صبر کنید...
امروز که داشتم میدومدم محل کارم وسط کوچه یه ماشین ایستاده بود و با یه نفر داشت صحبت می کرد؛ دو طرف کوچه هم ماشین پارک بود طوری که جا نبود من رد بشم. بوق زدم دو طرف خداحافظی کردن و ماشین حرکت کرد وقتی کنارم رد شد لبخندی زد و عذرخواهی کرد منم با یه لبخند رد شدم.
از اینکه بوق زدم ناراحت بودم چون من بندرت این کار رو انجام میدم ولی بعد که بهش فکر کردم دیدم اولا حق با من بوده دوما من بر خجولی گری خودم تا حدودی غلبه کردم. و اینکه وقتی با لبخند رد شد فهمیدم خودشم هم نادرست بودن کارش رو قبول داشته منم با روی باز پاسخ دادم.
1397.05/15