صبر کنید...
از اونجایی که پدرم یه کارمند تو اداره دولتی بود همیشه فکر می کردم منم آخر یه کارمند می شم که باید ساعت 8 سرکار باشم و از اونور ساعت 4 برم خونه،تمام 4 سال تحصیلم به این فکر بودم که آخر با خوندن رشته مهندسی می رم کارمند شهرداری می شم ولی دست تقدیر مسیر من رو به طور کامل تغییر داد...
این تغییر از اونجایی شروع شد که چون سابقه کار نداشتم هر جایی برای شغلی که مدنظرم بود می رفتم استخدامم نمی کردن و اگم کاری بود کارهای پورسانتی بود که دوست نداشتم،طی یه اتفاقی با مجموعه بیش تر از یک نفر آشنا شدم با کلی اصرار به خانوادم رفتم برای مصاحبه استخدامی.
روز استخدام از اونجایی که برای مصاحبه استخدامی خیلی جاهای مختلف رفته بودم زیاد استرس نداشتم ولی بالاخره یه محیط جدید بود با آدم های تقریبا جدید یه حس خاصی داشتم،دیگه زمان استخدام من شده بود و کلی سوال های سخت،درسته خیلی جاها رفته بودم برای استخدام ولی جنس سوالای این مجموعه فرق داشت،به اهداف من کار داشتن و به این که می خوام 10 سال آینده به چی برسم،شاید قبلا تو زندگی شخصی به این سوالا فکر کرده بودم ولی واقعا وقتی این سوال ها رو آقای بهرام پور ازم پرسیدند جواب قانع کننده نداشتم،پایان جلسه هم کمی فرق داشت هر جا می رفتم می گفتن باهاتون تماس می گیریم یا فردا تشریف بیارید ولی اینجا بهم یه کتاب و محصول دادند گفتند این کتاب رو مطالعه کنید تا جلسه بعد...
تقریبا تا یک ماه این روال ادامه داشت و هر روز از من خواسته می شد که مطالبی رو مطالعه کنم و نتایج رو ارسال کنم و تمام این مدت نمی دونستم آخر من استخدام شدم یا ن،چند تا رقیب داشتم و مدام سرعت های تایپ ده انگشتیمون چک می شد تا به استاندارد مجموعه برسیم و تو این مدت من مشغول امتحاناتم بودم و این مدت خیلی برام پراسترس بود ولی خداروشکر تونستم تو این مسیر شغلی موفق شم.
کار کردن و روزهای کاری من شروع شد و همش تو این فکر بودم که بعد از جمع کردن یه سابقه کار و پیدا شدن کار مورد علاقم حتما می رم سراغ کاری که به رشتم مربوط باشه،تو این شغل با آدم های موفقی روبرو شدم، افرادی که با شرکت تو دوره استادی کسب و کار خودشون رو شروع می کردن،اوایل یه کم برام غیر قابل هضم بود ولی به مرور با دیدن موفقیت هاشون دلم خواست که منم کار خودمو شروع کنم.
از اونجایی که علاقم کارهای هنری بود و از سن کم دنبال یادگیری این مهارت ها بودم اول از راه اندازی یه سایت شروع کردم و کم کم کسب و کار خودمو شروع کردم،در حال حاضر در حال نوشتن کتابم هستم و با توجه به این که موضوع مورد علاقم برای کتاب نویسی آداب معاشرته موضوع آداب معاشرت در مهمانی رو انتخاب کردم.
درسته که مشغولیتم بالاست و وقت نمی کنم زیاد روی کارم تمرکز کنم ولی با تلاش زیادم سعی می کنم که حتما به مسیرم ادامه بدم.
الان به مرحله ای رسیدم که با بودن شغل اولیه ای که دوست داشتم بهش برسم دنبال رو تصمیمی هستم که خودم برای زندگیم گرفتم ن مسیر زندگی که بقیه می خوان برام انتخاب کنن.
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
نگار بهرامی هستم، مدیر خدمات مشتریان مجموعه بیش تر از یک نفر،👩🎓تحصیل کرده رشته مهندسی اجرائی و مهندسی پروژه، علاقمند به آموزش مهارت های آداب معاشرت و اتیکت