صبر کنید...
درود بر دوستان .
دو سال پیش یکی از آشنایان اومد و گفت میخوام کار راه بندازم و دستم خیلی خالیه .
یه چرخ گوشت داشتم و بهش دادم که کارش رو شروع کنه و بعد از سه ماه مبلغ 2 میلیون پول چرخ گوشت رو بهم برگردونه .
الان دوسال گذشته و کارش رو هم کنار گذاشته و بهش زنگ زدم میگم پول چرخ گوشت رو واریز نکردی به حسابم .
اگه دیگه چرخ گوشت رو لازم نداری بیام ببرمش یا اگه میتونی برام بیارش .
گفت مشکلی نیست اما زحمت بکش سه میلیون تومان به این شماره حساب واریز کن .
گفتم واسه چی ؟؟
گفت چون چرخ گوشت خیلی گرون شده .
گفتم تو که هنوز وجهی به من ندادی گفت همینه که هست .
بعد از کلی چونه زدن بالاخره دو میلیون و نیم ازم گرفت و چرخ گوشت رو داد وانت تلفنی برام آورد.
چرخ گوشت رو اوراق اوراق کرده بود حتی موادی رو که یک ماه پیش چرخ کرده بود نشسته بود و تیغ و پنجره اش زنگ زده بود .
به برق متصلش کردیم دیدیم جام شده .زنگش زدیم جواب نداد و چرخ گوشت رو بردم تراشکاری و نزدیک به یک میلیون و سیصد هزینه برداشت تا راه اندازی شد .
خیلی تو هم بودم و به خودم گفتم اینم یه تجربه جدید از زندگی هست و یاد گفته استاد بهرام پور افتادم که میگفت ؛
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
سجادرجبی نویسنده کتاب داناترازدیروز هستم کسی که دوست داره دنیا رو زیبا ببینه .چیزی واسه خودش نمیخواد چون میدونه توی این دنیا مهمونه و باید یه روزی بار سفر ببنده . خدا رو می شناسم چون توی وجودم حسش میکنم . با خودم قرار گذاشتم کاری که دنیا رو زیبا تر نکنه انجام ندم ، حتی اگه جاه و مقامی داشته باشه .