صبر کنید...
در مورد هدف گذاری مالی، شما احتمالاً معتقدید که «همهچیز را میدانم!»؛ اما خیلی از ما، چیزهایی را که خیال میکنیم بلدیم، درواقع هیچچیزی از آن نمیدانیم.
اگر به قول خودتان همهچیز را میدانید اما مدت زیادی است که در زمینه مالی موفق نشدهاید، احتمالاً اهدافتان را بهدرستی تعیین نکردهاید یا برای آن بهقدر کافی تلاش نکردهاید که به آن نرسیدهاید. یکبار دیگر این مقاله را مرور کنید تا ببینید کجای کار را اشتباه رفتهاید.
ما برای داشتن یک زندگی بهتر و موثرتر لازم است در زمینه مسائل مالی سنجیده و به درستی تصمیم گرفته و عمل کنیم. لازمه این کار هم هدف گذاری مالی است. بدون هدف گذاری مالی، برآورده کردن نیازهای اساسی و رسیدن به اهداف والاتر زندگی هم غیرممکن میشود.
هدف گذاری مالی یعنی ایدهها را اصلاح، تلاشها را متمرکز و از منابع و زمان خود بهصورت مؤثرتری استفاده کنید و به این ترتیب شانس خود را برای موفقیت افزایش دهید.
بزرگی میگوید: «اگر میخواهید با آسودگی خاطر به رختخواب برگردید، باید با هدف از آن برخیزید!» قطعاً در مورد اهمیت هدف گذاری زیاد شنیدهاید. هدف گذاری تنها برای رسیدن به موفقیت انجام میشود و موفقیت مالی هم یکی از مهمترین پایههای زندگی هر شخصی است.
عدهای به اهداف 5 ساله و 10 ساله اعتقاد دارند. ولی وقتی صحبت از اهداف مالی شخصی میشود، ممکن است اهداف خیلی بلندمدت، به ما درک درستی از اینکه چهکاری باید انجام دهیم، ندهد.
بنابراین پیشنهاد میکنیم اهداف بلندمدت خود را چشماندازی برای اینکه دقیقاً به کجا میخواهید برسید، قرار دهید و اهداف خود را کوتاهتر (مثلابه صورت یکساله) در نظر بگیرید و دائماً دنبال رشد آنها در سالهای بعدی باشید.
تعداد اهداف سالانه را میتوانید بین 3 تا 5 عدد قرار دهید که حداقل یکی از آنها مالی است. مثلاً بگویید تا سال بعد میخواهم درآمد غیرفعالی برای خودم ایجاد کنم که دستکم ماهانه 4 میلیون تومان برایم آورده داشته باشد.
هدف گذاری مالی باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
بهتر است اهداف مالی را بهگونهای انتخاب کنید که این 3 ویژگی مهم را داشته باشد تا شانس رسیدن به آنها به حداکثر برسد.
هدفی که انتخاب میکنید، باید شفاف، واضح و مشخص باشد. اینکه تنها روی کاغذ بنویسید «من امسال جزو افراد ثروتمند میشوم» یا «من امسال پول خیلی زیادی به دست میآورم» کافی نیست! وقتی به این صورت هدف را مشخص کنید، یعنی دقیقاً نمیدانید قرار است به کجا برسید.
برای اینکه ببینید اهداف مشخص و واضح هست یا نه سعی کنید به این سؤالات پاسخ دهید:
مثلاً:
«من امسال به درآمد سالانه 100 میلیون تومان دست خواهم یافت.»
«میخواهم در دورههای آموزشی هوش مالی شرکت کنم تا صلاحیت لازم برای دستیابی به درآمد بالا را کسب کنم.»
اهداف مالی ابتدا باید برای خودتان باورپذیر باشد. تصور کنید درآمد ماهانه یک نفر در سال قبل 2 میلیون تومان بوده است. اگر این فرد امسال هدف درآمد ماهی 200 میلیون تومان را در نظر بگیرد، اصلاً باورپذیر و واقعگرایانه نیست!
حتی اینکه چقدر میخواهید تواناییهای خود را افزایش دهید هم باید باورپذیر و در دسترس باشد. مثلاً اینکه «آیا واقعاً میتوانید در دوره هوش مالی شرکت کنید؟» و «آیا واقعاً سه برابر کردن درآمد مالیتان امکانپذیر است؟»
برای هر هدفی باید مزایا و معایب آن را بنویسید. این قضیه در مورد اهداف مالی هم صدق میکند. مثلاً فردی که در هدف گذاری مالی مشخص میکند که یک خودروی شخصی عالی بخرد، باید بداند که چه چیزی به دست میآورد و چه چیزی از دست میدهد.
مزایای آن میتواند راحتی برای جابجایی و احساس اعتماد به نفس بیشتر باشد. معایب آن هم اینکه شاید اولویتهای مالی بالاتری وجود دارد که جهت خرید خودروی شخصی فدا میشوند.
بعد از هدف گذاری، نهتنها باید موانع سر راه را پیشبینی کنید؛ بلکه تازه باید مثل یک کوهنورد، آماده برخورد با آنها باشید. موانع میتواند درونی یا بیرونی باشد.
موانع درونیها، همان ترسها، شکها یا ناامید شدن هاست. موانع بیرونی هم میتواند عدم ثبات اقتصادی، تغییرات ناگهانی بازارها و یا آدمهایی باشد که جلوی پای ما سنگ میاندازند. باید از همه موانع درونی و بیرونی فهرستی تهیه کرد و برای هرکدام یک راهکار آماده داشت.