صبر کنید...
امروز جلسه سوم دوره مسیر قهرمانی بود که دارم برگزارش میکنم. دو جلسه قبل تجربه کمی داشتم و مهمتر اینکه داستانگویی رو اصلا بلد نبودم.
ولی بعد از اینکه توی مدرسه استادی یادش گرفتم گفتم بذار امتحان کنم ببینم چی میشه!
خیلی لذت بخش بود که مردمک چشمای شرکتکننده ها با هربار بالا و پایین شدن داستان، تنگ و گشاد میشد.
جالب بود که امروز بازخوردها هم نسبت به دو جلسه پیش بهتر بود و حتی دو تا از شرکتکنندهها که حالشون موقع شروع خوب نبود بعد از کلاس اومدن و از بهتر شدن حالشون گفتن.
همسرم هم که همیشه یار و همراه توی برگزاری کلاس هاست میگفت اینبار خیییییلی فرق میکرد کلاست با بقیه دفعهها.
جدا ظلمه که از ابزار داستانگویی و طنز استفاده نکنیم و انتظار داشته باشیم مخاطب لذت هم ببره.
خداروشکر میکنم که این مبحث رو یاد گرفتم و میتونم ارائه بهتری داشته باشم و از استاد بزرگم جناب بهرام پور هم بسیار ممنونم که اینقدر قشنگ تکنیکها را آموزش میدن.
مرسی که وقت گذاشتید و این ماجرای من رو خوندید.
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
نویسنده کتاب پدر و مادر یک قهرمان باشید و فشار بی امان مقایسه نویسنده بیش از 70 مقاله موسس وب سایت ذهنولوژی سخنران و برگزار کننده دورههای حضوری و غیر حضوری مدرس مهارتهای زندگی و رشد فردی