان را در آن مهارت کاملتر میکنیم و هم اینکه مسیر یادگیری خود را کوتاهتر میکنیم.
گام دوم صفحه سفید مغز
در این قسمت میخواهم شما را با قانون بعدی مغز آشنا کنم.
قانون دوم در همه بخشهای زندگی ما کاربرد دارد و همه افراد موفق از آن به نفع خود استفاده میکنند.
شاید این نکته برایتان جالب باشد. مغز ما فرق بین تصور و واقعیت را نمیفهمد. ارتباط مغز ما با محیط بیرون از طریق پنج حس بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه و چشایی است.
قوی ترین حس، حس بینایی است، تنها راه ارتباطی مغز ما با محیط بیرون همین حواس پنج گانه است. اما گفتیم که مغز ما فرق بین تصور و واقعیت را نمیفهمد. یعنی زمانی که ما در دنیای واقعی با یک موجود وحشتناک روبرو میشویم یک سری هورمون ترس دلشوره، دلواپسی در بدن ما ترشح میشود و زمانی که آن واقعه را در ذهن خودمان تصور میکنیم و به نحوی که آن پنج حس را در ذهنمان تداعی کنیم مغز ما متوجه نمیشود این اتفاق در واقعیت در حال رخ دادن است یا در حال فکر کردن به آن هستیم.
این به خاطر خاصیت منحصر به فردی است که مغز ما به آن مجهز است. مغز ما دارای یک پرده سفید است درست مثل پرده سینما! هر چه تصور کنیم مثل فیلم و تصویر روی آن پرده نقش میبندد.
دقیقا مثل پرده سینما و میزان اثر بخشی آن به این بستگی دارد که ما چقدر در تصویرسازی ذهنی تبحر داریم یعنی هر چقدر خوب و شفاف تصویرسازی کنیم و آن پنج حس را در ذهنمان تداعی کنیم موفق تر خواهیم بود.
یعنی همه رنگها و وقایع را ببینیم، همه بوها را حس کنیم و همه صداها را بشنویم و همه حسها را خیلی شفاف تداعی کنیم.
دقیقا همان هورمونهایی ترشح میشود که ما با آن اتفاق در دنیای واقعی رو به رو میشویم و هر چقدر تصویر قشنگتر و شفافتر در ذهن ما نقش ببندد (یعنی هر چقدر تصویری که در ذهنمان تصویرسازی میکنیم به دنیای واقعی نزدیکتر باشد) میزان ترشح آن هورمون بیشتر میشود و به دنیای واقعی نزدیکتر!
بگذارید برایتان یک مثال بزنم الان تصور کنیم که در حال خوردن یک لواشک ترش هستید چه حسی بهتان دست میدهد؟ قطعا بزاق دهانتان ترشح میشود. پس شما باید بتوانید حرف های خوب و ترجیحاً مثبت تصویرسازی کنید تا بتوانید از این خاصیت منحصر به فرد به نفع خودتان استفاده کنید.
اما قسمت دوم تحقیق پروفسور پاسکال لئونه این بود که به گروه دوم گفت که تصور کنند در مقابل پیانو نشسته اند و در حال نواختن پیانو هستند و این در صورتی بود که در ذهنشان تمرین میکردند.
بعد از تمرین ذهنی در زیر دستگاه سیم پیچ قرار گرفتند تا تحریک عصبی قشر حرکتی مغزشان را مورد بررسی قرار دهند. پاسکال لئونه یک ایده انقلابی در مورد مغز مشاهده کرد. او به این نتیجه رسید که مغز داوطلبانی که تصور میکردند در حال تمرین هستند دقیقا مانند مغز داوطلبانی بود که تمرین عملی را انجام داده بودند.
در واقع نقشه ترسیم شده توسط دستگاه در هر دو گروه مشابه بود بعدها پاسکال لئونه نوشت: تمرین ذهنی باعث سازماندهی و ساختاربندی مغز میشود و تمرین ذهنی همراه با تمرین عملی منجر به تسلط بیشتر و عمیقتر میشود .
پس اگر میخواهید هوش و استعدادتان در کاری بالا برود و به اصطلاح در کاری باهوش شوید، ابتدا باید ساختار کلی آن کار را درک کنید و بعد با تصویرسازی درست مسیرهای عصبی ضعیفی در آن کار برای خود ایجاد کنید چون هرچقدر از نظر ذهنی و فیزیکی درگیر یک کار شوید در آن کار باهوش تر میشوید.
مقالات بیشتر در مورد مغز و استعداد و ذهن را اینجا بخوانید:
⭐️ استعداد یا تلاش؟ تحقیقات علمی چه می گویند؟
⭐️ اثر قرنطینه روی مغز و مراقبتهای ضروری
⭐️ سلامت روان در بحران و حقایقی در مورد مغز؟
⭐️ 14 تمرین جالب برای تقویت حافظه و افزایش کارایی مغز
⭐️ شش نکته بسیار جالب در مورد سیستم یادگیری مغز
۲ دیدگاه دربارهٔ «چطور استعداد بسازیم؟ چگونه استعداد خود را تقویت کنیم؟»
سلام.
وقتتون بخیر.
متشکرم که نظر بنده را میخوانید.
این صفحه به من خالی نشان داده میشود، گفتم اطلاع بدهم.
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که همراهمون هستید.
بله در حال راه اندازی می باشد؛ منتظر باشید.
بیشتر ازیک نفر باشید.