صبر کنید...
بسم الله الرحمن الرحیم.
عرض سلام و ادب.
بحث رسید به قسمت اراده.
علما و اهل اصول میگن اراده یعنی شوق مؤکد (قوی شده.)
بر اساس مباحث انسان شناسی مون اراده رو این طور تعریف می کنیم:
اراده عبارت است از برآیند گرایش ها در لحظه ی عمل.
ما دوتا گرایش داریم,یکی وادارنده و یکی هم بازدارنده.
تو رقابت بین گرایش وادارنده و بازدارنده,هر کدوم قوی تر باشه,همون طرفو انتخاب می کنیم.
به این فرآیند می گیم اراده کردن.
یه سوال...
خیلی وقتا اراده می کنیم و هیچ گرایش بازدارنده ای هم نمی بینیم یعنی وجود نداره؟
مثلا اراده می کنم که آب بخورم و هیچ بازدارنده ای نمی بینم که جلومو بگیره.
پاسخ:
نه, این غیر ممکنه عزیز من.
خیلی وقت ها به این موضوع توجه نداریم یا به اندازه ای سریع اتفاق می افته که متوجه نمی شیم.
می تونیم این طور بگیم;
تو همین آب خوردن هم گرایش بازدارنده ای مثل تنبلی و راحت طلبی هم وجود داره, تو این موارد گرایش های وادارنده مون که این جا تشنگی و میل به آب خوردنه اون قدر قوی شده و غلبه کرده که تنبلی و راحت طلبی که گرایش بازدارنده باشه,به چشم نمیاد و خیلی ضعیف شده.
یه مثال برا مورد بالا:
اگه یه مسابقه ی طناب کشی بین فیل و مورچه(!!!) برگزار کنیم,مورچه که مسلما توانایی مقابله با زور فیل رو نداره ولی آیا وجود هم نداره؟؟؟
تو این موارد گرایش های وادارنده مون تو نقش فیل اند و گرایش های بازدارانده تو نقش مورچه, هرچند ضعیف اند ولی وجود دارن.ما تو انجام یه کار فقط یه دونه گرایش وادارنده و یه دونه گرایش بازدارنده نداریم.بلکه مجموعه ای از گرایش های وادارنده از ما درخواست عمل می کنن ودر مقابل مجموعه ای از گرایش های بازدارنده ما رو از انجام عمل منع می کنن.خب حالا اگه زور وادارنده ها بیشتر باشه,اراده ی ما میشه انجام اون عمل و اگه زور بازدارنده ها بیشتر باشه, اراده ی ما میشه ترک اون عمل.
در کل بستگی داره که کدوم طرف قوی تر باشه.
بنابراین می تونیم بگیم که اساسا اراده امری غیر ارادی هستش.
ولی چه چور؟
اراده بستگی داره به این که کدوم طرف از گرایشهای ما قوی هستند, وادارنده یا بازدارنده.
مثلا اگه کسی که گرایش وادارنده اش به خوردن مال مردم قوی شده باشه و بیاد بگه من اراده می کنم که مال مردم رو نخورم,این در صورتی امکان پذیره که گرایش بازدارانده اش نسبت به مال مردم خوردن رو قوی کرده باشه.
مگرنه به صورت خاص و غیر ارادی طرف قوی تر رو که خوردن مال مردم باشه رو انتخاب می کنه و اون کار که مال مردم خوردنه,محقق میشه.
سیستم گرایش های ما مثل ترازو عمل می کنه.
تو ترازو هر طرف که سنگین ترشه,خود به خود پایین می ره.
تو میدان گرایش ها هم, هرطرف گرایش هامون (وادارنده یا بازدارنده)که قوی شه,خود به خود انسان اون طرف رو انتخاب می کنه و مطابق اون عمل می کنه.
یه سوال پیش میاد:
اصلا این سیستم خودش چه جوری شکل می گیره؟
یعنی چرا بعضی وقتا گرایش های وادارنده قوی ترن و بعضی وقتا گرایش های بازدارانده؟
پاسخ این سوال بر می گرده به شاکله ی افراد...
خدای متعال تو آیه ی 84 سوره ی اسرا می گه:
کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِ
ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ شاکله ی خودش عمل می کنه.
یعنی اگه شاکله اش درست باشه,در مواجهه با هر موضوع و پدیده ای درست عمل خواهد کرد و اگر شاکله اش درست نباشه,به صورت نادرست عمل خواهد کرد.
حالا شاکله کجاست؟
اینو انشاءالله تو ماجرای بعدی بررسی می کنیم. ولی تو یه تعریف ساده,شاکله ی انسان,نحوه ی شکل گیری قلب و میدان گرایش های اونه.
خب حالا شاکله رو چه جور درست کنیم؟
در یک معنا کل دستورات دین برای اینه که ما بتونیم شاکله ی خودمون رو درست کنیم تا در مواقف حساس بتونیم تصمیم درست رو انتخاب کنیم.
ولی اجمالا باید با همین سه میدان(آگاهی_گرایش_رفتار و عمل) روی شاکله تأثیر بذاریم که انشاءالله با یاری خدا تو قسمت آینده بررسی می کنیم.
ماجراهای قبلی انسان شناسی:
قسمت اول:
https://Bishtarazyek.com/FCHjTM
قسمت2:
https://Bishtarazyek.com/A8QfI4
وقتتون به خیر,
تا ماجرای بعدی شما رو به خداوند متعال می سپرم.
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
بسم الله الرحمن الرحیم. بیشتر از یک نفر بودن رو دوست دارم و سعی دارم امروز کارهایی رو انجام بدم که دیگران حاضر نیستند انجام بدن,تا فردا کارهایی رو انجام بدم که دیگران قادر نیستند انجام بدن.