صبر کنید...
کفش باز داستان فردی است که زندگی میلیارد دلاری اش را با یک سفر شروع می کند.
یک سفر در آستانه جوانی. بدون آنکه بداند چه می خواهد دنیا را می چرخد و از بین همه آنچه می بیند فقط چند کفش می خرد و به خانه می آورد و می فروشد.
رشد می کند آهسته آهسته. می ترسد و رشد می کند. شریک انتخاب می کند و رشد می کند. می بازد و رشد می کند.
گاهی باید داستان خواند. باید یادگرفت که هیچ جای دنیا، همه چیز طبق برنامه ریزی تو پیش نمی رود.
فرقی نمی کند در ایران باشی یا آمریکا. همه جا آسمان همین رنگ است.
وقتی براساس یک قانون من درآوردی دولت آمریکا، مجبور می شود 25 میلیون دلار به گمرگ بپردازد...
وقتی تامین کننده ژاپنی اش زیر قراردادش می زند...
وقتی بانکش حسابهای بانکی او را ناگهان مسدود می کنند...
می بینم و می خوانم که تنها کاری که برای رسیدن به میلیاردها دلار نکرده است غر زدن است.
تنها کاری که نکرده است شکایت کردن از زمان و زمین است.
شاید اگر قرار باشد یک چیز گرانبها از خواندن سیصد صفحه کتاب یادگرفته باشم، همین باشد.
شاید در این روزها که همه غر می زنند و شکایت می کنند تنها کاری که ما باید انجام دهیم این است که غر نزنیم.
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
محمد منشی زاده هستم. مدرس سوادرسانهای و مهارتهای زندگی با رسانه. نویسنده کتاب والدینحقیقی، فرزندانمجازی. حدود 35 سال طول کشید تا فهمیدم بهترین کاری که میتوانم در دنیا انجام دهم یاد گرفتن و یاد دادنه. من روانشناس نیستم اما خوب بلدم چطور یه مفهوم خوب رو یادبگیرم، زندگی کنم و به بقیه هم یاد بدهم.