صبر کنید...
تومحل کارم بودم که برق لاین 17قطع شد. حالا ساعت چنداست ؟ دقیقا ساعت 14بعد از ظهر ، وقتی که کار بانک تمومه و من و همکارانم باید به خونه بریم ، کار من توی طبقه سوم همون ساختمان بالای شعبه بانک است . ماشین من و همکارم توی پارکینگ ساختمان بود و به علت قطعی برق ، درب ورودی پارکینگ باز نمی شد و تا ساعت 15 باید در محل کار می موندیم و همین کار انجام شد . ساعت 15برق وصل شد و همکارم تشریف بردند و من موندم که ساعت 16برم پیش دندان پزشک در طبقه چهارم ساختمان ، وقتی اومدم بیرون اتاق کارم و درب را قفل کردم دیدم درب سکوریت جلوی واحد من توسط همکارم به اشتباه قفل شده بود و در طبقه سوم هیچ کسی تردد نداشت و من گیر افتاده بودم . نگاه کردم به موبایلم که به همکارم تماس بگیرم دیدم سیم کارتم سوخته و امکان تماس وجود نداره .
باید پشت در سکوریت جلوی واحد کلی منتظر می ماندم ابتدا شاید داشت اعصابم به هم می ریخت که یاد صحبتهای استاد افتادم ، که از هر چالشی یه فرصتی بسازید . به جای اینکه بدوبی راه به اداره برق کنم و یا اینکه غر غر کنم و یا گیر بدم به همکارم سریع کتاب تیغ آقای بهرام پور رابرداشتم و شروع به مطالعه کردم 45دقیقه گذشت تا اینکه یه شخصی به طور اتفاقی گذرش به طبقه سوم افتاد و من را از این دردسرنجات داد 80صفحه از این کتاب را مطالعه کردم و کلی مطلب جدید یاد گرفتم و تونسته بودم از یه چالش بزرگ یه فرصت عالی بسازم و خیلی خوشحالم یه مطلب از دوره استادی را در زندگی شخصی استفاده کنم .