صبر کنید...
بعد از خوندن کتاب آیین دوست یابی اولین سوالی که از خودم پرسیدم این بود تا قبل از خوندن این کتاب فک میکنی چقدر از نکته هاش و در زمینه ی درک کردن آدما ،مهم و ارزشمند شمردن افراد ،انتقاد نکردن ، بحث نکردن ، شنونده ی خوب بودن ،و با لبخند با افراد رو برو شدن و در کل اصول نفوذ در قلبها رو می دونستی و برای پیش بردن خواسته های خودت و رسیدن به نتیجه ی برد برد به کار بستی ؟ شاید زیاد و در همه ی زمینه ها نباشه ولی یاد بعضی برخوردایی می افتم که انقدر در طرف مقابلم اثر گذار بوده که بعد از گذشت سالها یادمه و هنوزم با یاد آوریش لبخند گوشه لبم میاد...نمیدونم چرا در ایران اینطور جا افتاده که منشی بیشتر از خود دکتر احساس تخصص داشتن و البته دکتر بودن میکنه منشی داستان منم از این قایده مستثنی نبوده شما تصور کنید یه خانم منشی محترم جدی و اخمو که با همه دعوا داره و همه با ترس باهاش حرف میزدن به خاطر حیطه ی کاری که دارم برام جالب بود که بتونم هر آدمی رو با خودم همراه کنم حتی سر سخترین اونها رو پس تصمیم گرفتم یه جور دیگه سر صحبت و باهاش باز کنم و اینطور شد که وقتی نوبت به من رسید بهش گفتم شما خیلی پوست خوبی دارید خوش به حالتون هیچ وقت تغییر چهره ی اون شخص و فراموش نمیکنم و لبخندی که رو صورتش نقش بست و تغییر رفتار و برخودش در عرض چند ثانیه من و به شدت هیجان زده کرد نه تنها انرژی مثبت داده بودم بلکه انرزی مثبت گرفنه بودم و این حال من و خیلی خوب کرد