صبر کنید...
من و دوستان من در سال 91 با وعده بورسیه وزارت نفت دانشگاه صنعت نفت رو به بهترین دانشگاه های ایران ترجیح دادیم و وارد دانشگاهی شدیم که بتونیم بعد از 4 سال با یک حقوق میانگین 5 میلیون وارد صنعت بشیم و به زودی با سابقه بیشتر در صنعت بتونیم به حقوق هایی دست پیدا کنیم که اون زمان در حد حقوق های نجومی بود. یادمه قدیما وقتی میخواستن از حقوق های بالا حرف بزنن شرکت نفتی ها رو مثال میزدن. گذشت و گذشت و ما ها 4 سال تمام تلاش کردیم تا بتونیم جزء نفرات ممتاز تو دانشگاه بشیم و در نهایت بورسیه وزارت نفت رو مال خودمون کنیم. 4 سال اجازه دادیم هدفمون رو افراد دیگه انتخاب کنن و خودمون هدف گذاری نکردیم و سرنوشت خودمون رو به دولت سپردیم. خیالمون راحت بود دیگه، از کار و پول، میدونستیم آخر این همه سختی کشیدن یه سری لذت انتظار ما رو میکشه. درست در سال چهارم دانشگاه بود که وزیر نفت در نامه ای که به دانشگاه زد خبر از لغو استخدامی داد. واقعا شرایط سختی برای همه ما بود. همگی شوکه شده بودیم. خیلی راحت تر از اون چیزی که فکرش رو بکنید زیر قولشون زدن. اونا توی دفترچه سازمان سنجش ذکر کرده بودند که ما اولویت استخدام داریم و دانشجو ها از نقاط دور و نزدیک به اونجا اومده بودن صرفا برای استخدام شدن و حقوق بالا و اکثر بچه ها با رتبه های عالی کنکور قید برترین دانشگاه های ایران رو زدن و به اهواز اومدن که بتون استخدام شن اما حالا...
بعد از اون نامه حال و روز همه خراب شد بعضیها افسردگی گرفتن کار بعضی ها به بیمارستان کشید و خلاصه بگم وضعیت روحی اکثر بچه ها در بدترین حالت خودش قرار داشت. خیلی ها به حساب اینکه استخدام میشن برای آیندشون برنامه ریزی کرده بودند و خیلی های دیگه تو این چهارسال هیچ هدف و برنامه ای نداشتن جز استخدامی در شرکت نفت، تو اوج جوونی و زمانی که میتونستن برای آیندشون برنامه ریزی کنن و مهارت کسب کنن هیچ کاری نکردنولی حالا آرزوهای همه به باد رفت.
روز به روز امیدها برای تغییر شرایط کمتر میشد و اعتراض ها هم هیچ فایده ای نداشت. اکثرا انگیزشون رو از دست دادن و هر روز افسرده تر از دیروز میشدن. توی برهه ای که اغلب بچه ها روحیشون رو از دست دادن من، سید علی حسینی سعی کردم با این شرایط بجنگم و اجازه ندم یک سری از اتفاقات اینجور من و سلامتی من رو تحت تاثیر قرار بده. توی این دو سالی که بیشتر دوستان دلخوش به وعده وعید های پوچ و تو خالی وزارت نفت بودن و هیچ کاری نکردن من ترم چهارم ارشدم رو میگذرونم با خوندن کتاب های انگیزشی اجازه ندادم روحیم بیش از حد تحلیل بره و با کسب یک سری از مهارت ها سعی میکنم پلن بی هایی برای زندگیم داشته باشم و همیشه امیدم اول به خدا و بعد به خودم باشه و مطمئنا در آینده ای نزدیک به تمام اهدافی که برای خودم متصورم خواهم رسید.