صبر کنید...
اول:
احساس می کنم تا قبل از اینکه آقای بهرام پور GTD رو بهمون یاد بده، در خیال خام به سر می بردیم! ما از ترلو استفاده می کردیم اما انگار نوع استفاده ما از ترلو یا ابزارهای دیگه مدیریت برنامه ریزی و زمان، کارامونو پیچیده تر می کرد تا ساده تر!
چهارشنبه هفته گذشته آقای بهرام پور کلاسی برای ما (اعضای مجموعه) و 10 نفر از کاربران پرامتیاز (!) حرفه ای، گذاشتن که تقریبا! 5 ساعت طول کشید.
بعد از پایان کلاس احساس سردرد داشتم. ولی الان که یک هفته از کلاس گذشته، موضوع کمی برام جاافتاده و وقتی توی این یه هفته براش «اقدام کردم» تازه فهمیدم که چقدر از بار روانی و ذهنیم کم میشه. البته که حالاحالاها باید اقدام و آزمون و خطا کنیم تا روش درست رو در نهایت یاد بگیریم.
مهم ترین چیزی که من از GTD فهمیدم، اینه که درست مثل جراحی، درد و خونریزی داره! اما وقتی اقدام و تمرین و تمرین و تمرین کنیم، هر روز برامون بیشتر جا میفته و فشار روانیمون رو کم می کنه.
دوم:
من تا قبل از پیوستن به مجموعه بیشتر از یک، چندجای دیگه کار کردم. با کارفرماهای دیگه. اما تقریباً هیچکدوم به هیچ عنوان به دنبال بهبود فردی کارکنانشون نبودن. و این برام خیلی ارزشمنده که آقای بهرام پور و خانم بهرام پور این همه به فکر کارمندانشون هستن.
امروز (8 مردادماه 1398) خودشون شخصا تشریف آوردن مجموعه و پیگیری کردن تا کسی از قلم نیفته. هم به واندرلیستامون نگاه کردن و هم اشکالاتمون رو برطرف کردن.
آقای بهرام پور برای ما نقش یه جراح رو بازی می کنه که زخم های ذهنمون رو درمان می کنه. میخوام بگم آقای بهرام پور ما به شما اعتماد داریم و ازتون سپاسگزاریم که هر روز، دنیای اطراف خودتون و مارو متفاوت تر و زیباتر از دیروز می کنید...
بدرخشید همیشه ...
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
سعید عباسی هستم. کسی که می خواد هر روزش بهتر از دیروز باشه و دنیای هر روزش قشنگ تر از دیروز... اهل اصفهانم و متولد مهرماه... فعلا همین!