صبر کنید...
زمانیکه اراده میکنی تا به هدفت برسی گاهی به پشت سرت نگاه میکنی و میبینی مسیر طولانی رو طی کردی تا به همین جا رسیدی ، بعد که به جلو نگاه میکنی میبینی اول راهی ، شروع میکنی به تلاش مثل خودم ، روزی که اومدم و شروع کردم ، داشتم بال در میاوردم از ذوقم یه شبهایی خوابم نمیبرد ، دو ماه گذشت روز به روز سخت تر شد . اما بازم شوق داشتم ، ولی بدنم خسته بود ، به خودم کلی انرژی + میدادم و میگفتم بازم میتونی ، گهگاهی پشت سرمو نگاه میکردم ،بازم کلی راه اومدم ولی هنوزم اول راهیم ، 26 مرداد یعنی همین دیروز بود ، رفتم همایش تا به خودم جایزه بدم ، یه خسته نباشید حسابی به خودم بگم و بیام دوباره شروع کنم ، وقتی دیدم استاد و کلی از دوستان 1+ اونجا هستن از خوشحالیم گریم گرفته بود ، انگار خانواده اصلی من همینا هستن دیگه نه خستگی جسم میفهمیدم نه روحی نه پشت سرم چیزی بود ، فقط روبه روم امید بود امید .
تو کلاس باهم بودن خیلی انرژی میده ، اما تو همایش وسط 1800 نفر وقتی استاد ما میره کنار 3 تا استاد انگیزشی خارجی خفن ازمیان خیلی ها که کلی ادا دارن ، آدم بجای انرژی بال درمیاره سرشو بالا میگیره و با تمام وجود افتخار میکنه .
نکته مهم از استاد:
اگر یه دنیا پول داشته باشی ، اما رسالت نداشته باشی ، بازم خوشحال نیستی