صبر کنید...
یه دوست صمیمی در محل کار قبلی داشتم که اغلب ظهرها برای زمان استراحت به دفتر ما میومد و با هم چای مینوشیدیم، چند وقتی بود که عادت بدی پیدا کرده بود و آن از این قرار بود که در شبکه های اجتماعی و شبکه های خبری میگشت و به محض اینکه وارد اطاق میشد میگفت: راستی بچه ها خبر دارید ......بعدش هم یا خبرهای اجتماعی اعصاب خورد کن میگفت یا درمورد سیاست صحبت میکرد.
چندین بار به تفصیل در مورد اثرات بد این کارش بهش گوشزد کردم و بهش گفتم که این کار شما باعث ناراحتی من میشه و من به هیچ عنوان راغب نیستم که اینجوری در مورد اخبار اطلاعات داشته باشم ولی هر بار کار خودش رو ادامه میداد و ادراکش اینجور بود که او داره کار درستی رو انجام میده و من در اشتباه هستم. در مورد اینکارش هر چی سعی کردم دیدم نمیتونم با صحبت و حرف از این کار منصرفش کنم و تصمیم گرفتم به صورت عملی متوجه عمل ناپسندش کنم. یه روز به محض اینکه اومد تو دفتر ما، من از جام بلند شدم و قبل از اینکه حرفی بزنه گفتم: بچه ها ببخشید آب جوش اومده و آماده است میتونید برای خودتون چای بریزید من میرم بیرون بعدا میام!!!؟ یه مرتبه همه باهم گفتن کجا میری الان که همه مشغول استراحت هستن بیا بعدا برو. من هم درجواب گفتم متاسفم تا حالا چندین بار با این دوست عزیز صحبت کردم ولی مثل اینکه میخواد گوینده اخبار بشه مرتب میاد اینجا تمرین میکنه من هم دیگه نمیخوام تن به گوش دادن به این خبرها بدم پس میرم بعدا میام شما هم به راحتی هم چایی تون رو بخورید هم اخبار رو گوش بدید. اولش فکر میکرد شوخی میکنم ولی بعدش که دید جدی دارم میرم شروع کرد به خواهش کردن و قول دادن که دیگه این کار رو نمیکنه.
الان چند سالی از اون ماجرا میگذره و من دیگه اونجا کار نمیکنم ولی ما دوتا هنوز هم با هم دوست هستیم و هر وقت به هم میرسیم اگر اون بگه راستی خبرداری؟، من بهش میگم چیه بازم میخوای تنهایی چای بخوری؟ اون هم دیگه ادامه نمیده.
راستی دوستان نمیدونید از اینکه تونستم جلو این گوینده اخبار رو بگیرم چقدر لذت بردم.
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
کهیار گرانپایه بچه اهوازم ولی اصلیتم تهرانی به حساب میاد شهریوری هستم و از دوره رفع خجولی چهار و از طریق آقای داوری با مجموعه بیشتر از یک آشنا شدم