صبر کنید...
24 اردیبهشت 98 پست نیلوفر مرداب مجموعه بیشتر از یک رو دیدم و در سایت ثبت نام کردم. ثبت نامی که شاید در آن لحظه حتی فکرش هم نمیکردم چه قدر توی مسیر آینده من تاثیرگذار باشه.
اولش هم بگم وقتی دیدم باید ثبت نام کنم و ایمیل وارد کنم، یه گشت و گذار مختصری زدم و بعد ثبت نام کردم. الان میفهم که چه قدر OVO مهم است تا مخاطبی که اصلا هیچ شناختی ندارد بتونه اعتماد کند. اون اوایل یک مقاله هم خواندم که موضوعش بیشتر از یک چیست بود و کم کم شناختم که بیشتر از یک چیست.
خلاصه تا مجموعه نیلوفر مرداب تموم شد و متوجه شدم که بیشتر از یک واقعا بیشتر از یکه و شعار دادار دودوری بازاریابی نیست من شروع کردم به کشف بیشتر از یک. چه قدر برای کاربران جدید عالی شده که در یک مسیر مشخص قرار میگیرند. چون من یادمه اول آشنایی با سایت، دنیایی از آموزش در سایت بود و من نمیدونستم از کدوم و چه جوری شروع کنم.
کابران برتر سایت رو که دیدم گفتم اوووووف اینا چه طوری انقدر خفن امتیاز گرفتن یادم نیست دقیقا امتیازم چند بود فکنم در حد 500 تا شاید بود. شاگردهای مدرسه استادی را که میدیدم با خودم میگفتم خوش به حالشوووووووووووون.... و الان خودم افتخار شاگردی مدرسه استادی 6 نصیبم شده.
اگر جزو کابران تازه وارد به سایت بیشتر از یک هستید و در حال مطالعه ماجرا من هستید اول که به شما تبریک میگم که به جمع بیشتر از یکیها پیوستید و بدونین اینجا دنیایی از آموزش است. به آموزشهای اینجا شک نکنیم به ظرف وجودی خودمون شک کنیم. چه قدر پذیرای آموزش جدید هستیم. چه قدر تحمل سختی های مسیر تغییر را داریم. اینجا دایره المعارف آموزشی بیشتر از یکی است. من جدیدا دنبال موضوعی میگردم به جای جستجو گوگل اول در سایت بیشتر از یک در بخش جستجو و فیلتر کردن میگردم.
از فاز مدرسه استادی هم که نگم که در فاز جمله و پاراگراف واقعا نمیدونم چی بگم ...
دوستانی که در مدرسه استادی ثبت نام میکنند اغلب وقتی متوجه میشوند که کل دوره رو آقای بهرام پور تدریس نمیکنن با خودشون میگن یعنی بقیه اساتید هم خوبن. ولی جالب که تک تک اساتید بیشتر از یک هم در نوع خودشون بهترین ورژن خودشون هستند و به آقای بهرام پور هم تبریک میگم برای انتخاب عالی سایر اساتید. از آقای منشی زاده با شخصیت درجه یک گرفته تا سایر اساتید عالی بیشتر از یکی. یک چیز هم بگم من وقتی آموزش های سایت آقای سلمانی رو میبینم وقتی صدای تایپ ده انگشتی کیبورد آقای سلمانی در ویدیو میاد لذت میبرم از تایپ ده انگشتی و کلی صدای کیبورد کامپیوتر آقای سلمانی برای تایپ ده انگشتی من شده انگیزه.
خانم بهرام پور، آقای حسنی زاده و سایر همکاران هم عاااالی. از خانم پوروقار هم واقعا جای تشکر هست بابت همراهی و یک مورد هم بگم دمنوشهای سر وبینارهای آقای بهرام پور که خانم پوروقار براشون میارن. من اگر جلسات بعدی مدرسه استادی وبیناری باشه دیگه برای خودم یه دمنوش به و از این مدل دمنوش ها درست میکنم میذارم کنار دستم که وقعا هوس انگیز هستن.
یک بخش دیگه مدرسه استادی کوچ و مربیها هستن که اونا هم بیشتر از یکی هستن. روز اول مشاوره خودم با مربی خودم ازشون درخواست کردم تا هضم تجربه هاشون رو بگن و ایشون هم مواردی مثل عدم مقایسه خود با سایر بچه های استادی و غیره را گفتن. ولی از اینا بگذرم برام جالب بود که گفتن از همین ابتدا تا انتها کار به خودم استاد نگم و بعدا هم نذارم کسی به من لقب استاد بده. بلکه به جای آن از تلاشگر استفاده کنم. این هفته هم من رو در مورد برق دزدی راهنمایی کردند که چرا انرژی بعضی مواقع افت میکنه.
اینم یک ذره از مسیر استادی بود. حالا بریم قسمت بعدی ...
افرادی که توی مسیر توسعه فردی و رشد قدمی برداشتن میدونن که این رشد اتفاق نمیافتد مگر با پذیرش خودمون و بعد هم با یک بهم ریختگی درونی که شاید خیلی هم خوشایند نباشه.
توسعه فردی من رو دقیقا یاد اسباب کشی میندازه یک آشفتگی و شلوغ پلوغی اتفاق میفتد و توی مسیر اسباب کشی هم پیشمون میشیم این چه کاری بود کاش جابهجا نمیشدیم. نصف اثاث این خونه نصف اثاث اون خونه. نهایتا بعد از جابهجایی و جا افتادن تازه حس خوب میاد که چه خوب کاری کردم مثلا خونه نوساز شد، خونه بزرگ شد، همسایم بهتر شد، صاحب خونم منطقیتره، اجاره خونم کمتر شد، محله بهتری اومدم، دسترسی خوب به مترو دارم و غیره.
توسعه فردی هم همینه یک جاهایی میگی آبم قطع بود نونم قطع بود این چه کاری بود راه برگشت هم نداری نه اون شخصیت قبلی هستی نه اونی که میخوای. وسط گیر کردیم با روحیه ترد شکننده، با اطرافیان هم خیلی اوضاع خوبی شاید نداشته باشیم و مخصوصا اول کار دوست داریم اونا هم به راه راست ما هدایت بشن اگر جزو این دسته هنوز هستید کتاب تیغ را حتما پیشنهاد میکنم.
بعد که تغییر میکنی یه ذره ساحل درونت از طوفان آروم میشه کمکم اتفاقات معجزه آمیزت شروع به اتفاق افتادن میکنه دقیقا زمانی که اصلا فکرش رو نمیکنی و فهمیدی که بند نافت رو اگر به کس دیگری جز خودت وصل کنی و منتظر دیگری باشی تازه بهشت زندگیت شروع میشه. البته ناگفته نماند همان بهشت هم روزهای جهنمی داره چون با اتفاقات جدیدی رو به رو میشیم و دنیای بزرگ تر و مهم تری رو داریم تجربه می کنیم پس چالش هاش هم بزرگ تره. ولی دیگه میفهمیم که به حواشی توجه نکنیم و حواسمون به هدف اصلیمون باید باشه وگرنه میریم تو باقالیها.
برای تک تکتون آرزوی اتفاقات خوب و رشد کننده دارم. تلفنهای خبر خوب که مثل یک یویو از شادی بپرین و شب تا صبح از شادی خوابتون نبره. اون موقع تمام غم و غصه ها و سختی ها و حرف هایی که شنیدین و قلب و روحتون باهاش جرواجر شد و دردش با درد جسمی زمین تا آسمون فرق داره جبران میشه. اون موقع تازه سرتون رو بالا میگیرین میگین خدا ارزش داشت و ممنون.
امیدوارم که لایق آموزشهای عالی بیشتر از یک باشم... بتونم خودم را اول رشد بدم و بعد به رشد دیگران کمک کنم.