صبر کنید...
سلام و درود
یادمه دبیرستان بودم و همیشه موقع تصمیم گیری استرس میگرفتم و به چه کنم می افتادم.همیشه نه گفتن برام سخت بود و خیلی تعجب می کردم چطور بعضی ها انقد محکم نه میگن ...
تا مدت ها باخودم درگیر بودم که به صورت اتفاقی توی یه غرفه این کتاب چشمم رو گرفت و بی چون و چرا خریدمش و اومدم خونه شروع کردم به خوندن.
یه جای کتاب خیلی ذهنم رو درگیر کرده بود ولی دقیقا متوجه نمی شدم منظورش چیه ولی از ظاهرش پیدا بود داره حرف قشنگی میزنه.نوشته بود هنگام تصمیم گیری به دنبال پاسخ این سوال باش که " نیاز واقعی تو از این تصمیم چیست؟""
آخه من چمیدونم نیاز واقعیم چی هست مگه بقیه نیازها مجازی هستن ؟؟خخخ
خلاصه ما کتاب رو خوندیم و هیچ بدردمون نخورد نمیدونم مشکل از مترجم بود که حق مطلب رو ادا نکرده بود یا چیز دیگه هرچی بود تنها چیزی که من از این کتاب تو ذهنم بود که به دنبال نیاز واقعی خودم باشم...
اومدم استادی و با آموزش های ناب تصمیم گیری استاد آشنا شدم و تازه فهمیدم منظور نویسنده از نیاز واقعی همان ارزش های ماست...
ما باید همیشه اولا ارزش هایمان کاملا مشخص باشد و مهم تر از اون یک روز بشینیم و دعوای بین ارزش ها رو برای همیشه حل کنیم و اولویت و ترتیب اون ها رو مشخص کنیم.مثلا باید قبلا به این توافق رسیده باشیم که کار برای ما مهم تر است یا خانواده، دوستان مهم ترند یا خانواده ...
امیدوارم شاد و سربلند باشید🌹