منم بلد بودم و خودم نمیدونستم -بیشتر از یک نفر
ورود ثبت نام
ناشنوا باش، وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند...
تماس با ما
بیشتر از یک،آموزش سخنرانی،فن بیان و ارتباطات
0
  • ورود
  • ثبت نام
  • تماس با ما
  • بیشتر از یک،آموزش سخنرانی،فن بیان و ارتباطات
سبد خرید
0
  • صفحه اصلی
  • پروفایل من
  • محصولات
    • حضوری
    • غیر حضوری
    • کتاب
  • مقالات
    • فن بیان و سخنرانی
      • فن بیان و هوش کلامی
      • صحبت در جمع
      • سخنرانی حرفه ایی
      • ارائه
    • مهارت های ارتباطی
      • خانواده
      • همسر و شریک عاطفی
      • دوستی
      • محیط کار و جامعه
    • کسب و کار
      • بازاریابی و فروش
      • نیروی انسانی
      • استراتژی
      • هوش مالی
      • هوش تجاری
    • توسعه فردی
      • سبک زندگی
      • آموزش و یادگیری
      • مهارت های لازم برای آینده
      • هوش هیجانی
  • ماجراهای شما
  • سوال های شما
  • ایده های شما
  • گزارش
  • درباره ما

صبر کنید...

  1. خانه
  2. ماجراهای-شما
  3. منم بلد بودم و خودم نمیدونستم

منم بلد بودم و خودم نمیدونستم

2

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

اشتراک گذاری در تلگرام
اشتراک گذاری در توییتر
اشتراک گذاری در فیسبوک
اشتراک گذاری در گوگل پلاس
مشاهده ماجراهای دیگر زهراسادات حسنی
نویسنده: زهراسادات حسنی 16 مرداد 97 263 0 1 دقیقه

چند روز پیش در یک سمینار تربیت کودک شرکت کرده بودم. سخنران گفت چرا ما در برخورد با بچه هایمان دچار دورویی و نفاق هستیم؟ باورم نمیشد، نفاق؟
مثالی زد:
گفت" از سر کار خسته میرسیم خانه، جلوی پارکینگ همسایه را می بینیم و شروع میکنیم به خوش و بش کردن، انگار نه انگار روزی یخت و پر مشغله و خسته کننده داشته ایم.
بعد وارد خانه می شویم، بچه ها که به سراغمان می آیند و تقاضای بازی دارند، همان اول با تحکم اعلام می کنیم که من خسته ام، اصلا حوصله ندارم.
واین عین دورویی است"
باورم نمیشد که منهم رگه هایی از این دورویی را دارم، تا آنروز....
از قطار پیاده شده بودیم بعد از یک هفته مسافرت، دلم فقط یک دوش آب گرم میخواست. توی تاکسی برادر همسرم به ایشون زنگ زدن و اعلام کردن ما اومدیم یه سمینار نزدیک خونتون، کی میرسید خونه؟
همسرم هم تعارفشون کرد ناهار بیان خونه ما😰
بگذریم که حسابی حالم گرفته شده بود ولی گفتم بزار به بچه ها خوش بگذره، چون عاشق عموشون هستن.
من وقتایی که خسته هستم خیلی بد اخلاق میشم، یعنی اگر مهمون نداشتیم شاید ناهار هم به خانواده نمیدادم، ولی اون روز تمام 5 -4ساعتی رو که مهمونا خونمون بودن رو لبخند میزدم.

وقتی رفتن از خودم خجالت کشیدم که آره منم دورویی رو بلدم. مثل آب خوردن.😢

از طرف مامان خجالت زده ی چارتا قدو نیم قد

Bishtarazyek.com/rgF6UR
کپی شد
زهراسادات حسنی
13

دنبال کننده

6

دنبال شونده

12

ماجرا

زهراسادات حسنی

کارشناس ادبیات عربی و مامان چهارتا قد و نیم قد

کارشناس ادبیات عربی و مامان چهارتا قد و نیم قد

لطفا نظرات را برایمان بنویسید

  • ثبت نظر با زدن دکمه Enter

با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود

با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود

    محصولات رایگان
    غیر حضوری

    دوره رایگان ازدواج سالم و موفق

    اطلاعات بیشتر
    غیر حضوری

    سمینار معجون روابط خانوادگی

    اطلاعات بیشتر
    غیر حضوری

    هدف گذاری حرفه ای + دانلود رایگان فیلم سمینار

    اطلاعات بیشتر
    غیر حضوری

    فیلم سمینار جعبه ابزار ساخت ارتباطات فوق حرفه ای

    اطلاعات بیشتر
    از آخرین اخبار و تخفیف های بیشتر از یک نفر آگاه شوید!

    بیشتر از یک،آموزش سخنرانی،فن بیان و ارتباطات

    استفاده از سایت مشروط بر قبول توافقنامه کاربری و حفظ حریم شخصی می باشد. تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مجموعه بیشتر از یک نفر است.

    آدرس: تهران - سعادت آباد- بلوار دریا- خیابان صرافهای جنوبی- خیابان ۲۵ غربی (قره تپه ای)- نبش کوچه شادی ۱ - پلاک ۱- طبقه ۴
    تلفن : 02188691567
    logo-samandehi

    پرداخت کارت به کارت

    پرداخت از خارج ایران

    گارانتی بازگشت وجه

    تسهیل در خرید

    راهنمای سایت

    دوره رایگان فن بیان

    دعوت از اساتید سخنرانی

    نیلوفر مرداب

    خرید کتاب

    تماس با ما-درباره ما