صبر کنید...
یک همکاری داشتم هر روز صبح رأس ساعت 8:30 می رسید. حداکثر تلورانس زمان رسیدنش هم یک دقیقه بود، یعنی اگه بخوام درست تر عنوان کنم، بین 8:29 تا 8:31 می رسید شرکت. شناوری ساعت کاری شرکت ما، 8:00 تا 8:30 بود، در نتیجه اگر بعد از ساعت 8:30 می رسیدیم شرکت، باید از ساعت 8 مرخصی رد می کردیم.
خوب اون بنده خدا هم هر روز که می اومد، سه اتفاق ممکن بود براش بیفته و ما اون رو اول صبح توی سه حالت مختلف می دیدیم:
یا ساعت 8:29 و یا 8:30 می رسید که خوب خیلی طبیعی و معمول رفتار می کرد.
یا ساعت 8:30 می رسید که تا انگشتش رو از روی دستگاه ساعت انگشت زنی بر می داشت می شد 8:31، که همانند فاتحان از این فتح بزرگش برای یاد می کرد.
و یا ساعت 8:30 می رسید که تا میومد انگشتش رو بزنه، می شد 8:31 که چشمتون روز بد نبینه، روز جهنمی شروع می شد و زمین و زمان رو در این زمینه مقصر می دونست! بهانه هایی از قبیل این که آژانس دیر اومد، راننده اتوبوسه حال نداشت گاز بده، زمین کج بود، و از این دست عوامل.
تازه این اواخر هم که ساعت شرکت رو تنظیم کرده بودند، با ساعت موبایل این بزرگوار هماهنگ نبود و یه چند ثانیه ای اختلاف داشتند که این مورد هم به موارد قبلی اضافه شد.
همش بهش می گفتم: بابا 5 دقیقه زودتر راه بیفتی، همه این مسایل حل می شه و این قدر هم برات داستان بوجود نمیاد و حالت هم بهتر می شه.
شاید بتونید جوابش رو حدس بزنید، می گفت: