صبر کنید...
ماه رمضان بود رفته بودیم احیا چند تا پسر بچه 10یا11ساله (همسن خودم) دیدم که دارن بازی میکنن رفتیم داخل مسجد چند ساعت عزاداری کردیم خبری از اون بچه ها نشد حدود نیم ساعت بعد وقت شام شد من داشتم میرفتم بیرون از مسجد اب بخورم یک دفعه دیدم یه لشگر به طرفم اومد😨😨😨 با خودم گفتم چرا اینا دارن به سمت من میان .بعد متوجه شدم که اینا دارن به سمت در مسجد میان واسه ی شام خلاصه ما که کلی خندیدیم.