از سری ماجراهای هدی و هدهدا(حکمت ناف)

_مامان

:جانم

_وقتی من توی شکم تو بودم چطوری غذا می خوردم؟

: مامان اینجاتو ببین بهش میگن ناف، وقتی توی شکمم بودی یه بندی بهش وصل بود بهش می گن بند ناف؛ این بند بین بدن نی نی و مامان نی نی وصل هست و هر چی مامان می خوره به وسیله این بند وارد بدن بچه هم میشه ولی وقتی تو دنیا اومدی دیگه به اون بند نیاز نداشتی چون دیگه با دهان غذا می خوری برای همین دیگه دکتر جای اون بند رو بست و کم کم به این شکل در اومد اون بند هم کم کم خشک شد و انداختیمش دور چون دیگه به درد نمی خورد. 

_مامان پس چرا خود ناف هنوز هست، چرا اون از بین نرفت؟؟؟

:پسرم جای ناف از بین نرفت تا تو با دیدن اون  همیشه یادت بمونه که روزی برای زنده موندنت به بدن یک زن وصل بودی و تمام  زندگیت به بند نافی متصل بود که به بدن یک خانم راه داشت، تا یادت باشه همیشه به خانم ها احترام بگذاری چون اونها سرچشمه ی زندگی هستن، تا یادت باشه به زحمت هیچ زنی دهن کجی نکنی، تا یادت باشه اگه یه خانم توی خیابون دیدی مسخره ش نکنی، اگه بار سنگینی توی دستش دیدی کمکش کنی برداره چون خداوند به تو زور بازوی بیشتری داده، اگه دیدی کسی به خانمی که رانندگی می کنه و احتمالا به دلیل احتیاط بیشتر کمی ترافیک درست کرده یا حتی ماشین زیر پاش خاموش شده متلک میندازه تو به اون آدم با سطح شعور پایین اخم کنی، یه جاهایی لازمه دورتر بایستی تا خانم ها احساس امنیت کنن، بند ناف اثرش هست تا تو یادت باشه هر زنی احتمالا فرزندی داره که از طریق بند ناف بهش غذا داده و جنسیت هم مطرح نبوده براش، پس تو هم جنسیت برات مطرح نباشه و انسانیت رو نشانه بگیر و مخصوصا زن ها را بیشتر تقدیر کن چون خورشید زندگی هستن. اگه دیدی یه خانم توی زندگیش تلاش می کنه تحسینش کنی و تا یادت بمونه و یادت بمونه و یادت بمونه خانم ها هم انسان هستن و انسانها ارزشمندند؛  اونها همیشه قابل احترام و شایسته تقدیرن فهمیدی پسرم؟ تا می تونی به زن ها احترام بزار مامان جونم، اگه بزرگ شدی و خانم توی خونه آوردی توی کارهای خونه بهش کمک کن، ظرف بشور، جارو کن، خونه مرتب کن، بچه داری کن، گاهی بچه ها رو ببر بیرون تا خانمت بتونه استراحت کنه، گاهی خانمتو ناز کن، گاهی دستشو ببوس، گاهی...

فهمیدی مامان؟

_بله فهمیدم...

پسر من که فهمید اگرچه من در این سطح فهم رهاش نمی کنم ولی فعلا برای امروزش کافی هست، لطفا شما هم بفهم.