صبر کنید...
خیلی از ما ها شاید در ظاهر امیدی نداریم . شرایطمون مثل کویر باشه و هیچ نشانه ای نباشه . شاید حتی احساس کنیم از ما گذشته و سنمون بالا رفته و دیگه فایده نداره . شاید هنوز داریم به هرحال رویاپردازی می کنیم و آرزوهای قشنگی داریم و امیدی ته دلمون هست ولی کسایی دور و ورمون باشن که میگن آخه تو که دیگه شانسی نداری. بی خیال شو . از تو گذشته . بشه هم که دیگه مثل اولش نمیشه . اون موقع ها یادته چقدر خوب بود . اون موقع ها حالش رو می داد . جوون بودی و شرایط مهیا . الان اولا نمیشه و بشه هم بدردت نمی خوره . یا سنی ازت گذشته .
خلاصه اینکه باید حواسمون به منفی گویان و باورخراب کنندگان بیرونی و درونی و وسوسه هاشون باشه. باید آگاهانه کانون توجهمون و ذهنمون رو کنترل کنیم تا نجواهاشون، ناخودآگاهمون رو برنامهریزی نکنه و امیدهامون رو ناامید نکنه و رویاهامون رو خراب نکنه. هرچند که ظاهر کلاغ و کرکس رو نداشته باشن و دوست و آشنا باشن و عین کبوتر بنظر بیان.