صبر کنید...
همین اول کاری بگم که دوتا نکته خیلی مهم این کتاب رو میخوام بگم که شاید تجربه خوبی باشه، و بتونید شما هم استفاده کنید. شاید هم کنجکاو بشید و این مسابقه رو جدی بگیرید که به این کتاب هم برسید چون مطمئنم یه سری از باورهاتون به کل عوض میشه
به نظر من اگه کسی میخواد کتابخون بشه، باید یه لذتی در کنار خوندن کتاب اضافه کنه! من همیشه به این دید میخونم که یا یه نکته خیلی جالب رو یاد بگیرم و یا اینکه اون دیدگاه برخلاف باورام باشه
بعد خودمو به چالش میکشم. اینجا جالب میشه یا باوری ک داشتم محکم تر میشه، یا کلا اون باورو میذارم کنار بدون هیچ تعصبی.
یکی از این باورا این بود که آدم باید برای خودش هدف بذاره خونه بگیره، ماشین بگیره، به n تومن پول دست پیدا کنه و...
بذارید داستان رو شروع کنم
داستان از سمینار هدف گذاری شروع شد(که توصیه میکنم حتماشما هم به رایگان ببینید)
وسطای سمینار یهو دیدم آقای بهرامپور میگه که اگه دنبال اهدافت بری، خونه و ماشین میشه مسخره بازی و بهشون دست پیدا میکنی و اینا جایزه رسیدن به اهدافتون هستن(واکنش من در این لحظه: من هیچ من نگاه)
این جمله خیلی به دلم نشست، و همین باعث شد که برم دوتا کارگاه هدف گذاری برگزار کنم و تو سه تا مدرسه هم برای بچه های دبیرستانی سخنرانی کنم(البته بگم قبلش قشنگ نشستم خودم دوباره اهدافم رو بازنگری کردم).
اما نکته دوم
کتاب مهندسی آرزوها رو تهیه کردم خوندم توی خود کتاب هم یه جمله بدجور رو من اثر گذاشت. داستان از معامله خرید خونه توسط آقای بهرامپور شروع میشه ، و جملهای که بنگاهدار میگن بهشون که شما چطور تو این سن تونستین این خونه رو بخرید(داستان رو بازگو نمیکنم که وقتی خوندید برای شما هم جذاب باشه) که جوابشون قابل تأمل برای همه
ممنونم از شما که همراه بودید الماس باشید و بدرخشید
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
آموزش میببینم و آموزش میدهم تا کمک کنم که افراد در زندگی شغلی و اجتماعی خود بهترین خودشان باشند. نویسنده، محقق و سخنران در حوزه فن بیان و بهبود فردی