صبر کنید...
حدود شش ماه پیش در یکی از جلسات دوره مدرسه استادی (دوره ای که اقای بهرام پور به شرکت کنندگان آن دورهیاد میگیرند که چطور با سخنرانی,نوشتن کتاب و راه اندازی سایت به درآمد برسند) اتفاق جالبی رقم خورد که توجه ما را به سمت خود جلب کرد
ارشیا به همراه پدرش آقای مهدی سروریان که یکی از شرکت کنندگان دوره استادی 2 بودند; در یکی از جلسه های کتاب نویسی این دوره مهمان ما بود و در همان جلسه تصمیم گرفت که کتاب بنویسد.
این پسر 10 ساله برای نوشتن کتابش تلاش بسیاری کرد تا اینکه توانست موضوعی مناسب برای کتابش پیدا کند.
ارشیا انقدر راحت از کتاب نوشتن حرف میزد که همه میخواستن یک خودکار بردارن ئ شروع به نوشتن کنند, من هم یکس از آنها بودم که تصمیم گرفتم کتاب بنویسم
اوایل فکر میکردم تو جو کتاب نویسی قرار گرفتم ولی خوب باید تصمیمو عملی میکردم خیلی دنبال موضوع گشتم تا اینکه یک روز اتفاقی فایل صوتی کارگاه مدیریت خشمو که گوش میکردم دیدم چقدر از اطرافیانم الکی و سر موضوعهای ناچیز خودشان را ناراحت میکنند و عصبانی میشوند همونجا تصمیم گرفتم از اقای بهرام پور اجازه بگیرم وچند تا از کارگاهای آقای بهرام پور رو گوش بدم و کتابش کنم
کتابی که بتونه زندگی آدمارو تغییر بده و اونا رو به آرامش دعوت کنه
البته آقای بهرام پور پور تو این کار خیلی به من انرژی و اعتماد به نفس میدن و منو تشویق میکنن که زودتر این کارو انجام بدم
امیدوارم شما هم از اتفاقات کوچک زندگیتون تصمیمهای بزرگ بسازی