صبر کنید...
به نظرم اومد توی این تایم شاید گفتن خاطرات سربازیم به موقع و جالب باشه
برای همین تصمیم گرفتن خاطرات سربازیم رو به صورت سریالی براتون ماجرا کنم
نمیدونم چند قسمت میشه اما هرچی یادم اومد حتما میگم ..
از اینجا شروع کنم که من فوتبالیست بودم و اصلا درس نمیخوندم
وقتی قبل از کنکور رفتم تبریز و با تیم شهرداری تبریز قرارداد بستم، ناگهان متوجه شدم که 6 ماه دیگه مشمول میشم و این تیم چون سرباز نمیگیره، باهاش به مشکل برمیخورم..
پس ناچارا رفتم توی دفتر و به مدیر باشگاه گفتم که توی مدارکم یه چیزی رو اشتباه نوشتم
مدارک رو که داد گفتم سه نسخش رو بدید که توی همش اصلاح کنم
مدارک رو گرفتم و یه چیزی رو اصلاح کردم، اما تا حواسش پرت شد سریع در رفتم و بیرون قراردادم رو پاره کردم و گفتم من رفتم که رفتم..تیمی که وقتی سرباز بشم حمایتم نکنه به درد لای جرز دیوارم نمیخوره
خلاصه برگشتمو نشستم درس خوندم که فوتبال رو در دانشگاه ادامه بدم و علی دایی که بود، من بشم دایی هادیشون😂😂 ..
خردادماه بود که نشستم به درس خوندن و اینجاست که میگن این داستان ادامه دارد...
#سربازیدنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
روانشناس و مربی بهبود مهارتهای فردی موسس مجموعه آموزشی مهر مثبت Mehremosbat.com در اینستاگرام دنبال کنید: https://www.instagram.com/m_hadihakim