صبر کنید...
من به شخصه آدمی هستم که عاشق کتاب و مطالعه هستم،از اول راهنمایی که کتابخانه شخصی معلمم رو دیدم شروع به مطالعه کردم،ولی همه کتابها مثل یه جرعه آب بود یه لحظه تشنگی ام رو برطرف میکرد و با یک دنیا سؤال تنهام میذاشت،رمان از این دنیا جدام میکرد،برای چند ساعت از مشکلات و روزمرگیها خارج میشدم ولی با تموم شدن کتاب دوباره همون دنیا،همون مشکلات و همون روزمرگیها...کتابهای فلسفی یه لذت خاص بهم میداد ولی به اصلی ترین وظیفه اش عمل نمیکرد و اونم جواب به اصلی ترین سؤالات بود،از کجا آمدم،به کجا میرم و آمدنم بهر چه بود...
کتابهای موفقیت شارژم میکرد اما فقط برای چند روز یا چند هفته و بعد با یه سرخوردگی عجیبی روبه رو میشدم...
کتابهای شعر فقط تحریف واقعیت بود و ارائه تصویری بسیار موهومی و خیالی از این دنیا...
در آخر دلسرد شدم،هیچ کتابی نتونست تشنگی منو برطرف کنه،نتونست به این سوالم جواب بده که هدف از این زندگی چیه،چرایی زندگیم رو بگه ،دلیلی واسه تحمل رنج زندگی بهم بده،و آنچنان سر مستم کنه که با عشق زندگی کنم...
تا اینکه یه نامه به دستم رسید از یه دوست،جملاتش از یه کتاب بود به نام خواندنی،این کتاب کلا یه نامه بود واسه تمام انسانها،نوع نگاهش به دنیا فرق داشت،هدف خلقت رو بی هیچ فلسفه ای گفت،با یک کلامش همه غم های درونم رو برد،به زندگیم عشق رو آورد،دردهای درونم رو شفا داد و من حالا باهاش دوستم ،کتاب قران نوشته پروردگار رحمان