صبر کنید...
از زمانی که اینستاگرام تو گوشیها وارد شد بارها وارد شدم، پست گذاشتم ولی بعد از یک مدت دیگه حذف میکردم. پارسال مدت زیادی بود که دیگه وارد این برنامه نشدم اما به خاطر یک دورهی آموزشی مجبور شدم وارد شم و دیگه موندم، پست گذاشتم، خیلی از افرادی که دوسشون داشتم رو فالو کردم و خیلی درگیر شدم.
دیگه اینستا بخشی از زندگیم نبود، زندگیم بخشی از اینستا شده بود.
به هر موضوعی فکر میکردم این هم تو فکرم بود که خب پستش کنم، دیگه حتی راحت هم نمیتونستم فکر کنم.
هر منظرهی خوبی رو میدیدم سریع گوشی رو برمیداشتم که عکس بگیرم یه روز پست بذارم.
داشتم به این سمت میرفتم که تمام احساس و هیجانهایی که تجربه میکنیم رو خالی کنم تو صفحه.
این برنامه منو محدود کرده بود، هیجاناتم رو، افکارم رو، لحظههام رو.
حس بدی که اسیر شده بودی و معتاد اما یه جرقه خورد و بالاخر حذف کردم، فکر نمیکردم این بار بتونم اما جدی جدی حذف شد.
الان احساس آزادی میکنم، دوباره راحت میتونم فکر کنم، میتونم به منظرهها نگاه کنم و لذت ببرم و حتی اگر عکس بگیرم برای ثبت لذت باشه نه ثبت پست.