صبر کنید...
همیشه تلاش میکردم زمانم را به نحو احسن مدیریت کنم، شب قبل برنامهریزی میکردم، صبح اهدافم و مهمترین کارهایم را مرور میکردم. تمرکزم را بر اولویتها حفظ میکردم اما زمانی که عقب میایستادم و نتایجم را بررسی میکردم میدیدم سرعتم کم است و آنقدر که تلاش میکنم به دست نمیآورم.
همیشه انتظار داشتم در یک ساعت حجم مشخصی از کار را انجام دادهام، اما به ندرت به 50٪ این مقدار میرسیدم. جایی از کارم اشکال داشت، اما کجا؟
میدانستم اگر از مغزم سئوالات صحیح بپرسم، پاسخهای مناسبی به من میدهد. پس شروع به پرسیدن کردم: «کجای کار اشتباه میکنم؟» سئوال خوبی بود اما واضح و مثبت نبود، پس آن را تغییر دادم: «چه چیزی بازدهی مرا کاهش میدهد که میتوانم با تغییر آن کار بیشتری در زمان کمتری انجام دهم؟» سئوال واضح و مثبت بود، فقط باید هر روز آن را چندین بار تکرار میکردم و در نهایت مغز معجزهگر من پاسخ سئوال را به من داد.
متوجه شدم نشتیهای بزرگ سطل زمانم را رفع کردهام، بر هدفم تمرکز دارم، از انجام کارهای بیهوده اجتناب میکنم، اما نشتیهای ریزی دارد که به آنها توجه نکرده بودم. قطرات ریزی که از سطل خارج میشد بیآنکه توجهی را به خود جلب کنند...
...ادامه دارد