یا حضرت ادیسون...

دیروز کارگاهی توی دانشگاه مازندران داشتم با عنوان کارگاه تندخوانی و تقویت حافظه ، یکساعت زودتر طبق چیزی که در مدرسه استادی یاد گرفتیم حاضر شدم و همه چیز رو تست کردم.

خدارو شکر همه چیز سرجاش بود و هیچ مشکلی نبود

تا اینکه قبل شروع کارگاه گفتم من برم یه آبی به سر و صورتم بزنم بیام شروع کنیم

از سرویس بهداشتی که داشتم میومدم بیرون برق قطع شد

اومدم سر کلاس و دیدم که دوستان استرس گرفتن که حالا چکار کنیم، منم ریلکس گفتم با لپ تاپ شروع میکنیم

خلاصه یکی از عزیزای شرکت کننده قرآن خوند و من هم شروع کردم که برق اومد

اینجا بود که یاد دعای استاد عزیزم افتادم که گفت ان شاءالله بدترین بلاها سر اولین کارگاه هاتون بیفته

ممنون از توجهتون