تمرینات دوره فوق حرفه ایی خجولی روز 11 و 12

آغاز هر کلامی نام خدای یکتا / همواره می برم من نام مقدسش را

خدا رو شکر که یک بار دیگه این فرصت رو یافتم که از تجربیات خودم بعد از هر تمرین خجولی برای شما مطلب بنویسم.

اما تمرین روز یازدهم، بعد از این که شهامت من در ابراز عقاید بیشتر شده بود؛ یه روز تصمیم گرفتم که با مدیر شرکتی که باهاش کار می کردم صحبت کنم و از خدماتی که من تابحال به شرکت داشته بودم بگم، خدماتی که به نظرم هیچ موقع به چشم نیومده بود.

در کمال ناباوری وقتی راجب این موضوعات صحبت کردم، متوجه شدم که مدیرمون اصلا اطلاعی نداشته و همین باعث شده بود که من به حقوق واقعیم نرسم و اصلا دیده نشم که خدا رو شکر بعد از صحبت با ایشون از من تقدیر کردند و باعث شد که جایگاه بهتری تو شرکت پیدا کنم.

تمرین دوازدهم راجب حقوق شهروندی بود که از پس این تمرین هم خوب براومدم...

روزی در صف نانوایی آقایی که از من و افرادی که در صف ایستاده بودند دیرتر آمده بود و بدون اینکه نوبتش باشد درخواست نان کرد و نانوا هم بدون رعایت صف به ایشان نان داد که با واکنش قاطع من روبرو شد و بدون اینکه پرخاش یا خجولی کنم به ایشان ونانوا تذکر دادم که نوبتش هنوز نیست و باید صبر کند تا بقیه نان خود را بگیرند و بعد نوبت به ایشان برسد، در حالی که اگر این کار رو نمی کردم به خاطر خجولی گری حالم بد می شد که نتوانسته بودم از حق خودم دفاع کنم.

و یکبار دیگه به خاطر من قاطعی که در خودم شکل گرفته بود آفرین گفتم.

خدایا چنان کن سر انجام کار / تو خشنود باشی و ما رستگار

بیشتر از یکنفر باشید.