صبر کنید...
سلام و همیشه لبتون خندون
سالهای مدرسه یکی از آرزوهای (البته الکی مثل همون موردی که استاد بهرامپور نازنین مثال میزنن، تکنیک عروسک) بیخودی من این بود که خودکارم تموم شه، آخه محال بود خودکاری تا نصفه نیاد و گم نکنم و حرفی نشنوم یا ...
بگذریممممممممم............
وقتی وارد مدرسه استادی شدم، کلا این ماجرا فراموشم شده بود.
یه روز خودکاری که داشتم مینوشتم، دیگه ننوشت (کلی هم فوحش! نثار سازنده کردم)
کلی هاها کردم شاید سرش گرفته باشه،
وقتی از داخل لوله درش آوردم فهمیدم که نه بابا تموم شده،
بعد از این ماجرا بود که یاد داستان بالا افتادم و سریع داخل واندرلیستم نوشتم که عجب موضوع موهمی!!!!!!!! و تغییر اساسی که در دوران آموزش و پرورشی در من رخ داد.
بماند که توی این یک سال گذشته آمار این خودکارهای زیاد شده و یادم رفته جمعشون کنم.