صبر کنید...
راستشو بخواین از کنترل خودم در انجام ندادن خیلی از کارای بیخود و مزخرف خوشحالم
و اینک دیگ کم کم تم خودکنترلی به دسم میاد
اهسته اما پیوسته
اگه شروع نکنم انگیزه خودش میره 😁 خودم میدونم دارم چی میگم😂😂
امروز یه خورده عجیب بود🙄
از صبح الطلوع بعد از کلی آب و تاب دادن ، لوس کردن و نیش خند زدن به مشتری های عزیز تر از جان هیچ دستاوردی نتونسم داشته باشم و واقعا احساس بدی داشتم از عملکرد ضعیفم
یهو یاد یه جمله از استاد بهرام پور افتادم که تو دوره ی اعتماد به نفس گفته بودن
یعنی ممکنه بدترین احساسو داشته باشی ولی در حال پیشرفت باشی
و ممکنه که گند بزنی به زندگیت با حس خوب
یه لبخند گنده اومد رو لبم 😁
و فهمیدم باید چیکار کنم
یه کاغذ و خودکار آوردم و اول احساسمو تو اون لحظه نوشتم و اینک مغزم چی میگه
احساس نامیدی و مغز هممیگفت تو مال این کار نیسی ولش کن بی خودم به خودت ضرر نزن
یه زر نزن به مغزم گفتم
البته با ادبانه 😁😂مواظب خویشتن دوستی هم هستم 😊
بعدش شروع کردم به بررسی عملکردم و نکات قوت و ضعفش
دیگ یاد گرفتم به احساساتم آگاه باشم چون احساسات مهم ترین عوامل بروز رفتار هستند
یعنی اگه بتونم خوب بشناسمشون میتونم کنترل بیشتری رو رفتارم داشته باشم
پس از احساس آگاهی پیدا میکنم اما بهشون پر و بال بی خودی نمیدم که یه موقع خدای نکرده خیال برشون نداره 😒 من کار خودمو میکنم اونام فکرای خودشونو دارن
با هم در تعامل خوبی هسیم 😅😂😂
تا بدورودی دیگر دوبرود 😉 ( اینم از خنده بازار کش رفتم )