چرا بهشت را از خدا نخواستم؟ | بیشتر از یک نفر
ورود ثبت نام
تماس با ما
بیشتر از یک،آموزش سخنرانی،فن بیان و ارتباطات
0
  • ورود
  • ثبت نام
  • تماس با ما
  • بیشتر از یک،آموزش سخنرانی،فن بیان و ارتباطات
سبد خرید
0
  • صفحه اصلی
  • پروفایل من
  • محصولات
    • دوره های آنلاین
    • غیر حضوری
    • وبینار
    • پکیج
  • مقالات
    • فن بیان و سخنرانی
      • فن بیان و هوش کلامی
      • صحبت در جمع
      • سخنرانی حرفه ایی
      • ارائه
    • مهارت های ارتباطی
      • خانواده
      • همسر و شریک عاطفی
      • دوستی
      • محیط کار و جامعه
    • کسب و کار
      • بازاریابی و فروش
      • نیروی انسانی
      • استراتژی
      • هوش مالی
      • هوش تجاری
    • توسعه فردی
      • سبک زندگی
      • آموزش و یادگیری
      • مهارت های لازم برای آینده
      • هوش هیجانی
  • ماجراهای شما
  • سوال های شما
  • درباره ما

صبر کنید...

  1. خانه
  2. ماجراهای-شما
  3. چرا بهشت را از خدا نخواستم؟

چرا بهشت را از خدا نخواستم؟

11   گزارش تخلف
هدی رحیمی 18 فروردین 00 74 14 2 دقیقه

سلام.

پیرو ماجرای قبلی قرار بود صد در صد مسئولیت زندگی ام را بپذیرم، جدایی از اون محیط ضد تمرکز بزرگترین آرزوی من بود، من داشتم کم می آوردم، حتی یک لحظه بیشتر در آن آشفتگی ماندن توانم را تحلیل می برد، باید گفتگو می کردم،

گفتگو کردم و از پدر بچه ها خواستم برای سه ساعت مسئولیت بچه ها را بپذیرد تا من برای خودم آزاد باشم، خانم برو توی اتاقت ما هیچ کاری به کارت نداریم، توی دلم گفتم زهی خیال باطل، که بچه هایت بیایند پشت در و مامان مامان کنند؟! لباسم را پوشیدم و بطری آبم را برداشتم، مدت هاست که بی بطری آب هیچ جا نمی روم. خانم خطرناکه این وقت ظهر توی این گرما... متقاعدش کردم و از خونه زدم بیرون.

به محض اینکه پاهایم کوچه را لمس کردند خورشید همچون خواهری مهربان با تمام مهربانی اش تنم را گرم کرد، خورشید داشت از اون بالا برایم  می خندید.❤

خورشید وسط ظهر،  تو این همه مهربان بودی و من این همه سال از تو گریخته بودم؟ نوازش های خواهرانه اش را با تمام اعماق وجودم پذیرفتم و در موهای زردش دست کشیدم، چقدر آرام بخش و روح نواز بود، ناخودآگاه اشک هایم بر پهنای صورتم باریدن گرفت، قلبم مثل قابلمه ی آب جوش بر روی اجاق می جوشید،  ده دقیقه ای را با خورشید مهربان بودم اما بالاخره باید جایی برای رفتن پیدا می کردم، جایی که بشه حداقل دو ساعت تنهایی  نوش جان کنم. با خود اندیشیدم یا مدرسه یا دریا،  ناخودآگاه خودم را جلو در مدرسه یافتم، آن سردر زیبا به من خوش آمد گفت:

مرکز آموزشی فرزانگان یک

به به چقدر اینجا خاطره دارم، خدایا تو چرا منو اینقدر عاشق مدرسه آفریدی؟! و چرا اینقدر عاشق تعامل با هر چیزی که به مدرسه مربوط می شود؟

یا رب محبت چه چشمه ای است که من در آن،

یک قطره آب چشیدم و دریا گریستم؟!

برای من به جای محبت بنویس مدرسه، بله مدرسه، قبله گاه دوم من.❤

اگر  روزی ندانم قبله کجاست رو به سوی مدرسه نماز می خوانم.❤❤❤

(اینجا یک مجتمع آموزشی است و نه یک مدرسه عادی و چون دانش آموزان سال آخر دبیرستان اینجا برای کنکور مطالعه می کنند مدرسه ما هر روز از هشت صبح تا ده شب باز است، جهت رفع کنجکاوی بعضی ها😂🤣😂)

بطری به دست چند دور توی حیاط پهناور مدرسه قدم زدم، بوی درختان  لیمو و عطر پرتقال ها و برگ نارنجش را استشمام کردم و این بار تغییرات شکفتن گل هایش را 

برانداز کردم، طعم شیرین سکوت تا عمق استخوانم نفوذ می کرد.🥰🥰🥰🥰🥰

و حالا وقتشه پناه ببرم به اتاق کارم، کولر را می زنم و چراغ را روشن می کنم، سیستم را برای تمرین تایپ ده انگشتی می زنم توی برق و روشنش می کنم، نگاهی به صندلی های خالی اتاقم می اندازم، چقدر انسان کوچک و بزرگ روی این صندلی ها اشک ریخته، پرنده ی خاطراتم به سمت تصویر بعضی از این آدم ها پرواز می کند، دستمال کاغذی روی میزم خاطره ی دیگری برایم دارد، مخصوصا جایی قرارش می دهم که مراجع اگر احساس نیاز کرد بتواند بردارد اما هیچ وقت به هیچ مراجعی که در حال گریه کردن باشه دستمال کاغذی تعارف نمی کنم، معتقدم این یعنی ناخودآگاه دارم بهش پیام میدم گریه کردن بسه و تخلیه احساساتش متوقف می شود و حالا من توی این اتاق ساکت خودم برای تخلیه احساسات آمده ام😂بله خیاط در کوزه افتاد، کی داستانشو می دونه؟ هر کی می دونه توی کامنت ها بنویسه. این بار به پیام های گوشی ام نگاهی می اندازم، یک دنیا موسیقی ترکی از طرف شیدا،  از شادی پرواز می کنم، پس شیداجون ماجرایم را خوانده و برایم کلی موسیقی ترکی فرستاده، ازت ممنونم شیدای ناب.😍خدایا ازت ممنونم که اینقدر سریع مرا به آرزوهایم رساندی😍، فقط این وسط چرا من بهشت را از تو آرزو نکرده بودم؟!


نوشتن این ماجرا 37دقیقه طول کشید، هوای مطبوع کولر و صدای دل انگیزش را دوست دارم، من رفتم موسیقی های ترکی گوش کنم و تایپ ده انگشتی تمرین کنم، شما هم برایم کامنت های زیبا بنویسین. ممنون که هستین. بدرود.

موفق و بیشتر از یک نفر باشید.

#درخت دوستی #بیشترازیک #زندگی #حس خوب #شیدای جان ازت ممنونم🥰
11
https://www.bishtarazyek.com/deovvl
کپی شد
41

دنبال کننده

13

دنبال شونده

398

ماجرا

هدی رحیمی

زنی که عشق می دوزد، زنی که شعر می بافد. زنی را می شناسم من که در یک گوشه ی خانه، میان پختن و شستن، درون آشپزخانه سرود عشق می خواند. تمام تلاشم خلق انسانی والاست از خودم تا بتوانم در تمام مسوولیت هایی که دارم تاثیرگزار باشم.

زنی که عشق می دوزد، زنی که شعر می بافد. زنی را می شناسم من که در یک گوشه ی خانه، میان پختن و شستن، درون آشپزخانه سرود عشق می خواند. تمام تلاشم خلق انسانی والاست از خودم تا بتوانم در تمام مسوولیت هایی که دارم تاثیرگزار باشم.

هدی رحیمی کیست؟

بیوگرافی ماجراها

آخرین ماجراهای نویسنده


هر که در صورت یک چوب ببیند باغی
سلام.می گویند احتیاج مادر احتراع است، من نمی گویم نه...می گو...
ادامه...
28865388264
21 فروردین 00 هدی رحیمی
زنده باد عادت
سلام.امسال یه سال تحصیلی متفاوت رو تجربه کردم،پرچالشو کمی دو...
ادامه...
28865388264
21 فروردین 00 هدی رحیمی
قدرت رسانه
سلاماین جمله را از ماجرای لطفا واکسن بخرید جناب آقای منشی زا...
ادامه...
28865388264
21 فروردین 00 هدی رحیمی
خواهران غریب...
و مرد سالاری در خانه ی ما از زمانی آغاز شد که برادرم طاس منچ...
ادامه...
28865388264
21 فروردین 00 هدی رحیمی
یاد باد آن روزگاران یاد باد
سلام.روزگاری در خانه ی ما دوتا وقت خوش بود: اولی آخر شب وقتی...
ادامه...
28865388264
21 فروردین 00 هدی رحیمی
گرانترین ارزان
سلام.استوری یک مرد بزرگ گلویم را پر بغض کرد:یه عکس گذاشته بو...
ادامه...
28865388264
20 فروردین 00 هدی رحیمی
اگر راه برگشت باز بود حاضر بودی برگردی؟!
سلامگاهی با آنچنان حسرتی از شیرینی های کودکی می گوییم که اگ...
ادامه...
28865388264
20 فروردین 00 هدی رحیمی
ده وصیت از کسی که از همه بزرگتر بود...
سلام،انسان عاقل بی خیال از کنار وصایای بزرگترها رد نمیشه،حال...
ادامه...
28865388264
20 فروردین 00 هدی رحیمی

لطفا نظرات را برایمان بنویسید

  • ثبت نظر با زدن دکمه Enter

با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود

با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود

    محصولات رایگان

    دوره رایگان بازی بی نهایت | قوانین نانوشته موفقیت در کسب‌و‌کار و زندگی

    اطلاعات بیشتر

    وبینار رایگان بازی بی نهایت | قوانین نانوشته موفقیت در کسب‌و‌کار و زندگی

    اطلاعات بیشتر

    دوره رایگان خودشناسی | متعلق به خودِ خودت باش...!

    اطلاعات بیشتر

    دوره رایگان تحلیل بازارهای سرمایه گذاری (بورس و مسکن و طلا و ...)

    اطلاعات بیشتر

    دوره رایگان شناخت علم و شبه علم

    اطلاعات بیشتر

    دوره رایگان تفکر نقادانه | سنجشگرانه اندیشیدن

    اطلاعات بیشتر

    وبینار رایگان بازی بی نهایت | قوانین نانوشته موفقیت در کسب‌و‌کار و زندگی

    ثبت نام

    رژیم کاهش فقر، آموزش راهبردی مدیریت هزینه ها

    اطلاعات بیشتر

    دوره رایگان صحبت در جمع، سخنوری و فن بیان

    اطلاعات بیشتر

    فیلم وبینار چطور جذاب باشیم ؟

    اطلاعات بیشتر

    آخرین ماجراها


    متقاضیان دریافت کارت سهام عدالت بخوانند... 10گام برای دریافت کارت عدا
    به گزارش اقتصادنیوز به نقل از جام جم، براساس تصمیمات اتخاذ ش...
    ادامه...
    Arvin1988
    22 فروردین 00 آروین تهرانی
    صفر تا صد نمو گیاه، قسمت سوم
    🌸🌸🌸 سلام دوستان 🌸🌸🌸در قسمت دوم از ماجراهای صفر تا صد ن...
    ادامه...
    FarNSh
    22 فروردین 00 فریده نوروزی شهری
    معرفی سرویس کوتاه کننده لینک
    سلام و درودچرا کوتاه کردن لینک اهمیت دارد؟لینک‌های بلند و طو...
    ادامه...
    hn24
    22 فروردین 00 هادی ن
    کسب درآمد راه های مختلف داره!
    چطور شد که دوره با مبلغ 90هزار تومان؛ رایگان ...
    ادامه...
    vnbahoosh
    22 فروردین 00 وحید نوعی باهوش
    منو به یادت بیار!
    می‌دونی...دلم یه دنیای جدید میخواد.یه دنیایی ...
    ادامه...
    Asal.F
    21 فروردین 00 فاطمه مرادی
    ماجرایی که فقط باید گوش داد (شماره2)
    .h_iframe-aparat_embed_frame { position: relative }...
    ادامه...
    dehghani
    21 فروردین 00 زهرا دهقانی
    ریشۀ اصالتمون محکم
    مولانا در دفتر ششم مثنوی می‌‌گوید،،، می‌دانید فرقِ آدم‌های ا...
    ادامه...
    rainy
    21 فروردین 00 باران
    تنهایی!
    من تنهاییم را با هیچ چیز عوض نمیکنم لحظاتی که دانسته ام تنه...
    ادامه...
    Arina
    21 فروردین 00 آرینا مرسلی
    از آخرین اخبار و تخفیف های بیشتر از یک نفر آگاه شوید!

    بیشتر از یک،آموزش سخنرانی،فن بیان و ارتباطات

    استفاده از سایت مشروط بر قبول توافقنامه کاربری و حفظ حریم شخصی می باشد. تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مجموعه بیشتر از یک نفر است.

    آدرس: تهران - سعادت آباد- بلوار دریا- خیابان صرافهای جنوبی- خیابان ۲۵ غربی (قره تپه ای)- نبش کوچه شادی ۱ - پلاک ۱- طبقه ۵
    تلفن : 02191090908
    logo-samandehi

    پرداخت کارت به کارت

    پرداخت از خارج ایران

    گارانتی بازگشت وجه

    تسهیل در خرید

    راهنمای سایت

    درخواست همکاری

    دوره رایگان فن بیان

    دعوت از اساتید سخنرانی

    نیلوفر مرداب

    خرید کتاب

    تماس با ما-درباره ما

    خرید اقساطی از