صبر کنید...
باید کودک شد. راه همین است. من هنوز باور نکرده ام کوچک بودن کودکان را. کودکان به اندازه ی آسمان، پهناورند. این ماییم که کوچک شده ایم.باید کودک شد.راه بزرگ شدن ما، از جاده ی کودک شدنمان می گذرد. کودک که شدیم، می فهمیم، بازی های کودکانه، چه قدر با معنا تر از بازی های ما بزرگ ترهاست. چه اندازه صداقت دارند این بچه ها که کارهای خودشان را بازی می نامند.
بازی با کودکان نشانه ی بزرگی است.
بازی در زندگی کودک نقش اساسی دارد. امام صادق(ع) فرمودند: فرزندت را رها کن تا هفت سال بازی کند. در این هفت سال زمان آموزش نیست. حتی اگر فرزندمان به کلاس هایی خارج از خانه می رود و اگر قرار است آموزشی داده شود، این آموزش باید غیر مستقیم و با بازی باشد.
اگر می خواهیم علاقه ی فرزندمان به ما بیشتر شود، باید با او بازی کنیم، زیرا کودک با بازی با محیط اطرافش آشنا می شود، قوانین برقراری ارتباط با این محیط را یاد می گیرد. بازی ترس کودک از بسیاری از کارها را از بین می برد،به او می آموزد که بدون اتکا به دیگران، می تواند بسیاری از کارها را انجام دهد. بازی کودک را به استفاده از هوش و حافظه وا می دارد. افزایش توان جسمی کودک، در گروی بازی است.
برخی از والدین، تنها فلسفه ی بازی را سرگرمی میدانند. از نگاه این ها هر چیزی که کودک را سرگرم کند، بازی به حساب می آید.با این تفکر است که امروزه نقدترین سرگرمی یعنی تلوزیون، اصلی ترین سرگرمی محسوب می شود. اما همه باید بدانیم سرگرمی یکی از فلسفه های بازی است، اما همه آن نیست. به هیمن دلیل هم باید گفت: همه ی سرگرمی ها بازی مفید برای کودک، محسوب نمی شود و یا حتی ممکن است یک سرگرمی مثل بازی رایانه ای برای کودک مضر هم باشد.