صبر کنید...
باز هوا سرد افتاده، این زانو دارد پدر من را میسوزاند. رطوبت رشت استخوان آدم را پوک میکند، هیچ پای سر پا ایستادن ندارم. یکباره به فکر میافتم ثریا کنار تلیفون چهارپایه گذاشته، خوب است، همینجا مینشینم منتظر میمانم.
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
شهرام زنگی
با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود
وبینار رایگان علم و شبه علم؛ دانش دروغین و نشانههایش
وبینار رایگان تفکر نقادانه (سنجشگرانه اندیشیدن)
رژیم کاهش فقر، آموزش راهبردی مدیریت هزینه ها
وبینار رایگان معارفه اعتماد به نفس سانس پنجم