صبر کنید...
موضوع: رهایی از منفی نگری نویسنده: هنس روسلینگ و همکاران مترجم: عاطفه هاشمی، سید حسن رضوی انتشارات: میلکان
شما هم اگر در شرایط اقتصادی فعلی نگاهی به جلد این کتاب بیاندازید و جمله زیر عنوان اصلی کتاب را ببینید شاید ترغیب شوید این کتاب را بخوانید: «ده دلیل که ثابت می کند که اوضاع دنیا آن قدرها هم بد نیست». وقتی کتاب را باز کردم جالب تر هم شد، دیدم که همان ابتدای کتاب تعدادی سوال تستی وجود دارد که باید یک جواب را انتخاب کنم و بعد پاسخهایم را با پاسخهای درست بسنجم تا بفهمم چقدر واقع نگری دارم. اگر شما هم سوالات زیر را در ذهنتان دارید، این کتاب را از دست ندهید. البته این سوالات، سوالاتی نیست که در ابتدای کتاب آمده بود.
چرا دائما غر می زنیم؟ چرا فکر می کنیم اوضاع روز به روز بدتر می شود؟
آیا اوضاع پدرها و مادرهای ما بهتر از ما بوده است و اوضاع هر روز بدتر می شود؟
آیا ما حاضر هستیم به شرایط صد سال قبل برگردیم و در آن شرایط زندگی کنیم؟
آیا شرایط زندگی ما بهتر از گذشتگان است یا بدتر؟
خیلی وقتها ناخودآگاه شروع می کنیم به غر زدن و ناله کردن، و به خودمان که می آییم می بینیم همه چیز را در ذهنمان در بدترین شکل ممکن فرض کرده ایم. وقتی کتاب واقع نگری را تورق کردم و مقدمه را خواندم، متوجه شدم که یک پزشک، یک نفر از جنس خودم با دغدغه گسترش سلامت بر خود فرض دانسته که عمرش را وقف گسترش واقع نگری و اصلاح نگاه غلط اقشار مختلف جامعه نسبت به وضعیت جهان کند. او فهمیده بود که یکی از عوامل مخل سلامت منفی نگری و ندیدن واقعیات است و باید در این راه قدم بگذارد، به هر شکل که بتواند و در این راه زحمات بسیاری کشیده بود و به قول خودش این کتاب آخرین تلاش او در این مسیر بود. او در این کتاب ده غریزه بشری را که مسئول سوءبرداشت درباره واقعیتهای زندگی و دنیاست برشمرده و برای رهایی از افتادن در دام آنها راهکارهایی ساده پیشنهاد کرده است، غرایزی که تک تک ما به نوعی درگیر آنها هستیم و با خواندن این کتاب آنها را تأیید خواهیم کرد. نگران نباشید، دکتر هنس روسلینگ در بستری از داستان های متعدد و با نثری دلنشین که از سالها سخنرانی برای گروه های مختلف از افراد آموخته این کتاب را به نگارش درآورده است و متن ساده، طنزآمیز و روان در پیش روی شما قرار خواهد داشت.
اگر مقدمه کتاب را بخوانید خواهید فهمید که دکتر هنس روسلینگ با همراهی پسر و عروسش برای تکمیل کاری که سالها برای آن وقت گذاشته و به نقاط مختلف دنیا سفر کرده و ساعتها سخنرانی و پژوهش و مطالعه در این زمینه داشته است، اقدام به نوشتن کتاب کرده است:
«در سال 2005 موسسه گپ مایندر را بر اساس بینش حقیقت محور، با رسالت جنگیدن با جهل ویرانگر راه اندازی کردیم. من تمام انرژی، کنجکاوی و تجربه عمرم را به عنوان پزشک، محقق و سخنران صرف سلامت جهانی کردم. کتاب پیش روی شما بر اساس کلیشه «نوابغ تنها» به وجود نیامده است؛ بلکه نتیجه بحث، استدلال و همکاری پیوسته میان سه فرد با استعدادها، دانشها و دیدگاه های متفاوت است. این شیوه نامتعارف و در عین حال دشوار و البته بسیار سازنده، ما را به روشی برای معرفی جهان و شیوه تفکر درباره آن رساند که من هرگز نمی توانستم به تنهایی خلقش کنم.»
من تمام انرژی، کنجکاوی و تجربه عمرم را به عنوان پزشک، محقق و سخنران صرف سلامت جهانی کردم.
«این کتاب آخرین تلاش من در مأموریت مادام العمرم برای مبارزه با جهل ویرانگر درباره جهان است؛ آخرین تلاش برای اثرگذاری بر جهان، یعنی تغییر در طرز تفکر انسانها، از بین بردن ترسهای بی دلیل و معطوف کردن انرژی افراد به سمت فعالیتهای سازنده. در مبارزه های قبلی، خودم را به حجم داده های عظیم، نرم افزارهای کارآ و گویا، سبک سخنرانی پرانرژی و خنجری سوئدی مجهز می کردم. اینها کافی نبود؛ اما امیدوارم این کتاب کافی باشد.
گاهی در پایان سخنرانی هایم برای این که عینا نشان دهم چیزهای به ظاهر غیرممکن، چطور ممکن می شوند، شمشیری قورت می دهم؛ اما قبل از این حرکت نمایشی، دانش واقعیت محور مخاطبانم را در مورد جهان محک زده ام. به آنها نشان داده ام که جهان به کلی با آنچه آدمها فکر می کنند متفاوت است. به آنها ثابت کرده ام بسیاری از تغییراتی که فکرش را نمی کردند، در این جهان اتفاق افتاده است. شمشیر قورت می دهم، چون می خواهم مخاطبانم بفهمند غرایزشان چقدر ممکن است غلط باشد. می خواهم بفهمند چیزی که نشان شان داده ام (هم قورت دادن شمشیر و هم دنیایی که قبل از آن برایشان تشریح کرده ام)، با این که با ایده ها و افکار قبلی شان در تناقض است کاملا غیرممکن به نظر می آید، واقعیت دارد.»
این کتاب آخرین تلاش من در مأموریت مادام العمرم برای مبارزه با جهل ویرانگر درباره جهان است؛ آخرین تلاش برای اثرگذاری بر جهان، یعنی تغییر در طرز تفکر انسانها، از بین بردن ترسهای بی دلیل و معطوف کردن انرژی افراد به سمت فعالیتهای سازنده.
«این کتابی است در مورد جهان و واقعیت وجودی اش. همچنین کتابی است در مورد شما و دلیل نگاه های اشتباهتان به جهان، یا اشتباه تقریبا همه آدمهایی که با آنها روبرو شده ام. این کتاب به شما می گوید در این خصوص چه کارهایی می توانید بکنید.»
این کتاب هم به سیاق عادتی که از سالها قبل در دوره دانشجویی داشته ام به تمام همکارانم معرفی کرده ام. عکس دو صفحه از این کتاب را برای همکارانم و دوستانم فرستادم. در این دو صفحه دکتر هنس روسلینگ داستانی را از دوره جوانی خودش و غریزه ای، که نام آن را غریزه تعمیم نام نهاده بود، آورده بود. واکنش های جالبی از آنها دریافت کردم، خیلی ها سکوتشان را شکستند و از ایجاد انگیزه در درونشان برای خواندن این کتاب صحبت کردند و من خوشحال شدم که «بیشتر از یک نفر» قرار است از خواندن این کتاب بهره ببرند.
فصل آخر این کتاب را که خواندم اشک در چشمهایم حلقه زد، ولی قصد ندارم بگویم چرا؟ دوست دارم خودتان کتاب را بخوانید تا متوجه این موضوع بشوید.
امیدوارم شما هم با خواندن این کتاب بتوانید سالمتر و شادتر و با واقع نگری بیشتر زندگی کنید.
دکتر محمد علی زارعیان - پزشک، مدیر تحقیق و توسعه شرکت دانش بنیان بهزی