صبر کنید...
ساعتی قبل که برای خرید از مرکزشهر باشلوغی آن گذر کردم از اینکه خریدی انجام بدهم پشیمان شدم؛
شلوغی بازار، بارسنگین ترافیک، سروصداهای بیهوده و بوقهای ممتد.
دل بریده از آن به حاشیه شهر برای خرید میوه از وانت بارهایی رفتم که روزی خود را در آن میجستند...
به جوانی رسیدم بسیار مودب و باحیا...
درگوشه ای از خیابان که مزاحمتی برای کسی ایجاد نمیکرد.
سوال من از او این بود؛ چرا برای فروش به گلوگاهها مثلا چهارراه یا یک خیابان شلوغ نرفتی...
جوابش بسیار برایم غنی بود..
چه اونور چهارراه باشم چه اینور چهارراه یا تو خلوتگاه یه کوچه،رزق و روزی ـ24 ـ ساعته من همینه...شما میایدبعدیکی دیگه. خدا روزی رسونه....
گفتم بابا عجب درکی داری؟!
به یاد آیه قران افتادم؛
متن عربی آیه :
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ
وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا
کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقا
ً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هَـذَا
قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّه
ِ **إنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ**
پس پروردگارش آن دختر را به نیکی از او بپذیرفت و به وجهی پسندیده پرورشش داد و زکریا را سرپرست او قرارداد و هر وقت که زکریا به محراب نزد او می رفت، پیش او خوردنی می یافت می گفت:ای مریم، اینها برای تو از کجا می رسد؟!
مریم گفت: از جانب خدا.
زیرا او هر کس را که بخواهد بی حساب روزی می دهد.
امیدوارم همواره شادشادو پرانگیره باشید.
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
سیدمحمد احمدی هستم... نویسنده، مترجم و ایده پرداز، مدرس و مربی عزت نفس و قانون جذب از سالهای اولیه زندگی ام معلولیت رو لمس و حس کردم. اما همواره برای تغییر تلاش کردم. عاشق مطالعه و ورزشهای سنگین و قدرتی و همینطور تفریحات آبی و بیابان گردی هستم... www.ojefarawani.com