صبر کنید...
درود بر دوستان نازنین .
اگه یادتون باشه اونایی که ماجراهای من رو دنبال میکردن یه قول داده بودم که وقتی که فرزندم به دنیا اومد به جای قربانی کردن چند پرنده 🐔🐓بخرم و آزاد کنم .
امروز تو سایت دیوار دیدم که یکی نوشته تعدادی بلبل خرمایی صید کردم و میخوام بفروشم .یادم به اون وعده خودم افتاد و قرار گذاشتم برم ببینم و تعدادی رو بخرم و دوباره این بی اخلاقی اون طرف رو به دامان طبیعت برگردنم .
وقتی که رسیدم اونجا فقط دو تا دیگه مونده بود و بهش گفتم تلفنی گفتی ده تا برات میزارم و الان دو تاست .
گفت مطمئن نبودم واقعا میخوای یا نه .
خلاصه دو تا رو خریدم و اومدم بیام بیرون که صدای یه بلبل خرمایی دیگه رو شنیدم. و انگار که بهم میگفت :
من که جیک جیک میکنم برات ، میزاری میری ، منم بِبَر .
به اون طرف گفتم میشه اونی رو هم که الان صداش اومد رو بیاری .
گفت نه .اون رو برای گرفتن بلبل های دیگه نیاز دارم .
این رو که گفت دیگه خرید لازم دونستمش و گفتم هر جوری هست باید اون رو هم بخرم تا این بیچاره ها رو به دام نندازه .
بعد از کلی اسرار بالاخره با چند برابر قیمت اون رو هم خریدم
وبا جیب خالی برگشتم خونه.
چون هوا تاریک شده بود و اونا مال منطقه جهرم بودن گفتم الان ولشون کنم تو شهر گم میشن ، آخه شما که نمیدونید شهر خیلی شلوغه!!!
فردا صبح اونا رو آزاد میکنم و دوباره مثل دفعات قبل احساس خوب توی وجودم ظاهر میشه .
درسته کلی پول دادم ولی ارزشش رو داره.
وقتی که اکثر افراد بی اخلاقی میکنن یه بیشتر از یکی میتونه اخلاقی قدم برداره و لازمه طبیعت رو به دامانش برگردونه .
بسیار متشکرم که شما ها هم معنا و مفهوم بیشتر از یک بودن را متوجه اید و اخلاقی رفتار کردن را در زندگی خود دارید ناگفته نماند علاوه بر بیشتر از یکی ها انسانهای خوب فراوانند .
دوستتان دارم بهترین ها رو براتون آرزومندم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
سجادرجبی نویسنده کتاب داناترازدیروز هستم کسی که دوست داره دنیا رو زیبا ببینه .چیزی واسه خودش نمیخواد چون میدونه توی این دنیا مهمونه و باید یه روزی بار سفر ببنده . خدا رو می شناسم چون توی وجودم حسش میکنم . با خودم قرار گذاشتم کاری که دنیا رو زیبا تر نکنه انجام ندم ، حتی اگه جاه و مقامی داشته باشه .