صبر کنید...
برای حل مشکلات مربوطبه موضوعات مقدس، باید بفهمید ساختار هویتی هریک از طرفین ثابت یا سیال یا ترکیبی از این دو است.
من این مفهوم خویشتن را فضای هویتی مینامم
و چارچوببندی ارتباطتان با فضای هویتی طرف مقابل میتواند کارایی زیادی در مذاکره داشته باشد.
چندسال پیش، یک وکیل بینالمللی معروف برای من درباره ملاقاتش با نوجوانی گفت که قصد یک عملیات انتحاری در خاورمیانه را داشت.
او قصد داشت که به پسر بگوید:
«اگر یک بمبگذار شوی، تا یکی دو روز، نقل خبری روزنامهها میشوی، اما اگر برای 70سال آینده زندگیات، به تحصیل، کارکردن درزمینه حقوقبشر و رشد اقتصادی در این منطقه بپردازی، ببیندر زندگیات چه تفاوتهایی ایجاد میشوند»،
اما هرگز چنین جلسهای برگزار نشد و او این حرفها را به آن جوان نگفت،
درحالیکه وکیل این موضوع را یک اتفاق منطقی تعریف میکرد، اما من حس کردم اصلاً برایش آسان نیست.
خودم را نوجوانی تصور کردم که به لحظه شهادت فکر میکنم.
قطعاً این کار برایم یک مأموریت مقدس است
و گروهی که در آن فعال هستم، هم این کار را تأیید کرده و تشویقم میکنند.
پس برای رفتن به بهشت آماده میشوم. بعد، خودم را تصور کردم که جلوی یک وکیل آمریکایی نشستهام که قرار است درباره مأموریتم، حرفهای منطقی بزند. با اینکه عملکرد این وکیل منطقی و برجسته است، اما فضای هویتی پسرک را نادیده گرفت.
اینکه او خودش را در این دنیا چگونه میبیند، درحالیکه این وکیل به زبان غیردینی حرف میزند،
اما پسر دوست دارد که بیشتر به زبان مقدس جواب او را بدهد.
تضاد بین یک داستان مقدس و یک بحث غیرمقدس قطعاً راهکار مؤثری ندارد.
اگر بتوانید پیامتان را به فضای هویتی طرف مقابل بفرستید، بیتردید از شانس بیشتری برای تأثیرگذاری بر او برخوردار خواهید بود.
میدانم که همه افراد، هویتشان را در چهار فضای زیر قرار میدهند:
بنیادگرا، سازندهگرا، آناتیست و کوانتومیست.